تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

ریشه‌ی ضعف سیاسیون

خداوند علامه طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» را تربیت کرد تا با پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق نظام اسلامی، حیات دینی جامعه پشتوانه‌ی معرفتی عمیقی داشته باشد و نمی‌توان آن کمک الهی را نادیده گرفت. آنچه خدا برای ما در این دوران اراده کرده زندگی در زیر سایه انقلاب اسلامی است. و این زندگی با رجوع به اندیشه علامه طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» به صورت کامل شکل می‌گیرد وگرنه به اسم انقلابی بودن، سیاسی کاری می‌کنیم زیرا از اعتباریات عبور نکرده‌ایم. سیاسیونِ مدعی پیروی از امام چون با معارفی که علامه طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» آوردند مرتبط نشدند، نتوانستند مانند آیت اللّه خامنه‌ای و شهید مطهری و آیت اللّه جوادی و امثالهم با امام متحد شوند و لذا ابداً نمی‌توانند به آن قله‌هایی که امام در یک فضای عرفانی متذکر آن قلّه‌ها شدند نزدیک گردند، این‌ها با فاصله گرفتن از آن سفره‌ای که علامه طباطبائی پهن کرده است، همه چیز را اعتباری می‌بینند، حتی عرفان را. یعنی اگر بخواهیم نظام فکری و فرهنگی‌مان را مدیریت کنیم به هر دوی این بزرگواران نیازمندیم ولی با این همه بحث سلوک ذیل شخصیت حضرت امام(ره) به عنوان حضور در تاریخی که انقلاب اسلامی شکل داده است، در جای خود محفوظ است منتها در این سلوک پشتوانه‌های معرفتی علامه طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» راه را هموار می‌کند.
سؤال: این‌که ما برای ادامه‌ی فضای انقلاب نیاز به دل‌آگاهی داریم که با نگاه به حضرت امام(ره) حاصل می‌شود حرفی نیست، حرف این است که این وسط عرفایی را می‌بینیم که هم اهل سلوک‌اند و حرف‌هایی از حقیقت دارند و هم در وهله‌ی اول نمی‌شود گفت انقلابی‌اند. نسبت این‌ها با حقیقتِ این دوران و کلاً نسبت این‌ها با خدا را چگونه باید تعریف کنیم؟ شاید این که بعضی‌ها اساتید اخلاق را کنار حضرت امام می‌گذارند و بعد از شما سؤال می‌کنند که چه امتیازی بین آن دو هست، از همین نوع مشکلات می‌باشد که نتوانسته‌ایم جایگاه امام را به عنوان عارفی که در این دوران برای ما انقلاب اسلامی آورده است با عرفای دیگری که از حقیقت در حوزه‌ای محدود سخن می‌گویند تفکیک کنیم.
جواب: همچنان‌که عرض شد هیچ وقت استدلال به خودی خود راه‌گشا نیست بلکه راهی را که انسان به صورت حضوری پیدا کرده است از طریق استدلال برای بقیه گزارش می‌دهد. یعنی شما یک نوع زندگی را با ذوق قلبی پسندیده‌اید و مطابق پسندتان آن را به صورت استدلال بیان می‌کنید تا روشن نمایید آنچه پسندیده‌اید غیر عقلانی نیست. حال با توجه به این امر می‌توان گفت: اگر آن زندگی که پسندیده‌اید حق باشد، استدلالتان حق است. این که ملاحظه می‌کنید بعضی‌ها به حرف‌های شما توجه نمی‌کنند به این جهت است که استدلال‌های شما اشاره به آن نوع از زندگی دارد که آن‌ها آن نوع از زندگی را انتخاب نکرده‌اند. به همین جهت هم آدم باید عاقل باشد و هر جایی حرف نزند. بررسی کند آیا به چیزی که می‌خواهد اشاره کند مدّ نظر مخاطب او هست و یا آن مخاطب با آن چیز بیگانه می‌باشد. خداوند به پیامبر(ص)در رابطه با بعضی می‌فرماید: «ذَرْهُمْ فی‏ خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»(انعام/91) آن‌ها را و سرگرمی‌هایشان را رها کن تا مشغول همان نوع زندگی باشند که دغدغه‌ی توحیدی زندگی‌کردن در آن‌ها نیست.
