بنده کتاب «راز قطعنامه» را خواندم نکات خوبی در آن هست ولی این را هم بگویم آن وجهی که آقای غضنفری در آن کتاب میفرماید همهی حرف نیست و در رابطه با علت پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام(ره) همهی حرف در آن کتاب زده نشده است. شواهدی که برای نفی کلی آقای بهزاد نبوی در آن کتاب آمده قابل تأمل است و تنها با کمک تفکری که باید به جامعه برگردد و قبلاً عرض کردم، میتوان از نتایج مطلقی که آن کتاب در صدد آن است عبور کرد. باید تلاش کنیم فضای حوادث را بشناسیم تا جایگاه حوادث را درست ببینیم. رهبری اگر تلاش میکند این افراد در حیطه انقلاب بمانند برای آن است که چهرهای دیگر از انقلاب ظهور کند و انقلاب گرفتار یک نوع سلیقه از سلایق دینداران و انقلابیون نشود. آن کسی که نگاه حزبی و فرقهای دارد در عین طرفداری از انقلاب، دوست دارد این افراد به عنوان رقیبِ حزبیاش حذف شوند ولی رهبری دوست دارد اینها بمانند و یاور انقلاب باشند با همان سلیقه مخصوص به خودشان بدون آن که خود را در جبهه لیبرالیسم فرهنگی احساس کنند و از اهداف اصیل ضد استکباری انقلاب عدول نمایند.
با نظر به اهداف بزرگی که انقلاب اسلامی در این تاریخ به صحنه آورده و با توجه به این که جهان بشری به این نوع خودآگاهی رسیده است که سعادت خود را نمیتواند با ادامه وضع موجود به دست آورد میتوانیم متوجه باشیم جریانها و افراد هر کدام تا کجا با انقلاب اسلامی همراهی میکنند. این هنر ماست که بتوانیم منتقدینی را که عهدی با دشمنان انقلاب نبستهاند از دست دشمن بگیریم و بهراحتی هرکس را که ساز مخالف میزند از دست ندهیم، زیرا روحی از طریق انقلاب اسلامی به تاریخ برگشته که هیچ کس خود را بینیاز از آن نمیداند. بنده معتقدم ریزشهای انقلاب اسلامی یعنی انقلابی که نظر به عالم معنا دارد، در فضای حاکمیت مدرنیته، یک امر طبیعی است ولی مسلّم در فضای ناامیدی مردم از فرهنگ مدرنیته که تاریخِ آن شروع شده، رویشهای انقلاب بیشتر است و در همین رابطه عرض میکنم ما با چهرههایی که میتوانستند کنار انقلاب باشند باید درست برخورد میکردیم. آیا میتوان گفت ما یک جاهایی سعهی انقلاب را در نظر نگرفتیم و با روحیه حزبی و قبیلهای با رقیب برخورد کردیم و متوجه حضور تاریخی انقلاب نشدیم؟
سؤال: عرض بنده این است که اینجا فاجعه بیشتر است که ما سعهی انقلاب را در نظر نگرفتیم و چهرههایی که میتوانستند با کجدار و مریز کنار انقلاب باشند را حذف کردیم، یا آنجایی که ممکن است با تأکید بر این دیدگاه که میفرمائید، یک نحوه جدایی بین خود و نیروهای دلسوز انقلاب پیش آوریم و به اسم آن که میخواهیم جریانهای غیر اصولگرا را از دست ندهیم، بین نیروهای اصلی انقلاب شکاف ایجاد شود؟
جواب: نمیشود گفت کدامیک از آن دو فاجعه، فاجعهی بزرگتری است. چون نباید برای آبادکردن دهی شهری را خراب کرد. سعی ما آن است که ذهنها را متوجه سعهی انقلاب و جایگاه تاریخی آن بکنیم تا انقلاب از یک مشکل عبور کند نه آن که گرفتار لیبرالیسم فرهنگی گردد. عدهای وقتی مقام معظم رهبری بحث «خودی و غیر خودی» را نسبت به انقلاب مطرح نمودند فکر کردند رهبری جایی برای کسانی که به انقلاب اسلامی تعلق ندارند، قائل نیستند لذا ایشان بحث حق شهروندی را برای این افراد مطرح نمودند تا نه نیروهای وِلایی گمان کنند باید نسبت به حق شهروندی افراد بیتفاوت باشند و نه آنهایی که نسبت به انقلاب نگاه مثبتی ندارند، فکر کنند جایی در این کشور برایشان نیست و در همین رابطه در صحبتی که با کارگزاران حج داشتند وحدتی را که در این کشور مطرح است به صورتی خاص معنا نمودند و فرمودند:
