ما میتوانیم وظیفه خود را در این جمله مقام معظم رهبری جستجو کنیم که میفرمایند:
«ما باید یک بنیه فرهنگی قوی هم در خودمان و هم در مجموعه نظام به وجود آوریم، هم در تک تک مردم»
بر روی بنیه فرهنگی قوی تکیه میکنند، قبلاً هم روشن کردند بنیه فرهنگی قوی این نیست که یک جریان سیاسی راه بیندازیم. در کرمانشاه در جمع دانشجویان فرمودند:
«برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاههایی برای کسب قدرت هستند و سعی دارند از هر طریق از جمله زد و بند سیاسی به قدرت برسند که ما این گونه تخریب را تأیید نمیکنیم.»(120)
اما تشکیلات به معنایی که بخواهد هدایت فکری جامعه را در زمینههای سیاسی، دینی، عقیدتی شکل دهد، مورد تأیید رهبری است. در این رابطه میفرمایند:
«اگر بخواهیم به آن هدف والا یعنی ایجاد یک تمدن اسلامی به معنای حقیقی کلمه که هم دنیا در آن هست هم آخرت، هم عزت در ملأ اعلا و هم عزت در روی زمین است، برسیم این آن هدفی است که ما داریم اگر بخواهیم به این برسیم که این خودش وسیلهای است برای تعالی معنوی روح انسان و عبودیت واقعی که خدای متعال ما را برای آن خلق کرده اگر اینها را بخواهیم دسترسی پیدا کنیم احتیاج داریم خیلی کار بکنیم و بنیه قوی لازم داریم برای پیشرفت باید بنیهی فرهنگی را قوی کنیم بنیهی آحاد مردم و تکتک مردم.»
به نظر بنده اگر جملهی فوق را در مقابل خود قرار دهید دیگر نمیگوئید چکار باید بکنیم. تمام جریانهایی که در این کشور بنا دارند فعالیت فرهنگی داشته باشند اگر این صحبت مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» را روبهروی خود قرار دهند که باید بنیهی فکری فرهنگی مردم را قوی کرد. به خوبی تکلیف خود را پیدا میکنند، با هر سلیقه و گرایشی و در هر سطحی که قرار دارند. شما با مباحث معرفت نفسی شروع میکنید و آن را به مباحث معاد وصل مینمائید، تا مزه معنویت را بچشند و بعد در نگاه سیاسی با نظر به مهدویت، غرب را نقد میکنید و جایگاه انقلاب اسلامی را نشان میدهید. یک گروه دیگر با سازوکاری که خودش میشناسد به تقویت بنیه فرهنگی جامعه میپردازد، با نظر به هدف والای تمدن اسلامی که همه مدّ نظر دارید. عمده تقویت بنیه فکری و فرهنگی مردم است تا تفکر به جامعه برگردد و از حجابهای تفکر عبور کند و این در متن انقلاب اسلامی ممکن است. حتی اگر برای عبور از حجابِ تفکر بخواهید به عرفان هم رجوع کنید باید آن عرفان را ذیل انقلاب اسلامی دنبال بفرمائید تا معنای خود را که همان عبور از حجاب تفکر است به ما بدهد. به همین جهت تأکید کردم عزیزان آن جزوه «روحیهی تمدنسازی و عرفان اسلامی» را مطالعه فرماید. در آنجا روشن شده عرفانِ بدون حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، عرفان نیست و نمیتواند برای افراد راهی به سوی خدا بگشاید. زیرا خداوند در هر دوره و زمانی تنها در متن آن دوره ظهور میکند و کسی که بیرون از تاریخی که خداوند در آن ظهور کرده است، زندگی کند راهی به سوی خداوند ندارد، تنها با خدای ذهنی خود به سر میبرد. واژه «عارفاً بِزَمانه» در روایات بر همین موضوع تأکید دارد.