حقیقت این است که دنیای غرب با همهی تواناییهایش نتوانست انقلاب اسلامی را حذف کند. یک زمانی «ژیسگاردستن» رئیس جمهور فرانسه و خانم «تاچر» نخست وزیر انگلستان و «کارتر» رئیس جمهور آمریکا، در رابطه با چگونگی از میان برداشتن نظام اسلامی ایران، نشستی در «ونیز» داشتند. ابتدا موضوع اختلافهای قومی را کلید زدند و سپس با هزار امید کودتای پادگان شهید نوژه را طراحی کردند و بعد که موفق نشدند، خواستند با حملهی صدام به ایران کار را یکسره کنند. باور نمیکردند انقلابی که بیرون از اردوگاه فرهنگ غربی شروع شده، بتواند در مقابل اینهمه توطئه مقاومت کند، با اینکه فرهنگ غربی همواره نشان داده ساز و کارهایی دارد که هر حرکتی را در خودش هضم میکند، - حتی با سکولاریزهکردن دین، دین را نیز در خود هضم مینماید- ولی حالا با انقلابی روبهرو شدهکه بیرون از اردوگاه غرب، اعلان حضور کرده است و همچنان ادامهی حیات میدهد. از این جهت می توان گفت: این انقلاب، صورت وعدهی رسول خدا(ص)است برای برگرداندن اسلام در مسیر اصلیاش و برای فهم آن نیاز است تا جایگاه آن را براساس روایتی که عرض شد تبیین کنیم. پشتوانهی سخنانم - با توجه به شواهدی که هست- همان روایت است که پیامبر خدا(ص)میفرمایند: در هر قرنی از این امت کسی میآید و دین را از افراطها و تفریطها و جهالتها و تأویلها نجات میدهد و در روایت دیگری حضرت امام رضا(ع) میفرمایند: «إِنَّالْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ»(30) وقتی که خدا امور بندگانش را در اختیار کسی قرار داد، شرح صدر به آن بنده میدهد پس او در جوابگویی به نیازها و ارائهی راهکارهای صحیح در نمیماند و شما در شخصیت او و اعمال او غیر از صواب و کارهای مطابق واقع نمییابید. بهترین دلیل بر تطبیق چنین شخصیتی با شخصیت حضرت امام خمینی(ره) اینکه طرح حضرت امام خمینی(ره) به عنوان انقلاب اسلامی و ولایت فقیه در طول این مدت هر چه جلو رفته بیشتر حقانیت خود را نشان داده و توانسته است بدون هر گونه افراط و تفریطی، از موانعی که دشمن در طول این سالها برایش طراحی کرده، عبور کند، این نشان میدهد حقیقت انقلاب اسلامی به عنوان عطیهای الهی، بر قلب حضرت امام خمینی(ره) اشراق شده است. زیرا وقتی یک طرح اشراقی بود و حکم عطیهی الهی را داشت تمام جوانبِ ادامهی خود را با خود دارد و همهی جوانب در آن در نظر گرفته شده تا اسلام از طریق آن در این زمان بتواند به سیر خود ادامه بدهد و به ظهور وجود مقدس حضرت صاحب الزمان(ع) ختم شود.
علاوه بر اینکه شخصیت امام(ره) حکایت از آن دارد که ایشان به عنوان عارفی واصل، با شعوری اشراقی عمل میکردند، همین که انقلاب اسلامی از قبل، برای عبور از موانع، راهکارهایی در خود دارد دلیل بر اشراقیبودن آن است و معلوم است تمام جوانب روح زمانه را میشناسد و مطابق آن طرحریزی شده و جلو میرود و در انجام بهترین موضعگیریها سر بلند بیرون میآید. حتماً میدانید که «بوشِ پسر» رئیس جمهور آمریکا نقشهی خطرناکی برای ما کشیده بود تحت عنوان اینکه انقلاب اسلامی مردمی نیست و دارای حاکمیت دوگانه است و نهاد رهبری منتخب مردم نمیباشد و دولت آمریکا به کمک دوستانش در داخل موظفاند مردم ایران را از دست این نظام که بر مردم تحمیل شده نجات دهند، نقشهای را که بعداً برای سوریه کشیدند ابتدا خواستند برای ما بکشند. با پیشبینیهایی که حضرت امام خمینی(ره) کرده بودند و تأکید داشتند برای پذیرفتن نظام جمهوری اسلامی رفراندم شود و بعد هم تأکید کردند قانون اساسی به رأی گذاشته شود و اعضاء مجلس خبرگان نیز منتخب مردم باشند و نه منتخب مراجع، این نقشهها را پیشاپیش خنثی کردند به طوری که آنقدر طرح بوش بیمنطق جلوه کرد که حتی طرفداران خودشان نتوانستند روی آن تأکید کنند. چون نور انقلاب اسلامی بر قلب حضرت امام(ره) اشراق شده بود تا این اندازه جوانبِ آیندهی خود را نیز در نظر داشت، این به این جهت است که انقلاب اسلامی از منبعی ماورای محدودیت زمان، بر قلب بنیانگذار آن اشراق شده بود، و امثال بوش اینها را نمیفهمند و نمیتوانند تطبیق کنند که چگونه میشود یک انقلاب در عین مذهبیبودن، مردمی باشد و همهی نهادهای آن براساس رأی مردم شکل گرفته باشد.
در راستای خطای در تطبیق، نظام غربی فکر کرد حالا که میتواند بسیاری از نظامها را به غیر مردمیبودن متهم کند و به اسم دفاع از مردم در آنها دخالت نماید و هر کاری میخواهد انجام دهد، در نظام جمهوری اسلامی هم میتوانند همین کار را بکنند. ملاحظه بفرمایید حضرت امام چه موقع اصرار داشتند باید همهچیز با انتخابات شکل گیرد. با اینکه در آن زمان شرایط طوری بود که هرچه را حضرت امام میفرمودند مردم میپذیرفتند و در شرایطی از قداست بودند که هرچه میفرمودند همان قانون میشد ولی اصرار داشتند حتی انتخاب اعضاء مجلس خبرگان با انتخابات انجام گیرد تا حاکمیت رهبر معظم انقلاب نیز از نظام انتخابات بیرون نباشد، چون قلب ایشان آگاه بود 20 سال بعد چنین نقشهای برای ما میکشند.
به دلایل فوق عرض میکنم ما وظیفه داریم به جایگاه تاریخی حضرت امام نظر کنیم و بفهمیم از دید روایات، ایشان چه جایگاهی دارند. در همین راستا عرض میکنم نباید تصور کنیم حضرت امام(ره) تنها یک دانشمند اسلامی است - هرچند که دانشمند اسلامی است- بلکه معتقدم یک قلب نورانی است که آمده است تا تاریخ ما را جلو ببرد و به اهداف متعالی آن نزدیک کند زیرا تاریخ را نمیتوان با کتاب و درس و فلسفه جلو برد، باید شخصی که ذیل امام معصوم است ظهور کند و مبادی نظری و عملی مطلوب را به ملت برگرداند که این از بحثهای اساسی کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره)» است و بنده در اینجا از آن میگذرم. پس اولین نکتهی عرض بنده آن است که برای شناخت جایگاه تاریخی حضرت امام لازم است به نکاتی توجه کنیم که از جملهی آن نکات روایاتی است که ملاحظه فرمودید.