سؤال: بیشتر نیاز داریم با نظر به شور و حالی که برای ملاصدرا ترسیم میکنید بدانیم اگر احیاناً باید در جایگاه ملاصدرا در این انقلاب قرار گیریم در کدام لایه از لایههای انقلاب باید حضور فعّال داشته باشیم؟ بهخصوص در آن فضای قلبی که انقلاب باید در آن فضا جلو بیاید. چون ما وقتی نگاه میکنیم به آنچه در اطراف انقلاب میگذرد، قلبمان آرامش لازم را ندارد و نمیتواند راحت آنچه را در ظاهر پیش میآید بپذیرد، هر چند در نگاه عقلی و شواهدی که خبر از الهی بودن انقلاب میدهد، برای عقلمان آرامش لازم هست. بحث از انقلاب اسلامی میکنیم و امیدوارانه هم بحث جلو میرود، کاملاً هم بحث مستدل است ولی وقتی با اتفاقات جاری در انقلاب اسلامی و در اطراف آن مواجه میشویم آن امید ادامه نمییابد، هر چند خودمان از نظر عقلی با انقلاب اسلامی مشکلی نداریم. به عبارت دیگر دو نسبت در رابطه با انقلاب اسلامی مطرح است، یکی نسبتِ جامعه و میدان عمل و دیگر نسبتِ خودمان و چگونگی حضور فعّال در این جریان فکری. با توجه به حضور فعّالی که باید در متن انقلاب داشته باشیم، به وَهمزدگی و خیالزدگی سیاسیون بهتر پی میبریم. ولی وقتی امیدواری زیاد میشود که نتایج کار را از نزدیک ببینیم و این در قدمهای بزرگ پیش نمیآید. قدمهای بزرگ مقدمات زیادی را تا حصول نتیجه طلب میکنند، این با نظر به آنچه فعلاً در جامعه میگذرد مورد غفلت قرار میگیرد. در بحث مهدویت، خودتان اشاره کردید که امر فرج به عنوان یک کار بزرگ ناگهان و یک شبه محقق میشود. یکی از سختترین چیزهایی که راجع به فرج وجود دارد این است که یک دفعهای است چون قبل از فرج، غلبه با ظلمات آخرالزمان است و اکثراً گمان میکنند آن ظلمات همچنان ادامه مییابد. قلب ما از این نظر خیلی نزدیک است به موقعیت انقلاب اسلامی و موقعیتی که در پیش رو دارد ولی از آن طرف با نگاه به تنگناهای تاریخی که داریم میبینیم برای رسیدن به اهداف خیلی فاصله داریم و متوجه ریشههای انقلاب که در متن فرهنگ ما در حال ریشه دواندن است نیستیم، تنها ظاهر را میبینیم. در فتنه 88 با آن برنامهریزی که دشمن کرده بود مانده بودیم انقلاب چگونه میخواهد از آن دام بزرگ عبور کند. فکر نمیکردیم با توجه به ریشههای انقلاب در بین مردم یکدفعه مردم آنطور به صحنه بیایند. آن اشراق الهی که مطرح کردید در آنجا ملموس بود و این ما را نسبت به آن تحول اساسی که میفرمائید یک مرتبه پیش میآید، امیدوار کرده. نه آن که به کارهای خودمان امیدوار باشیم و نه به برنامههایی که بعضیها در فضای سیاسی کشور میریزند امیدوار باشیم بلکه از آن جهت که دیگر زمانه، زمانهای نیست که کارِ برنامهریزان سیاسی نتیجه بدهد و تقدیر دیگری به صحنه آمده است، کارها بر اساس آن تقدیر دارد جلو میرود. فکر میکنم باید این دو را با هم جمع کنیم تا نه این حس امیدواری، ما را به یک اکنونزدگی و کارهای روزمره و سیاستزدگی گرفتار کند و نه به جهت بلندبودن اهداف، از نرسیدن به نتیجهی زودرس مأیوس شویم و درصدد تدوین مقدمات لازم برنیائیم و از آیندهمان بیگانه بشویم.