تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

انقلاب اسلامی مخلوق همّت امام خمینی(ره)

محی‌الدین در فصّ اسحاقی از فصوص‌الحکم، موضوع فوق را به طرز ظریفی مطرح می کند و می‌گوید: «العارفُ یَخْلُقُ بِالْهِمَّة» عارف با همّت خود خلق می‌کند و «لا تزالُ الْهِمَّةُ تَحْفُظُه» همّت عارف آن مخلوق را همواره حفظ می‌کند و چنانچه آن عارف، عارف کاملی باشد اگر در حضرتی از حضرات حاضر نباشد - مثل رحلت از عالم ارض- چون در دیگر حضرات حاضر است مخلوقِ او با نظری که به آن مخلوق از حضرات دیگر دارد، محفوظ می‌ماند. محی‌الدین این‌طور ادامه می‌دهد:
«فإِذا خَلَقَ العارِفُ بِهِمَّتِهِ ما خَلَقَ و لَهُ هذِهِ الإحاطَةُ ظَهَرَ ذلك الخَلْقُ بِصُورِتِهِ فی كُلُّ حَضرِةٍ، و صارَت الصُّورُ تَحْفَظُ بَعضُها بَعضاً.» پس چون عارف با همت خود خلق می‌کند آنچه را خلق می‌کند و برای او چنین احاطه‌ای به حضرات هست، آن مخلوق در همه‌ی حضرات ظاهر می‌شود و بعضی از آن صورت‌ها بعض دیگر را حفظ می‌نماید. به این شکل که صورت موجود در عالم مثال، صورت موجود در عالم حسّ را حفظ می‌کند، چون همّت عارف به تمام صورت‌ها در عوالم مختلف سرایت کرده و طبق قاعده‌ی «وجودِ معلول مستلزم وجودِ علت است» وقتی نظر به صورت بالاتر دارد صورت مادون، خود به خود محفوظ می‌ماند. آری اگر عارفِ کاملی از آن صورت در جمیع حضرات به جهت اشتغال به غیر، غافل شود آن مخلوق معدوم می‌شود، ولی غفلت از جمیع حضرات برای هیچ‌کس واقع نمی‌شود زیرا بالاخره در یکی از حضرات حاضر است. در همین رابطه در ادامه می‌فرماید:
«فإِذا غَفَلَ العارِفُ عَن حَضرَةٍ مّا أوْ عَن حَضَراتٍ و هُوَ شاهَدَ حَضرَةٍ مّا مِنَ الحَضَراتِ، حافظٌ لِما فیها مِن صُورَةِ خَلْقِهِ، اِنْحَفَظَتْ جَمیعُ الصَّوَرِ بِحِفْظِهِ تلكَ الصُّورَةَ الواحِدَةَ فِی الحَضرَةِ الَّتی ما غَفَلَ عَنها» پس چون عارف از حضرتی یا حضراتی غافل شد در حالی‌که در حضرتی از حضرات حاضر باشد، کافی است برای حفظ آن صورتی که خلق کرده و همه‌ی مراتب صُور با حفظ همین صورت واحدی که از آن غفلت نکرد، حفظ می‌شود. زیرا این صورت‌ها در عوالم مختلف با همدیگر مرتبط‌اند هرچند یکی از آن‌ها برای آن عارف به صورت تفصیلی باشد و بقیه به صورت اجمالی.
بنده بر این مبنا عرض می‌کنم انقلاب اسلامی که صورت رجوع حضرت امام(ره) به حضرت الله است و حضرت امام به مدد تجلی الهی، آن انقلاب را خلق کرده، به‌عنوان یک حقیقت ملکوتی همواره مدّ نظر حضرت امام است و بر مبنای همّت او محفوظ می‌ماند تا مطابق همّتی که کرده آن را به صاحب اصلی‌اش که حضرت حجت(عج) است بسپارد. خود حضرت امام(ره) که می‌داند انقلاب اسلامی چه جایگاهی در این عالم دارد در وصف انقلاب اسلامی می‌فرماید:
«با پیشگویی‌هاى قشرهاى غیر آشنا به اسلام و [غیر آشنا به] مردم دلیر ایران، باید جمهورى اسلامى بیش از دو سال از شكست خود را پشت سر گذاشته باشد! خواب هاى شیرینى كه مخالفان داخلى و پشتوانه‏هاى خارجى آنان دیده بودند و رؤیاهاى امیدبخشى كه كاخهاى طلایى برایشان بنا نموده بودند یكى پس از دیگرى با همّت والاى ملت عظیم الشأن و جوانان برومند اسلام فروریخت. این كوردلان كه از نصرت خداوند غافل بودند و وعده‏هاى الهى را نمى‏توانند باور كنند و انقلاب اسلامى را چون سایر انقلابات بلكه ناچیزتر مى‏دانند و با دید مادى و محاسبات غلط به این پدیده‌ی الهى‏مى‏نگرند و از ارزش‌هاى انسانى و حجم قدرت ایمان و تحولى كه به خواست خداوند قادر در ملت انقلابى ایران پیدا شده خبرى ندارند .... اینان نمى‏دانند قیام یك ملتِ منسجم از مرد و زن، كوچك و بزرگ، یعنى چه، و نمى‏دانند ملتى كه براى خدا و نصرت احكام آسمانى او و نجات مظلومان و محرومان قیام نموده، نصرت خداوند قادر را با خود دارد.»(113)
