تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

توحید واقعی‏

اسلام با اعلام کلمه توحید لا اله الا الله به پرستش تمام معبودهای ساختگی خاتمه داد و مسلمین را از قید همه بندگی‏ها آزاد کرد. به پیروان خود دستور داد روزی چندبار در نمازهای یومیه جمله ایاک نعبد را تکرار کنند تا این مطلب در اعماق جانشان نفوذ نماید و ملکه آنها گردد که پرستش منحصر به ذات اقدس الهی است و غیر خداوند لایق بندگی و عبودیت نیست.
نتیجه این تربیت آسمانی آن شد که پیروان اسلام به آزادگی و حریت واقعی دست یافتند و هر جا قدم گذاردند، در مقابل هیچ کس و هیچ چیز سر بندگی فرود نیاورند و در سخت‏ترین شرایط هرگز رنگ ذلت و زبونی به خود نگرفتند.
قبل از آن که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مکه مهاجرت نماید، فشار مشرکین زندگی را بر مسلمانان تلخ و غیرقابل تحمل ساخت.
جمعی از آنان با موافقت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به کشور حبشه پناهنده شدند، تا مگر چند روزی از آن همه سختی و فشار در امان باشند.
مشرکین، عمارة بن ولید و عمرو بن عاص را با هدایای بسیار به حبشه فرستادند تا مهاجرین را دوباره به مکه دعوت کنند و شکنجه‏های خود را نسبت به آنان از سر بگیرند.
آن دو نفر به حبشه وارد شدند. هدایایی را که برای اطرافیان پادشاه آورده بودند، بین آنان تقسیم کردند و هدیه اختصاصی پادشاه را نیز حضورا تقدیم نمودند. ضمنا درخواست دعوت مهاجرین را به عرض رساندند.
نجاشی، پادشاه حبشه، مرد فهمیده و دانایی بود. گفت من هرگز بدون رسیدگی و تحقیق، مهاجرین را تسلیم نمایندگان مشرکین مکه نخواهم کرد.
آنها به کشور من آمده‏اند و مرا بر دگران برگزیده‏اند. باید شخصا آنان را ملاقات کنم، سخنانشان را بشنوم و از طرز تفکرشان آگاه گردم و سپس تصمیم بگیرم. دستور داد مهاجرین را در وقت معین به حضورش بیاورند.
خب من قبل از ادامه مطلب نکته‏ای را عرض کنم و آن این که حتما می‏دانید که سجده کردن و به خاک افتادن نهایت درجه خضوع و انکسار سجده‏کننده در مقابل مسجود است. مکتب آزادپرور اسلام بر اساس کلمه توحید به پیروان خود درس عزت نفس و شخصیت داده بود و به آنان فهمانده بود که سجده تنها در پیشگاه ذات اقدس الهی که خالق عالم و مالک حقیقی تمام جهان هستی است، شایسته است. انسان مسلمان هیچ وقت و در هیچ شرایطی حق ندارد غیر خدا را سجده کند و گوهر ارزنده ایمان و عزت نفس خویش را با چیزی معامله کند.
و عن ابی‏عبدالله علیه‏السلام فی حدیث طویل أنّ زندیقاً قال له: أفیصلح السجود لغیر الله قال: لا، قال: فکیف أمر الله الملائکة بالسجود لآدم فقال: ان مَن سجد بأمر الله فقد سجد لله فکان سجوده لله اذا کان عن أمر الله.(56)
از حضرت صادق علیه‏السلام سوال شد که آیا غیر خدا برای سجده شایستگی دارد؟
حضرت پاسخ منفی داد و فرموده: نه.
گفته شد: پس چگونه خداوند فرشتگان را به سجده آدم امر فرمود؟
حضرت جواب داد: کسی که غیر خدا را به امر خدا سجده می‏کند در واقع، خدا را سجده کرده است.
پس در مورد سجده ملائکه باید گفت فرشتگان با سجده آدم، خدا را سجده کرده‏اند. زیرا به امر الهی آدم را سجده نموده‏اند.
در آن زمان، معمول چنین بود که هر کس به حضور نجاشی می‏رسید، باید حتما او را سجده کند و بدین وسیله مراتب تذلل و بندگی خود را ابراز نماید.
مهاجرین در وضع بسیار دشواری قرار گرفتند، سجده کردن نجاشی بر خلاف مکتب آزادی اسلام و منافی با اصل یکتاپرستی و کلمه توحید است. خودداری از سجده نیز ممکن است نجاشی را خشمگین نماید و دستور اخراج مهاجرین را بدهد و در آن موقع همه آنها در معرض خطر انتقام‏جویی و شکنجه‏های طاقت‏فرسای مشرکین قرار خواهند گرفت. اکنون بر سر دوراهی قرار دارند و باید تصمیم بگیرند.
ایمان به خدا و اعتقاد به یکتاپرستی آن چنان در عمق وجودشان ریشه دوانده بود که تصمیم گرفتند از سجده نجاشی خودداری کنند و به هر حادثه سختی که بر اثر آن پیش آید، تن در دهند. جعفر طیار که خود یکی از مهاجرین است‏گوید: وارد مجلس شدیم و سجده نکردیم.(57)
حضار محضر نجاشی لب به اعتراض گشودند و گفتند: چه شده است که شما پادشاه را سجده نکردید؟ جواب دادیم: ما جز خدای یگانه احدی را سجده نمی‏کنیم.
برای دحیه کلبی نیز در کشور روم نظیر قضیه مهاجرین حبشه اتفاق افتاد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اواخر عمر شریفش به زمامداران کشورهای آن روز که از جمله آنها قیصر، پادشاه روم بود، نامه‏هایی نوشت و همه آنها را به آیین مقدس اسلام دعوت کرد. هر کدام از نامه‏ها را برای ابلاغ به یکی از مسلمانان داد.
دحیه کلبی که از تربیت‏یافتگان مکتب اسلام و از مومنین به اساس توحید و یکتاپرستی بود از طرف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مأموریت یافت که نامه آن حضرت را به پادشاه روم برساند. او راه سفر را در پیش گرفت تا وارد پایتخت شد.
کسان قیصر به دحیه کلبی گفتند: مواقعی که به حضور پادشاه رسیدی، او را سجده کن و سر از سجده برندار تا شخص پادشاه اجازه دهد.
دحیه کلبی از شنیدن این سخن ضدتوحیدی ناراحت شد و در کمال صراحت و بدون کمترین تردید گفت: هرگز به چنین کاری تن نمی‏دهم و من جز خدای یگانه، احدی را سجده نخواهم کرد.
این شهامت و آزادگی که در مکتب آسمانی نصیب مسلمین گردید، همه از برکت ایمان به خدا و اتکا به قدرت نامحدود ذات اقدس الهی بود.(58)