تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

واقعی‌ترین نگاه

از جمله موضوعاتی که کمک می‌کند تا جایگاه تاریخی حضرت امام خمینی(ره) را بشناسیم و بسیار هم مهم است، شناخت روح فرهنگ غرب است.
باید بدانیم امروزه غرب‌شناسی واقعی که منجر به عبور از غرب می‌شود فقط در مکتب امام خمینی(ره) قرار دارد و این را از زبان کسی دارید می‌شنوید که نه تنها جایگاه تاریخی غرب را می‌شناسد، از اکثر جریان‌هایی که مدعی غرب‌شناسی هستند و در این کار عقیم مانده‌اند، اطلاع دارد. بنده در عین آن‌که نگاه هایدگر را در نقد غرب و نقد متافیزیک مفید می‌دانم و معتقدم می‌توان در شناخت روح غرب و وجه نیهیلیسم آن از تفکر هایدگر استفاده کرد و همیشه به رفقای مذهبی خود توصیه می‌کنم از فهم نگاه هایدگر غفلت نکنند؛ با این‌همه معتقدم نقد غرب در این زمان باید در فضای مکتب حضرت امام روح اللّه(ره) انجام گیرد مثل کاری که مرحوم دکتر فردید کرد، وگرنه آن نوع نقد غرب به خودی خود حجابی خواهد شد تا حقیقت را که امروز در انقلاب اسلامی ظهور کرده است نبینیم، در آن حدّ که انقلاب اسلامی را بسط مدرنیته گمان کنیم که این نهایت فلک‌زدگی است زیرا متوجه ظهور تاریخی جدید از طریق انقلاب اسلامی نشده و شدیداً در موضوعات نقد غرب انتزاعی فکر می‌کند.
بحمدالله در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره) سعی فراوان شده تا تضاد اساسی بین مکتب زنده‌ی تشیع با فرهنگ غربی نمایان شود. از یک جهت می‌دانیم فرهنگ تشیع به نور اهل البیت(ع) نظر به حقایق دارد و به جنبه‌های وجودی دستورات دین می‌نگرد که مبانی فلسفی آن دستورات در مکتب صدرایی، تحت عنوان «اصالت وجود و تشکیکی‌بودن آن» تدوین شده و از جهت دیگر فرهنگ غربی، فرهنگی است که: همه‌چیز را به سوبژه تبدیل می‌کند و اصالت را به ذهن می‌دهد و پیرو اندیشه‌ی دکارت، ذات انسان منبع حقیقت می‌شود و حقیقت به درون انسان برگشت پیدا می‌کند و همه‌چیز از ذهن انسان نشأت می‌گیرد و معنا دهی و صورت‌دهی به همه چیز کار ذهن می‌گردد. در آن فرهنگ اشیاء به آن صورتی هستند که توسط ذهن معنا پیدا می‌کنند. حال در شخصیت حضرت امام خمینی(ره) در مقابل سوبژکتیویته، نظر به حقیقت و اصالت‌دادن به «وجود» قرار گرفته‌ و این واقعی‌ترین نگاهی است که ذیل شخصیت امام می‌توان به آن دست یافت. از یک طرف تشیع را با تأکید بر اصالت وجود به معنای صدرایی آن درک نموده و از طرف دیگر غرب را با تأکید بر سوبژکتیویته بودن آن فهمیده است، بدون آن‌که با این اصطلاحات سر و کار داشته باشد و اقدامی در جهت شناخت فرهنگ غربی به معنای مصطلح امروز مدّ نظرشان باشد.
با توجه به مکتب حضرت امام(ره) سوبژکتیویته به‌خوبی معنای تاریخی خود را پیدا می‌کند و معلوم می‌شود این یک واژه‌ی ساده نیست، یک فرهنگ است و ذیل آن تمدنی پیدا شده که می‌خواهد آنچه را در ذهن دارد به عالم و آدم تحمیل کند، بدون آن‌که دغدغه‌ی حقیقت‌یابی داشته باشد و بدون آن‌که حریمی برای حقیقت قائل باشد.(32) تلاش در مکتب صدرایی آن است تمدنی شکل بگیرد که رجوع آن به «وجود» باشد و نه به ذهنیت‌های انسانی. تأکید حضرت امام در آثار علمی‌شان آن است که نظر و اندیشه ملت را به «وجود» معطوف دارند، به وجودی که عین خارجیت است و کاملاً مقابل سوبژکتیویته و فرهنگ غربی خواهد بود و در راستای نظر به وجود می‌توانیم به مقام وجودی امام معصوم یعنی حضرت مهدی(عج) نظر کنیم که مقام «السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ» است و به زیباترین شکل مقام مولای خود، حضرت صاحب الزمان(عج) را مدّ نظر خود قرار دهیم و به آن بصیرت تاریخی نائل شویم که در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» مورد بحث قرار گرفت و سعی شد در آن کتاب نگاه حضرت امام خمینی(ره) که حقیقتاً بهترین نگاه است، برای بهترین عمل تبیین شود و اتحاد بین اندیشه و عمل به تاریخ ما برگردد.