حضرت امام برای ما و شما زندگی خاصی را آوردند و شما در دل این زندگی از آن جهت که آن را پسندیدید، می‌توانید به او رجوع کنید. وقتی شما امام را پیدا کردید و او را مطلوب خود یافتید برای رسیدن به او و اهدافی که پیرو رسیدن به او باید مدّ نظر قرار دهید، به راحتی به مقدمات لازم تن می‌دهید. در صورتی که بعضی از این بندگان خدا 15 سال است شاگرد سلوکی بعضی از اساتید هستند ولی هنوز نمی‌دانند چه می‌خواهند تا مطابق آن خود را شکل دهند زیرا آنچه می‌خواهند در ارتباط با حضرت امام روح الله(ره) به‌خوبی به‌دست می‌آید زیرا او متذکر تاریخی است که باید در آن قرار بگیریم. تفاوت حضرت امام با بقیه در این نکته است وگرنه همه‌ی آن‌ها برای ما محترم‌اند. عمده آن است که بدانیم در سیر و سلوک خود از چه چیزی باید عبور کنیم. آیا می‌شود از روح فرهنگِ استکباری عبور نکنیم و باز به مقصد برسیم؟ مرحوم شهید صیاد شیرازی در روبه‌روشدن با حضرت امام(ره) چون می‌داند چه می‌خواهد به سرعت با موانعِ رسیدن به مقصدش که در این راه به طور طبیعی پیش می‌آید، مقابله می‌کند. به قول بزرگان وقتی راه افتادید تازه موانعِ راه ظهور می‌کند. مثل وقتی می‌خواستید در دفاع مقدس شرکت کنید، تازه می‌دیدید بی‌حبّ دنیا هم نیستید ولی به جهت تعلق قلبی به امام، کافی بود حضرت امام به شما متذکر شود باید به دنیا پشت کرد، همین کافی بود تا از مانعی مثل حُبّ دنیا بگذرید. بحثی در عرفان هست که وقتی به مرید تذکر بدهی جنبه‌ی اطاعتش غلبه می‌کند و عقل جزئی‌اش کنار می‌رود و اطاعتش شدت می‌یابد و مسئله‌اش حل می‌شود. همین که به شما دستور می‌دهند این کار را نکن! دیگر آن کار را نمی‌کنید. این را باید در جای خود بحث کنیم که چگونه رابطه اشراقی با امام موجب می‌شود که انسان با تمام سرعت موانع را پشت سر گذارد. اصل مسئله برمی‌گردد به این که اگر پذیرفتیم حضرت امام روح الله‌(ره) بنا به شواهدی که داریم، یک عارف کامل است، به این معنا که می‌خواهیم عالَم خود را و زندگی خود را با اشارات او ترسیم کنیم، بقیه‌ی موضوعات در چنین نگاهی که برای او قائل شدیم جای خود را پیدا می‌کنند و نتیجه‌ی فوق العاده هم می‌گیریم، به همان معنایی که بعضی از سرداران دفاع مقدس ره صد ساله را یک شبه طی کردند. در چنین بستر تاریخی علامه طباطبائی نقش اساسی داشته‌اند و خداوند او را برای چنین شرایطی پرورش داد. اگر پشتوانه حِکمی آثار علامه جهت رفع شبهه و قوت ایمان از قبل از انقلاب فراهم نشده بود بسیاری از جوانان ما به جای حضور در جبهه‌های دفاع مقدس قربانی شبهات مارکسیسم و لیبرالیسم می‌شدند و نمی‌توانستند اشاراتی را که حضرت امام داشتند بگیرند. در یکی از مراکز تربیت معلم تعجب می‌کردم که چرا دانشجویان به‌خوبی مباحث را می‌گیرند و به مباحث علاقه نشان می‌دهند؟ بعداً متوجه شدم استاد محترمی با مباحثِ خود فضا را آماده کرده‌اند و بحمدالله حاصل کار آن کلاس دانشجویان ارزشمندی شد.
علامه طباطبائی«رحمة‌الله‌علیه» به قصد رفع شبهه مباحث اصول فلسفه را مطرح کردند و حقیقتاً مارکسیست‌ها را خلع سلاح نمودند. اگر آن کارها نشده بود مگر مارکسیست‌ها دست از سر انقلاب و جوانان ما برمی‌داشتند؟ در حدّی که بعدها ملاحظه می‌کردید بعضی از جوانان همین‌که خبر داشتند اصول فلسفه چه گفته با این‌که یک‌بار هم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را مطالعه نکرده بودند، ولی می‌گفتند علامه مشکل را حل کرده است. خود شما هم بعضاً به همین شکل عمل می‌کنید به این معنا که متوجه‌اید حضور آن عالم بزرگوار به خودی خود موجب رفع فتنه است. از این جهت عرض می‌کنم اگر ما امروز بخواهیم در مسیر سلوک الی اللّه قرار گیریم و از عرفا استفاده کنیم باید متوجه روحی باشیم که حضرت امام روح اللّه(ره) ظهور داده و ذیل آن روح و شخصیتی که حامل آن روح است از بقیه استفاده ‌نماییم، وگرنه با خدایی که در این زمان ظهور کرده مرتبط نیستیم.