از همین جا بدست میآوریم که معرفت بر محبت مقدم میشود. شناخت بر محبت مقدم است. البته مراتب هم دارد. به عنوان مثال آیا ما یک نفری را که اصلا نه دیدهایم و نه حرفش را شنیدهایم ذکر و خیر و فضیلتی از او در ذهن ما نیست، میتوانیم دوست داشته باشیم؟ امام حسین (علیه السلام)، امیر المؤمنین (علیه السلام) را دوست داریم، برای این که بالاخره یک شناختی - اگر چه کم - از ایشان داریم. بنارباین ریشه محبت را گفتند: درک کمال محبوب است کمالات محبوبرا هرچه بیشتر بدانی بیشتر او را دوست میداری. هرچه کمتر بدانی کمتر.
اگر ما امیر المؤمنین سلام الله علیه ار درست بشناسیم، اصلا زنده نمیمانیم. حالا در تطبیق بحث - آن شاء الله - برایتان خواهم گفت. شیخ ابو علی سینا در کتاب اشارات (که شبهای گذشته مطالب را نقل کردم.) در نمط تاسع نمط نهم که در مقامات عارفین است در آنجا یک مطلب بلند و بالایی دارد. میگوید: بزرگترین شادمان نسبت به چیزی خود ذات حق است. خدا خودش را از همه بیشتر دوست دارد. آخر چرا لانه اشد الاشیاء ادراکا لاشد اشیاء کمالا خیلی حرف بلندی استها. میگوید برای اینکه ذات مقدسه حضرت حق پر درکترین موجود نسبت به پر کمالترین موجود است. خود حضرت حق خودش را از همه بیشتر میشناسد و خودش همپر کمالترین موجود است؛ الکمال کله لله بنابراین ریشه محبت معرفت و درک کمال محبوب است. منتهی یک بحث بسیار ظریفی این جا هست که اگر وقت رسید در آخر به شما خواهم گفت. از حالا عنوانش را میگویم. عنوانش این است بعضیها سوال میکنند؛ ما میخواهیم محبتمان بالا برود، شما هم میگویید که ریشه محبت معرفت است دحالا چگونه معرفت به دست بیاوریم تا محبت داشته باشیم؟ این یک سوالی است که خیلیها دارند و عیب ندارد. صبر کنید اگر وقت ماند من در آخر جواب این سوال را میدهم. حالا باشد که
مگر صاحبدلی روزی به رحمت - کند در حق درویشان گناهی
شما جوانها اینها را بشنوید ودر قیامت شفیع ما باشید.
ما میبینیم امیر المؤمنین (علیه السلام) برای پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بی قرار میشد.
چرا بی قرار میشد؟ چون پسر عمو بودند؟ نه بابا! یک وقت انسان پسر عمویی پسرخالهای دارد که خوب است و انسان او را دوست میدارد. اما یک وقت هم هست که انسان فامیلی دراد که نمیخواهد در عمرش او را ببینید، یعنی برای نگاه کردن به صورتش کفاره لازم است. آن شاء الله شما از آن پسر عموها نداشته باشید. مثلا به خاطر قوم و خویشاوندی نبوده است که وقتی خانم، حضرت صدیقه طاهره (علیهم السلام)، از یک سالگی تا وقتی که مادر حسنین (علیهم السلام) شد، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) - بر حسب روایات اهل تسنن - منتظر بود، تا وقتی خانم وارد میشود، جلویپایش بلند شود، این چیست؟ چون دخترش است؟ نه! بلکه شناخت است. میفهمد که زهرای مرضیه (علیهم السلام) چه مقامی دارد و همین طور است، محبتها و شناختها.
حالا چرا در مرود اهل بیت (علیهم السلام) میگوییم التامین فی محبه الله؟ برای اینکه خدا را بیشتر از همه میشناسد. وقتی بهتر از همه شناختند، خدا را بیشتر از همه دوست میدارند. همه محبتشان کامل میشود.