ممکن است سؤال شما این باشد که چطور این نوع نگاه به انقلاب اسلامی را تبیین کنیم زیرا این نوع نظر کردن به انقلاب اسلامی بدون نگاه عرفانی ممکن نیست؟ باید عرض کنم آرام‌آرام زمینه‌ی این کار فراهم می‌شود تا عموم مردم با نگاه عرفانی به انقلاب نظر کنند. آیا صد سال پیش گمان می‌کردید شرایطی پیش می‌آید که بتوانید مرحوم آیت اللّه سید علی قاضی را به عنوان محور تفکر عرفانی وارد این تاریخ کنید؟ یادتان باشد قبل از انقلاب این خبرها نبود که در مجامع علمی و فکری ما بحث عرفان به این معنایی که امروز مطرح است، مطرح باشد. اگر یک قدم دیگر بردارید می‌توانید نگاه عرفانی به انقلاب اسلامی را وارد تاریخ بکنید تا روشن شود از یک طرف قلب حضرت امام همان انقلاب اسلامی است و از طرف دیگر صاحب اصلی انقلاب از یک جهت اسماء کلی الهیه‌اند که در همّت حضرت امام متجلی شده و چون حضرت امام رجوعی این‌چنین به حضرت حق داشته‌اند و حضرت حق مطابق همّت امام بر قلب ایشان تجلی کرده، می‌توان گفت حضرت امام به عنوان یکی از اولیاء الهی که رابطه‌ی قلبی با رسول خدا(ص)دارد و بر قلب رسول اللّه(ص)می‌باشد، با همّت خود این انقلاب را خلق کرده(114) و تا نظر به آن انقلاب دارد، چه در موقعی که در دنیا حاضر بودند و چه حالا که در ملکوت حاضرند، این انقلاب محفوظ است.
مشکلاتِ تبیین موضوع جایگاه انقلاب در مقدمات خود قرار دارد. انشاالله به کمک مقدمات لازم موضوع روشن می‌شود اولاً: وقتی حضرت امام به عنوان یک عارفِ بزرگ سراسر سیرشان به حضرت حق، قلبی است، پس مراوده‌ی او با عالم معنا، مراوده‌ای قلبی و اشراقی است. ثانیاً: وقتی دغدغه‌های او اجتماعی شد و با نظر به این دغدغه‌ها با عالم معنا مرتبط شد، مطابق همان دغدغه‌ها نور هدایت الهی بر قلب او اشراق می‌شود و لذا قلب او که همان شخصیت او است حامل همه‌ی ابعاد آن اشراق یعنی انقلاب اسلامی خواهد بود و شما در سیره ایشان متوجه تفصیل حقیقت انقلاب اسلامی خواهید بود و با نظر به سیره‌ی ایشان انقلاب اسلامی را به عنوان یک حقیقت قدسی می‌توانید ادامه دهید از آن‌جهت که صاحب انقلاب یعنی حضرت امام خمینی(ره) در همه‌ی عوالم حاضر است.
این بحث‌ها همراه با مقدماتی که عرض شد ما را از کمّیت به کیفیت می‌رساند و یک نوع اتحاد با حقایق قدسی برای ما پدید می‌آید. وقتی امام صادق(ع) می‌فرمایند: « مَنْ أَحَبَّنَا لَمْ یُحِبَّنَا لِقَرَابَةٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وَ لَا لِمَعْرُوفٍ أَسْدَیْنَاه إِلَیْهِ إِنَّمَا أَحَبَّنَا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ جَاءَ مَعَنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ كَهَاتَیْنِ وَ قَرَنَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْه‏»(115) کسی که ما را نه به جهت خویشاوندی و نیکی و احسان ما به او بلکه فقط برای خدا و رسول خدا دوست بدارد، روز قیامت چون این دو (دو انگشت سبابه در کنار هم) با ما خواهد بود. اولاً: می‌فرماید «یَوْمَ الْقِیَامَةِ» یعنی جایی که عین واقعیت و حقیقت هر چیزی ظهور می‌کند. ثانیاً: وقتی می‌فرمایند: «كَهَاتَیْنِ» یعنی آن افراد در ذیل امام قرار می‌گیرند و دوگانگی بین آن‌ها و امام نخواهد بود. مثل نور بی‌رنگ که ذیلش هم بی‌رنگ است و همه از یک جنس‌اند فقط بحث شدت و ضعف در میان است. وقتی امام معصوم می‌فرمایند یاران ما این‌طوری در کنار ما هستند به معنای آن نیست که محبّین آن ذوات مقدس در عرض آن‌ها قرار می‌گیرند، هیچ شکی نداریم که چنین نیست. مشکل ما عموماً در قسمت دیگری است که این نزدیکی را اعتباری می‌گیریم و تا ما در این موارد از موضوعِ اعتبار عبور نکنیم هیچ معنای صحیحی از این نوع روایات برای خود به دست نمی‌آوریم. مکرر عرض کرده‌ام عظمت کار علامه طباطبائی در المیزان آن است که به ما کمک می‌کند تا ما را نسبت به آیات قرآن از اعتبار به حقیقت منتقل کند. لذا شما بعد از مدتی که با تفسیر المیزان مأنوس شدید چشم حقیقت بین خود را گشوده می‌یابید، در آن حدّی که انقلاب اسلامی را به عنوان یک حقیقت می‌شناسید.