«یکی از تجربههای ملّت ایران ایجاد اتّحاد است. خب، مگر در کشور ما اختلاف سلیقه کم است؛ در مسائل سیاسی، در مسائل فکری، در مسائل عقیدتی اختلاف زیاد است امّا مردم با وجود این اختلافات، وحدت خودشان را حفظ کردند. بعضی از بخشهای کشور ما قومیتهای مشخّصی زندگی میکنند؛ آن قومیتها هم در مراسم بیستودوّم بهمن، در مراسم روز قدس، در مراسم گوناگونی که مظهر انقلاب است، همانجوری شرکت میکنند که بقیهی آحاد کشور شرکت میکنند. منطقهی کُرد[زبان] داریم، منطقهی بلوچ[زبان] داریم، منطقهی عرب[زبان] داریم، منطقهی ترک[زبان] داریم؛ گاهی اوقات حرکات اینها به نفع انقلاب و به نفع نظام جمهوری اسلامی، برجستهتر از جاهای دیگر است؛ این را هم دیدهایم. این آن وحدت اسلامی است و ملّت ایران این را تجربه کرده است. ما سی و پنج شش سال است این تجربه را داریم که باید داخل آحاد ملّت اتّحاد و اتّفاق وجود داشته باشد؛ و به برکت این اتّحاد و اتّفاق موفقیتهای بزرگی هم بهدست آوردیم؛ این را بعضی از کشورهای دیگر ندانستند، نفهمیدند و هنوز هم نمیفهمند. بر اثر یک اختلاف کوچک -یا اختلاف مذهبی، یا اختلاف قومی یا حتّی اختلاف حزبی- در داخل کشورهایشان میافتند به جان هم و همدیگر را مثل دشمن میکوبند؛ خب، خدای متعال نعمتش را از اینها میگیرد. اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفرًا وَ اَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ * جَهَنَّمَ یصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ؛(28 و29/ابراهیم) وقتی نعمت خدا را که تفضّل کرده است، افضال کرده است، انعام کرده است نشناختیم، شکرگزاری نکردیم، این نعمت را کفران کردیم، خب خدای متعال هم رفتار خودش را با این ملّت تغییر خواهد داد؛ «لَم یکُ مُغَیرًا نِعمَةً اَنعَمَها عَلیقَومٍ حَتّییغَیروا ما بِاَنفُسِهِم»؛(53/انفال) تا وقتی من و شما در راه راست حرکت کنیم، در جادّهی مستقیم حرکت کنیم، خودمان را بر طبق ارادهی الهی تطبیق کنیم -به حدّ ممکن؛ حالا بهطور کامل که ماها خیلی کوچکتر از این حرفها هستیم- خدای متعال نعمتش را بر ما باقی نگه میدارد، امّا وقتی خودمان خودمان را خراب کردیم، خودمان ایجاد اختلاف کردیم، خودمان علیه هم توطئه کردیم، خودمان با هم دستبهیقه شدیم، خدای متعال نعمتش را برمیدارد؛ خدا با کسی قوموخویشی ندارد. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ لَم یکُ مُغَیرًا نِعمَةً اَنعَمَها عَلیقَومٍ حَتّییغَیروا ما بِاَنفُسِهِم؛ نعمتی را که به شما داده، این نعمت را خدا از شما نمیگیرد تا وقتی خود شما زمینه را خراب کنید؛ وقتی زمینه را خراب کردید، نعمت سلب خواهد شد. این تجربهی ملّت ایران است که توانستهاند نعمت الهی را برای خودشان حفظ کنند. خب، این تجربهها منتقل بشود».(105)
اگر ما با نظر به سعهی انقلاب اسلامی و جایگاه تاریخی آن همدیگر را ببینیم بعضی از اتفاقات گذشته رخ نمیدهد.