تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

جایگاه تاریخی فرهنگ‌ها

عرض بنده آن است که متوجه باشید وقتی امویان و سپس عباسیان، مُحبّین علی(ع) را دشمن خود می‌بینند، این یعنی علی(ع) در همه‌ی تاریخ حاضر است. امام صادق(ع) هم با توجه به چنین حضور تاریخی، حوصله به خرج می‌دهند تا جامعه‌ی اسلامی بتواند از آنچه باید از آن عبور کند، عبور نماید. عبدالله بن حسن مثنی در زمان امامت امام صادق(ع) اصرار دارد بگوید حالا که امویان ضعیف شدند ما بنی هاشم کار را در دست بگیریم و بر حاکمیت فرزندش محمد تأکید داشت. حضرت صادق(ع) می‌فرمایند: «این کار را نکنید زیرا هنوز زمان آن نرسیده و تو ای عبدالله اگر گمان داری مهدی موعود فرزند تو است بدان که او نیست. حضرت دست بر پشت ابوالعباس سفاح زد و فرمود این مرد و برادرانش و فرزندانش به سلطنت می‌رسند.(68) امام صادق(ع) و سایر ائمه(ع) متوجه‌اند در آن شرایط، جامعه ظرفیت حاکمیت امامی را که از حقیقت سخن بگوید ندارد و مردم هنوز توان درک مقام قدسی امامی را که بی‌چون و چرا فرامین او را بپذیرند، ندارند تا از طریق چنین مدیریتی امور جامعه جلو برود. در مناقبِ ابن شهر آشوب هست که مأمون الرقّى گفت: محضر آقایم حضرت امام صادق(ع) بودم كه سهل بن حسن خراسانى وارد شد و سلام عرض كرد و نشست و گفت: اى پسر پیامبر، شما اهل محبت و مهربانى هستید و شما اهل بیت امّت‌اید، چه چیزى مانع شما مى‏شود كه از حق خودتان اعراض كنید و بنشینید در حالى‌كه یك‌صدهزار شیعه دارید كه در پیش شما شمشیر مى‏زنند؟! فرمود: اى خراسانى بنشین، خدا حق شما را رعایت كند، سپس به [یكى از كنیزان به نام‏] حنیفه فرمود: تنور را روشن كن، او تنور را روشن كرد تا این‌كه كاملا گداخت و بالاى آن سفید و روشن شد، آنگاه امام صادق(ع) به او فرمود: اى خراسانى بلند شو در تنور بنشین، خراسانى گفت: اى آقایم، اى فرزند پیامبر خدا، مرا با آتش معذب نكن، از من درگذر، خدا از شما درگذرد. امام فرمود: از تو درگذشتم، مأمون رقّى گفت: در این اثنا، هارون مَكى وارد شد و كفش‌هایش در انگشت سبابه‏اش بود. عرض كرد: اى پسر پیامبر! سلام بر شما باد، امام(ع) به او فرمود: كفش‌هایت را رها كن و در تنور بنشین. او كفش‌هاى خود را كنار گذاشت و سپس داخل تنور شد و امام در رابطه با خراسان مشغول گفتگو با خراسانى شد، سپس فرمود: اى خراسانى بلند شو و به تنور نگاه كن، خراسانى بلند شد و هارون مکی را دید چهار زانو در داخل تنور نشسته است. سپس سالم و سر حال بیرون آمد و به ما سلام گفت. امام(ع) به مرد خراسانی گفت: در خراسان چند نفر مثل این را پیدا مى‏كنى. جواب داد: به خدا سوگند حتى یك نفر هم پیدا نمى‏شود، امام فرمود: به خدا سوگند حتى یك نفر! و سپس گفت: اما ما خروج نمى‏كنیم در زمانى كه در آن پنج نفر را پیدا نمى‏كنیم كه یار و یاور ما باشد، ما به وقت خروج داناتر هستیم.»(69)
حضرت با ایجاد این صحنه می‌خواهند روشن کنند شرایط تحقق هر فرهنگی جایگاه خاصی در تاریخ دارد، تا گمان نکنیم هر حادثه‌ای را در هر زمانی می‌توانیم محقق کنیم. آری باید مثل امامان سعی نمائیم از تنگناهای تاریخی که مانع تحقق آرمان‌هایمان است عبور نمائیم و شرایط را جهت تحقق آن آرمان‌ها فراهم کنیم. شیعه منتظرِ شعوری است که امت اسلامی بتواند نسبت خود را با امام معصوم درست تعریف کند وگرنه همیشه چند نفری بوده‌اند مثل مالک اشتر و یا عمار یاسر که نسبت خود را با امیرالمؤمنین(ع) درست تعریف کرده‌ باشند ولی فرهنگ شیعه منتظر جامعه‌ای است که انسان‌ها در آن جامعه به‌عنوان یک امت، معنای خود را مثل معنایی که مالک اشتر برای خود نسبت به امام تعریف کرده بود، تعریف کنند. درست است که ابن عباس در اردوگاه امیرالمؤمنین(ع) است ولی ابن عباس با تحلیل خود وارد این اردوگاه شده و نه با آن نگاه که معتقد باشد حضرت علی(ع) منصوب خدا است تا جامعه‌ی اسلامی را با هدایت الهی جلو ببرد، به همین جهت وقتی فرزندان او حاکمیت را در سلسله‌ی عباسیان به‌دست گرفتند همان برخوردی را با اهل البیت(ع) کردند که بنی امیه انجام دادند.