تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

رابطه‌ی اشراقی مؤمنین با امام معصوم

یکی از دوستان به بنده می‌فرمود این‌طور که امام را مطرح می‌کنی ممکن است بعضی تصور کنند غلوّی در کار است، بنده معتقدم مدرنیته بلایی بر سر ما آورده است که ما دیگر قدیس‌شناسی را از دست داده‌ایم. به قول حافظ:
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس.....گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
مدرنیته انسان‌های بزرگ را انسان‌هایی می‌داند که در فرهنگ مدرنیته پروریده شده باشند، مثل جان لاک و ژان ژاک روسو، نهایتاً آقای خمینی را هم در همان حدّ می‌داند و این نوع نگاه به انسان‌ها را بر ما حاکم کرده که در آن نگاه هرگز انسان‌های قدسی معنا نداشته باشند چه رسد به این که تلاش کنیم خود را ذیل شخصیت آن‌ها قرار دهیم. دین ما می‌گوید کسانی در این عالم هستند که ذیل فرهنگ ائمه(ع)، شخصیت اشراقی پیدا کرده‌اند و با شخصیت اشراقی‌شان تاریخ جدیدی را در مقابل جامعه می‌گشایند و جامعه را به سوی هدف اصلی‌اش جلو می‌برند. در روایت داریم که ابن عباس از امیرالمؤمنین(ع)در مورد آیه‌ی «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ» یعنی از فراست و هوشیاری انسان مؤمن بترسید زیرا او به نور خدا به همه‌چیز می‌نگرد. سؤال کرد: «یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ كَیْفَ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» ای امیرالمؤمنین! چگونه مؤمن به نور خدا به عالم می‌نگرد؟ «قَالَ(ع) لِأَنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خُلِقَ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا فَهُمْ أَصْفِیَاءُ أَبْرَارٌ أَطْهَارٌ مُتَوَسِّمُونَ نُورُهُمْ یُضِی‏ءُ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ كَالْبَدْرِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاء»(81) حضرت فرمودند: زیرا ما از نور خدا خلق‏شده‏ایم و شیعیان ما از پرتو نور ما آفریده شده‏اند، آن‌ها برگزیده و پاك و پاكیزه و مشخص هستند، نور آن‌ها طوری بر نور دیگران درخشش دارد مانند ماه چهارده که در شبى تیره و ظلمانى درخشش دارد‏.
امام خمینی(ره) طوری خود را در فهم معارف اهل البیت(ع) و دل دادن به آن ذوات مقدس تربیت کردند که نه تنها به نور اهل البیت(ع) می‌بینند بلکه حقیقتاً مصداق سخن امامان معصوم‌اند. آنجا که امامان خصوصیات بعضی از شیعیان را ذکر می‌کنند و می‌فرمایند این‌ها در قیامت - که حقیقت هر چیز ظهور می‌کند- با ما هستند. و یا حضرت امام کاظم(ع) می‌فرمایند: «طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِینَ بِحَبْلِنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً فَطُوبَى لَهُمْ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَة»(82) خوشا به حال آن دسته از شیعیان ما كه در غیبت قائم ما چنگ به دوستى ما زده، و بر محبت ما ثابت می‌مانند و از دشمنان ما بیزارى می‌جویند.آن‌ها از ما و ما از آن‌ها هستیم. آن‌ها به ما امامان دل بسته‏اند و ما نیز آن‌ها را شیعیان خود می‌دانیم و از آن‌ها خشنود می‌باشیم. خوشا به حال آن‌ها به خدا قسم آن‌ها در روز قیامت در درجه‌ی ما خواهند بود .
