تصور بنده آن است که فعلاً ما در رابطه با فهم جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در دوره فترت هستیم بدین معنا که از چیزهایی عبور کردهایم ولی تصور درستی نسبت به آنچه باید در انقلاب اسلامی دنبال کنیم نداریم. ما تا مرحلهای فکر میکردیم که اگر برسیم به دولتهایی مثل دولت نهم که آقای احمدینژاد به صحنه آورد، تقریباً به دولت اسلامی که حضرت آیت الله خامنهای مدّ نظرشان بود رسیدهایم و بعد از انقلاب اسلامی، دولت اسلامی را تشکیل دادهایم. همه انرژیها را همگان صرف کردند تا آن دولت تشکیل شد و رهبری انقلاب نیز برای پایداری و موفقیت آن دولت تمام قد به صحنه آمدند. طلبهها شهریههایشان را جهت تبلیغات خرج کردند و خانمها طلاهایش را جهت تبلیغات برای آقای احمدینژاد فروختند. همه متوجه بودند چهره دیگر انقلاب در حال ظهور است ولی بر خلاف میل ما و به هر دلیلی، آن چه باید میشد محقق نشد و در دولت دهم با تک رویهای رئیس جمهور روبهرو شدیم تا آنجا که کار به نشان دادن آن ویدئو در آن یک شنبه سیاه کشیده شد و رهبری با ناراحتی تمام مطرح کردند آن کار خلاف شرع بود. و معلوم شد جایگاه دولت نهم در نظام اسلامی، جایگاه لغزندهای بود. چرا به دنبال آن باشیم که تقصیر را به دوش کسی بگذاریم؟ چرا متوجه نباشیم تاریخ ما در حال حاضر ظرفیت تحقق آن چیزی را که گمان میکردیم در دولت نهم بهدست آوردیم، نداشت. بنده خواهش میکنم با مسئله با نگاه ایدئولوژیک برخورد نکنید وگرنه به نتیجهای که میخواهیم نمیرسیم. مسئله را با نظر به جایگاه تاریخیاش ببینید. همان طور که ما از نظر جایگاه تاریخی که در آن هستیم از تهدید نظامی عبور کردهایم باید ببینیم از آنچه در دولت دهم از طرف رئیس جمهور از یک طرف و با جریانهای اصولگرا از طرف دیگر پیش آمد، چه موقع عبور میکنیم تا ادامهی دولت نهم، دولت دهم نباشد و توطئههای داخلی و خارجی بیتأثیر گردند.
بنا بود ما با دولت اسلامی برای همیشه از آن مشکلاتی که در دولت سازندگی و دولت اصلاحات پیش آمده عبور کنیم. در دولت سازندگی چه شبهایی بود که خوابمان نمیبرد که ای کاش دولت این را نمیگفت و ای کاش این کار را نمیکرد. همه آرزویمان این بود که ای کاش دولتی بیاید که دیگر این دلواپسیها را نداشته باشیم. آقای احمدینژاد که آمد این دلواپسیها کم شد به طوری که رهبری انقلاب در جلسه با جامعه مدرسین فرموده بودند وقتی آقای احمدینژاد خارج کشور میرود بنده هیچ دغدغهای نسبت به موضعگیریهای ایشان ندارم که نکند سخنی بگوید که با اهداف انقلاب همخوانی نداشته باشد. با اینهمه چون دولتها با انتخابات معین میشوند و گریزی هم از آن نیست، هرگز نمیتوانید موضعگیریهای آنها را پیشبینی کنید. یک مرتبه مواضعی میگیرند که آن مواضع نمیتواند انقلاب را جلو ببرد. میخواهم بگویم دورهی فترت یعنی همین. دوره فترت یعنی هنوز از تنگناهای گذشته عبور نکردهایم، و به آیندهای که باید به آن رسیده باشیم نرسیدهایم. از یک طرف هنوز رسوبات عادات گذشته را داریم و از طرف دیگر آیندهای که در پیش رو داریم درست شکل نگرفته است. خوب است بنده این را برای شما عزیزان عرض کنم: ما فکر میکردیم که اگر شاه برود ما با مردممان صحبت میکنیم و همهچیز در اسرع وقت درست میشود و عملاً مردم بهترینها را که با اهداف اصلی انقلاب همخوانی دارد، انتخاب میکنند، غافل از این که رسوبات فرهنگ طاغوت سخت مانع فهم درست مردم از انقلاب شده و دیگر سال 42 نیست که امام فرمودند رادیو تلویزیون را نیم ساعت به ما بدهید و معتقد بودند بسیاری از مسائل را در همان زمان کم رفع میکنند. زمانی رادیو تلویزیون دست ما افتاد که رسانهها ذائقهها را به کلی تغییر داده بود. آن زمان هنوز جدایی بین عقیده و عمل شکل نگرفته بود. مردم به عقیدهای که حق میدانستند عمل میکردند ولی با ورود فرهنگ مدرنیته حساسیت روی عقیده صحیح به شدت ضعیف شد و یک نوع عملگراییِ مطابق امیال نفس امّاره به میدان آمد. دلها و دستهای مردم، امروز تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته تنها به سوی اهداف انقلاب اسلامی جلو نمیرود، بلکه در عین نظر به انقلاب اسلامی، سلیقههای غربی مذاقها را آغشته کرده است. این که فرمودید فضای قلبیتان نسبت به آنچه عقلتان پذیرفته همراهی نمیکند به جهت رسم این زمانه است و برای عبور از آن تلاش زیادی باید صورت گیرد.