تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

نظر به لایه‌های باطنی حادثه‌ها در تاریخ

بنده بنا ندارم در محضر فضلا و طلاب عزیزی که هر کدام در عرایضی که می‌خواهم داشته باشم، صاحب‌نظر هستند، به صورت یک بحث شُسته رُفته موضوعی را طرح کنم که به ظاهر، افزودن دانشی به دانش عزیزان باشد. نه بنده در چنین مقامی هستم و نه این روش را در محضر عزیزان شایسته می‌دانم. بنده مشتاقم وقتی با افرادی روبه‌رو می‌شوم که می‌توانم در محضر آن‌ها نسبت به جایگاه تاریخی حادثه‌ها بحث کنم، از این جهت بحثی را با آن‌ها در میان بگذارم و به برکات این نوع ارتباط‌ امید فراوان دارم.
یکی از مهم‌ترین برکات فهم جایگاه تاریخی حادثه‌ها این است که با لایه‌های پنهان زمانی که در آن قرار داریم و در آن تنفس می‌کنیم، مرتبط ‌می‌شویم و از ظاهر تاریخی که در آن به سر می بریم به باطن آن نظر ‌می‌نماییم و حادثه‌ها را چیزهای بی‌ریشه و جدا از هم نمی‌بینیم و از آن مهم‌تر اگر جایگاه تاریخی حوادث مدّ نظر قرار نگیرد تصور می‌شود می‌توانیم هر طور که بخواهیم با هر حادثه‌ای برخورد کنیم.(60)
اگر حادثه‌ای را بر اساس جایگاه تاریخی‌ا‌ش ارزیابی کنیم متوجه خواهیم شد حتی اگر بخواهیم آن حادثه را حذف کنیم مجبوریم در فکر عبور از آن باشیم و در راستای عبور از آن برنامه‌ریزی کنیم.
از این جهت که ظاهراً سن بنده از حضار محترم بیشتر است می‌خواهم به عنوان نمونه تجربه‌هایی را که در دل یک تاریخ با آن روبه‌رو بوده‌ام، از زاویه‌ی نگاه به جایگاه تاریخی حوادث، با شما در میان بگذارم تا گذشته را چراغ راه آینده قرار دهید.
نظر به حادثه‌های گذشته‌ نشان می‌دهد کدام جریان در جایگاه تاریخی‌خود قرار نداشته و با همه‌ی تلاشی که برای بقای آن شده، باقی نمانده و کدام جریان در جایگاه تاریخی خودش ظهور کرده و همچنان رشد نموده و جلو آمده است.
در هر شهری از کشور ما، قبل از انقلاب چندین گروه مذهبی با گرایش‌های مختلف فعّال بودند، بعضی از گروه‌‌ها اصالت را به غرب می‌دادند و سعی داشتند اسلامی را مطرح کنند که هماهنگ با غرب باشد، مثل گروه‌هایی که نزدیک به تفکر انجمن حجتیه‌ای بودند. برعکس گروه اول گروه‌هایی بودند به ظاهر انقلابی ولی می‌خواستند در عرض مدت کوتاه همه‌چیز را به سامان بیاورند و در این راستا هرکس را که مانع آن‌ها بود به عنوان ضد انقلاب معرفی می‌کردند، ملاحظه کردید چگونه هر دو گروه بی‌تاریخ ماندند. از جمله از نوع گروه اول نهضت آزادیِ آقای مهندس بازرگان بود، با این رویکرد که شاه باید سلطنت بکند نه حکومت، اصالت را به فرهنگ غرب می‌دادند با این تفاوت که غربی‌‌ها مسیحی هستند و در امور فردی به آن دین عمل می‌کنند و ما هم در امور فردی به اسلام مقید هستیم.
عموماً این گروه‌ها هیچ‌کدام تاریخ خود را نمی‌شناختند و نمی‌دانستند در کجای تاریخ هستند. حجتیه‌ای‌ها فکر می‌کردند فرهنگ غربی همه‌ی آینده تاریخ را تصاحب خواهد کرد و باید ذیل آن فرهنگ خود را سر و سامان دهند و ملی مذهبی‌ها در عین پذیرفتن نگاه حجتیه‌ای‌ها نسبت به غرب، سعی می‌کردند نظام شاهنشاهی را کنترل کنند، بدون آن‌که مخالف نظام شاهنشاهی باشند. غیر از این دو جریان، جریان‌هایی هستند که بدون آن‌که بدانند چه می‌خواهند و بدون آن‌که بدانند در کجای تاریخ هستند، اعتراض به همه‌چیز را در خود رشد داده بودند، غافل از آن‌که باید براساس آن‌چه می‌خواهند، نسبت به نبایست‌ها موضع‌گیری کنند وگرنه دشمن مسیر را برایشان تعیین می‌کند، همان بلایی که بر سر مجاهدین خلق آمد و آن‌ها را تا منافقین خلق جلو برد.
از آن‌جایی که ما بعد از چهل سال می‌توانیم جایگاه تاریخی آن گروه‌ها را درست ارزیابی کنیم می‌توانیم جایگاه خودمان را نیز نسبت به انقلاب اسلامی که یک جریان ریشه‌دار در تاریخ است و ریشه در واقعه‌ی «غدیر» دارد، ارزیابی نمائیم.