تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

ادامه علی(ع) در تاریخ

جایگاه تاریخی سلسله‌ی صفوی طوری تثبیت شده که به نادرشاه اجازه نمی‌دهد بیاید و حضور تاریخی صفویه را - به عنوان شروع دولت شیعی- تغییر دهد و حضرت امام(ره) به همین معنا در رابطه با انقلاب اسلامی فرمودند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏گردد. اشتباه نكنید، اگر خمینى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى‏كند»؟(76) درست است که با تلاش دشمنانِ اسلام سلسله‌ی قاجار بعد از صفویه با نژاد مغولی‌اش بر ما تحمیل شد و عملاً حجابِ اسلام شیعی گشت ولی ملاحظه کردید که مردم در اولین فرصت با طرح مشروطه، عزم عبور از قاجار را نشان دادند و خواستند با طرح رجوع به پارلمان، آراء مردمی در جامعه حاکم باشد که به اسلام و تشیع وفاداراند. درست است که دشمن بیکار نمی‌نشیند و با جریان روشنفکری غرب‌زده سعی دارد انقلاب مردم را در نهضت مشروطه مصادره کند ولی ملاحظه می‌کنید که با طرح متمم قانون اساسی توسط شیخ فضل الله، روحیه‌ی تأکید بر عهد تشیع فرو ننشست و بر آن موضوع تأکید شد که باید هر قانونی که از مجلس می‌گذرد به تأیید مجتهدین برسد.
عده‌ای که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب مشروطه نیستند فقط به عیب‌ها می‌نگرند. در دولت صفوی، شاه عباس بر سر شیخ بهایی منّت می‌گذارد و اجازه می‌دهد او حجة الاسلام باشد و حکم حجة الاسلامی را که منسب قضاوت به حساب می‌آمد به او تنفیذ می‌کند، در حالی‌که در مشروطه ما یک قدم جلوتر آمدیم و حالا این مراجع‌اند که در کنار نمایندگان مجلس شورای ملی، نماینده تعیین می‌کنند تا قوانینِ مصوب مجلس به تأیید اسلام برسد و این فرهنگ همچنان جلو آمد تا آن‌جایی که در انقلاب اسلامی حکم رئیس جمهور را هم باید ولی فقیه تنفیذ کند. به این معنا که با آن‌همه نقشه که در حذف حضرت علی(ع) کشیدند آن حضرت با تفصیل بیشتر به تاریخ برگشت، زیرا فقیه از خودش چیزی نمی‌گوید جز آنچه خدا و رسول و امام می‌گویند. گلایه‌ای که حضرت امام از بعضی مقدسین و بعضی از روحانیون داشتند در همین رابطه بود که آن‌ها اشکال می‌گرفتند چرا هنوز ادارات درست نشده و بعضی از زنان بی‌حجاب‌اند. حضرت امام انتظار داشتند که آقایان متوجه شوند تاریخ جدیدی شروع شده و همه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را از این زاویه ملاحظه کنند که با طلوع انقلاب اسلامی بشر در مقیاس جهانی و در ایران به طور خاص، وارد فاز تاریخی عبور از عالم مدرن شده، منتها این فازِ تاریخی مثل همه‌ی تحولات تاریخی دیگر امری ناگهانی نیست که سریعاً با ثمرات آن روبرو شویم بلکه یک فرایند طولانی تاریخی است، همان‌طور که انتقال از قرون وسطی به مدرنیته حداقل 200 تا 250 سال طول کشید - از نیمه‌ی دوم قرن 12 میلادی تا نیمه‌ی دوم قرن 14. طلیعه‌های ظهور مدرنیته را در شعری از فرانچسکو بتزاک از اولین شاعران مدرن تا داستان‌های هرزه و عشقی کامرون می‌توان یافت-(77) بر همین اساس اگر از ظهور امری در تاریخ سخن می‌گوئیم به معنای ظهور ناگهانی و لحظه‌ای نیست. همان‌طور وقتی بحث از انحطاط مدرنیسم می‌کنیم به فرایند انحطاط نظر داریم که شروع آن انحطاط تا تحققِ انقراض، 200، 300 سال طول می‌کشد، تازه وقتی انحطاط به انقراض انجامید و تمدن جدید حاکم شد، محقق شدن تمدن جدید نیز یک فرآیند چند صد ساله است. مهم آن است که بدانیم وقتی جامعه و یا افرادی نظر به تمدن جدید داشتند در طول مدت فرآیندِ به صحنه‌آمدن آن تمدن، در تاریخی از نشاط و هدفداری و معنویت به‌سر می‌برند.