معیّت با امام معصوم در کنار حبّی که انسان به امام پیدا می‌کند، در عین حفظ مراتب، موجب یک نوع اتحاد با امام می‌شود، به طوری که جان انسان در ذیل مقام نوری امام قرار می‌گیرد، مثل رابطه‌ی نور بی‌رنگِ پائینی با نور بی‌رنگ بالایی که در عین اتحاد و یگانگی، یکی ذیل دیگری است. رابطه‌ی نور سبز و زرد و آبی و نیلی و بنفش در طیف نوری غیر از رابطه‌ی نور بی‌رنگ بالایی با نور بی‌رنگ پائینی است، نور زرد و سبز در عرض هم هستند و در واقع نور سبز یک چیزی دارد که نور آبی ندارد و عکس آن. اما نور بی‌رنگ بالایی و پائینی تفاوتشان در شدت و ضعف است ولی همه‌ی آنچه که نور بالایی دارد، نور پائینی به صورت نازل‌تر دارد، در عین یک نحوه ارتباطی که بین آن‌ها هست. نباید از تفاوت میان نسبت اشراقی با امام معصوم و نسبت علمی با امام معصوم غفلت شود. در نسبت اشراقی، انسان با رجوع قلبی به امام معصوم، ذیل وجود نوری ایشان قرار می‌گیرد و عملاً صورت نازل‌ترِ انوار امام خواهد بود. به همین معنا در روایت بسیار ارزشمندی از امام صادق(ع) داریم كه: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِی أَقَالِیمِ الْأَرْضِ فِی كُلِّ إِقْلِیمٍ رَجُلًا یَقُولُ عَهْدُكَ فِی كَفِّكَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْكَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَ لَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِیهِ فَانْظُرْ إِلَى كَفِّكَ وَ اعْمَلْ بِمَا فِیهَا »(83) وقتی قائم قیام کند به هر ناحیه از نواحی زمین کسی را می‌فرستد و می‌گوید تعهد و پیمانت - دستورالعمل‌تو- در کف دست تو است، چون امر مهمی به تو روی آورد که تو آن را ندانی و در انجام آن سرگردان شوی، به کف دستت بنگر و تصمیم خود را بگیر و عمل کن. این روایت حکایت از آن دارد که ذیل اشراق حضرت مهدی(عج)، هر کدام از یاران حضرت دریچه‌ای می‌شوند که عالم غیب و معنا بر قلبشان گشوده می‌گردد. قرارگرفتن ذیل فرهنگ دینی وقتی به صورت اشراقی واقع شد، چیز فوق‌العاده ارزش‌مندی است.
ذیل فرهنگِ دینی قرارگرفتن به این معنا است که جان و قلب را تحتُ الشّعاع آن فرهنگ قرار دهیم و موانعِ تجلی نورِ حقایقِ قدسی را از جان خود بزدائیم.
کسی می‌تواند ذیل نور مهدی(عج) قرار گیرد و مأمور انجام دستورات آن حضرت ‌شود که وَحی الهی را قبول داشته باشد، شریعت محمدی(عج) را با جان و دل پذیرفته و ولایت امام معصوم را فهمیده باشد، آن‌هم به صورت اشراقی و نه صرفاً عقلی. این انسان در شرایطی است که دریچه‌های عالم غیب بر جانش گشوده می‌شود.
در دفاع مقدسِ هشت‌ساله ملاحظه می‌فرمودید چگونه انوار معرفت به قلب جوانان بسیجی ما هم اشراق می‌شد. این‌كه شما از فهم سرداران بسیجی حیرت می‌کنید به جهت اشراقی بود که ذیل شخصیت امام خمینی(ره) به آن‌ها می‌رسید. مثل آن نوری که به قلب حواریون حضرت عیسی(ع) رسید و قرآن در آیه 111 سوره مائده متذکر آن است.
روایت فوق که از حضرت صادق(ع) عرض شد می‌خواهد به ما بفهماند که انسان ذیل شخصیت امام معصوم به جایی می‌رسد که نور امام به صورت نازله برای انسان نیز ظهور می‌کند و این قاعده همچنان می‌تواند پا بر جا باشد و شما نیز با نسبت قلبی و ملکوتی که با حضرت روح الله(ره) برقرار می‌کنید می‌توانید به صورت نازل‌تر مظهر انوار شخصیت اشراقی او باشید. عمده آن است که به اشاره‌ی آن روایت متوجه‌ی جریان چنین قاعده‌ای در عالم باشیم و حضرت امام خمینی(ره) را از این زاویه بنگریم که ایشان به عنوان مظهر انوار جامع اهل البیت(ع)، وسیله‌ی سر و سامان‌دادن جامعه‌ی خود و جهان اسلام هستند، آن‌هم به روشی که اهل البیت(ع) با عقل قدسی خود جهان را سر و سامان می‌دهند. رسول خدا(ص)می‌فرمایند: «إنَّ فی اُمّتی محدثین مُکلّمین»(84) در امت من کسانی هستند که صدای فرشتگان را می‌شنوند و فرشتگان با آن‌ها سخن می‌گویند. اگر حضرت امام خمینی(ره) را مصداق چنین افرادی از امت رسول خدا(ص)ندانیم، چه کسانی را مصداق این روایت بدانیم؟ و نیز آن حضرت می‌فرمایند: «إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُوا بِأنبیاء یغْبِطُهُمُ النَبیون»(85) برای خداوند بندگانی است که پیامبر نیستند ولی انبیاء غبطه‌ی آن‌ها را می‌خورند. آیا حضرت امام روح‌الله(ره) مصداق چنین بندگانی نیستند تا ما خود را در ذیل شخصیت او به عنوان عدول این قرن ، قرار دهیم؟