در جواب این سؤال که میفرمایید در این تاریخ چه نوع حیاتی باید داشته باشیم؟ به نظر میرسد اولین قدم این است که خود را در فضایی که انقلاب اسلامی واقع شده، تعریف کنیم، یعنی در فضایی که انقلاب اسلامی را تجلی اراده خاص الهی در این زمان بدانیم و روح و قلب خود را طوری بسازیم که بتوان به صورت وجودی در دل این انقلاب، اراده الهی را احساس کنیم و از این طریق با خداوند مأنوس شویم. این اولین قدم جهت حضور در این تاریخ است. ما وظیفه داریم این نوع شخصیت را در خود ایجاد کنیم تا اگر کسی خواست به ما رجوع کند بداند به چه کسی رجوع کرده است؟ آیا نیروهای انقلاب اسلامی که میخواهند حیات فعالی را در این دوران حس کنند میتوانند نسبت به این موضوع سرسری بگذرند؟ اساساً در ارتباط سطحی و سرسری با انقلاب اسلامی جان انسانهای این زمانه قانع نمیشود. مثل آن که اگر بخواهید قرآن را بپذیرید نمیتوانید به تفسیرهای سطحی رجوع کنید، زیرا بین روح زمانه و نور قرآن ارتباط و هماهنگی هست و به همین جهت اگر بنا داشته باشید به حقیقت خود پشت نکنید به دنبال تفسیرهای عمیقی از قرآن میروید که به اصل وجود اشاره دارد چون جایگاه قرآن را میشناسید و متوجهاید این سخن، سخن خداست و سخن خدا باید جان شما را تغذیه کند، به همین جهت اگر در ابتدا با تفاسیر ساده زندگی کردید بعد از مدتی به دنبال تفسیر عمیقتری از قرآن میروید. اگر رسیدید به این که انقلاب اسلامی ارادهی الهی برای نجات بشرِ این دوران از ظلمات است، نمیتوانید با تفسیرهای عرفی و سطحی از انقلاب، با انقلاب بهسر ببرید زیرا آن جوابی که نسبت به انقلاب نیاز دارید با برخوردهای سطحی به دست نمیآورید.
افراد در مقابل سخن ما و تفسیر ما از انقلاب که نظر به جنبه قدسی انقلاب اسلامی داریم، دو کار میکنند یا باید بگویند انقلاب همین اندازه است که فعلاً در جامعه با آن روبهرو هستند که البته شما با آنها نمیتوانید حرف داشته باشید و عملاً آنها به اسم انقلاب اسلامی در همان عالَمی به سر میبرند که غرب در آن قرار دارد و یا قبول دارند ذات و حقیقت انقلاب از آنچه فعلاً هست بالاتر است، ما با آنها حرف داریم و سعی داریم وجه عمیقتر انقلاب را در مقابل آنها بگشائیم. کاری که در کتاب «امام خمینی(ره) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» به عهده گرفتهایم. مخاطب کتاب آنهایی هستند که میخواهند نگاه عمیقتری به انقلاب اسلامی بیندازند و در زیر سایهی حضرت حق در فضای دیگری در این تاریخ قرار گیرند و دینداری را با حالت حضوری ادامه دهند.
باید با نیروهای جبهه فکری انقلاب طوری موضوعات را در میان بگذارید که از دل آن موضوعات آوینیها ظهور کنند، آن هم با زبانی که بتوانیم به روح انقلاب اشاره کنیم و در اثر آن، تفکر مناسبِ فهم انقلاب به جامعه برگردد و این غیر از به صحنه آوردن نیروهایی است که یک بُعد انقلاب را میفهمند ولی ابعاد دیگر آن را نمیشناسند. عدهای در حال حاضر طرفدار انقلاباند اما در بازخوانی نهایی، ممکن است اینها عوض شوند و نتوانند همراهی با انقلاب را ادامه بدهند.