حضرت امام خمینی(ره) انتظار داشتند که مقدسین متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی که رجوع به توحید دارد، بشوند. هرچند فضای دانشگاه‌های ما به نحوی همه‌جانبه وارد فرآیندِ تمدن اسلامی نشده و بعضی از اساتید سعی بر محکم‌کردن مناسبات جهان مدرن در تئوری‌های سیاسی خود دارند تا دانشجویان متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی نشوند و در نتیجه انقلاب را بی‌آینده بدانند و تحت تأثیر افکار به اصطلاح روشنفکران غرب‌زده، خود را در مقابل فرهنگ غرب ببازند، ولی انقلاب اسلامی در محلی از تاریخ قرار دارد که این تلاش‌ها کاری از پیش نمی‌برد. جریان روشنفکری غرب‌زده از همان ابتدای دولت سازندگی چنین القاء کردند که انقلاب اسلامی حادثه‌ای است در کنار نظام مدرن و باید در چنین فضایی خود را تعریف کند و متأسفانه عده‌‌‌‌‌‌ای تحت تأثیر این فکر قرار گرفتند و تا آن‌جا کار جلو رفت که عده‌ای در همان زمان‌ها بورسیه‌ی تحصیل به خارج گرفتند تا به عنوان کارگزاران آینده‌ی نظام اسلامی بتوانند نظام ایران را در کنار فرهنگ مدرن جای دهند.
تفاوت دولت‌ها نسبت به انقلاب در این بود که بعضی از آن‌ها از یک طرف متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی هستند و از طرف دیگر انحطاط و انقراض تمدن غرب نیز از چشمشان پنهان نمی‌باشد و با این ملاک می‌توان فهمید چه نوع دولتی در آینده می‌تواند بستر تحقق اهداف انقلاب اسلامی باشد و چه نوع دولتی نمی‌تواند بستر تحقق اهداف انقلاب قرار گیرد.
ضعف‌های اجرایی چیزی است که همه‌ی دولت‌ها دارند، زیرا ساختار فرهنگی و اقتصادی ما در حال حاضر در درون فرهنگ مدرنیته و تحت تأثیر آن قرار دارد و ما در حال حاضر از این جهت در قسمت تاریک تاریخ‌مان به سر می‌بریم، با این تفاوت که با انقلاب اسلامی عزم عبور از نقص‌های تاریخی در ما ظهور کرده و این چیزی نیست که با ممانعت روشنفکرانِ تحت تأثیر غرب تغییر کند.
نفهمیدنِ جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی موجب شد که عده‌ای نزد خود حساب کردند می‌توانند از خارج بیایند و همراه با روشنفکرانِ داخلی، ارزش‌های انقلاب را دگرگون کنند، با این نیت در بعضی از دولت‌ها نفوذ کردند. ولی یک چیز را متوجه نبودند و هنوز هم متوجه نیستند و آن جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی است. در حالی‌که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» متوجه مسیر تاریخی انقلاب اسلامی بوده و هستند و بدون آن‌که برخورد مستقیمی با آن‌ها داشته باشند، با زنده نگه‌داشتن روح انقلاب، نفوذ جریان روشنفکری غرب‌زده را هر روز بی‌خاصیت‌تر می‌کنند. بر اساس این نگاه است که می‌توان فهمید؛ نه احزاب غرب‌گرا در ایران ماندنی‌اند و نه حاکمان سعودی در کشور عربستان، زیرا با ظهور انقلاب اسلامی چشم‌ها و قلب‌ها به جایی افتاده است که فرایند حاکمیت مردم را به جای حاکمیت قبایل و یا سرمایه‌داران، دنبال می‌کند. جریان‌های داخلی هم اگر نتوانند خود را ذیل شخصیت حضرت روح الله(ره) قرار دهند، در فرآیند تاریخ جدید از تاریخ بیرون می‌افتند، اگر صدها حزب هم تشکیل دهند و همه‌ی مراکز قدرت را هم در دست بگیرند، تا تکلیف خود را نسبت به انقلاب درست روشن نکنند نتیجه‌ای درازمدت از زحمات خود نمی‌گیرند.
این مثال‌ها را زدم تا بتوانم عرض کنم: اگر جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را بشناسیم متوجه خواهیم شد باید بدانیم ابتدا لازم است شخصیت اشراقی حضرت امام را پیدا کنیم و به تعبیر دیگر باید امام را آن‌طور که هست و نه آن طور که سیاسیون به ما معرفی می‌کنند، پیدا نماییم. بنده قبول ندارم همه‌ی ما امام را پیدا کرده‌ایم ولی قبول دارم افرادی مثل مقام معظم رهبری امام را پیدا کرده‌اند که البته لازم است دلایل و شواهدی برای این ادعایم عرض کنم تا اگر درست بود شما هم عرض بنده را تصدیق کنید.