تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

معجزه و سحر

نجاشی، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که ندیده بود، دو نفر از اصحاب پیش او رفتند. حضرت معجزات زیادی داشت. البته بزرگترین معجزه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن است. این قرآن که امروز سند افتخار ماست، در جهان ما را سرفراز کرده است، آن شاء الله خداوند ما را اهل قرآن قرار بدهد. ما را از یاوران قرآن قرار بدهد. اما پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ، معجزه‏های دیگری هم داشته‏اند. مرده زنده می‏کردند. جمادات در دستش تسبیح می‏گفتند. و معجزات دیگر که زیاد است. بالاخره بی جهت نبود که عربهای به آن پوست کلفتی زیر بار رفتند.
منتهی معجزه هر پیغمبری در زمان خودش تمام شد. معجزه حضرت عیسی در زمان تمام شد، معجزه حضرت موسی هم همینطور بود. این بیان حضرت رضا (علیه السلام) است. من از خودم نمی‏گویم. معجزه حضرت موسی (علیه السلام) در زمان خودش تمام شد. این اول. دوم اینکه عجزات انبیاء به نسبت زمانشان بوده است. حضرت رضا (علیه السلام) حدیثی دارد که نشان می‏دهد این معجزات به نسبت زمانهای بوده است. مثلا در زمان حضرت عیسی (علیه السلام) علم طب رواج داشته است. بزرگترین شخصیت در آن زمان یک طبیب بود. در این زمان اگر یک نفر بیاید و مرده زنده کند چه می‏شود. اول از همه بزرگترین شخصیت، در مقابلش خضوع می‏کند، بعد هم بقیه ایمان می‏آوردند. همین طور هم شد. در زمان حضرت موسی (علیه السلام) مسله سحر خیلی رواج داشت و بزرگترین شخصیت، یک ساحر بوده است.
البته سحر وقتی می‏گویم حواستان پیش این شیادها نرود. یک وقت کسی نشسته و سرکتاب و سرکتاب باز می‏کند، ادا در می‏آورد و یک مشت بیچاره دور خودش جمع می‏کند. آنها را نمی‏گوییم. علم سحر علم بسیار بزرگی است که البته اسلام با علم سحرمبارزه کرده و علم سحر از بین رفته است، یک کمی الام مانده که آن کم را هم خیلی‏ها بلد نیستند. شیخ بهایی رضوان الله علیه علم سحر را تعریف کرده است. حتی تعریف شیخ را کسی نفهمیده است. می‏فرماید: ریشه سحر تمزیح قوای عالیه فعاله است یا قوای سافله منفعله است که از آن سحر بیرون می‏آید و علم طلسمات درست می‏شود. این خودش یک علمی است و نمی‏شود انکار کرد. شما در قرآن می‏بینید که خدا می‏فرماید: و جاووا بسحر عظیم(84) اینها سحر بزرگ آوردند. درسته! خود خدا سحر آنها را سحر عظیم خوانده است. بنابراین مطلب درست است.
در زمانموسی (علیه السلام) چون سحر خیلی رواج داشته است، می‏بینید که معجزه آن زمان، مناسب آن زمان بوده است. عصا اژدها می‏شود و ساحر را می‏شناسد، اما اگر یک نفر اینجا سحر کند من و شما تشخیص نمی‏دهیم، ولی یک ساحر می‏فهمد که سحر می‏کند یا نه. در قرآن خواندید که: و القی السحره ساجدین(85) اول همان ساحرها به سجده افتادند. این خیلی حرف هست. آنوقت فرعون می‏گوید من دستهایمان را قطع می‏کنم دارتان می‏زنم. می‏گویند هر کاری می‏خواهی بکن بکن! انا الی ربنا لمنقلبون.
حضرت امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه می‏گوید: خدایا تو آن خدایی هستی که دست ساحران فرعون را گرفتی. آن‏ها که عمری در دربار فرعون خورده و خوابیده بودند آنوقت تو از خدا مایوس می‏شوی؟ خدا آنها را نجات داد، تو را نجات نمی‏دهد، پروردگار دستت را می‏گیرد. شما خیلی فاصله با سحره فرعون دارید.
حضرت می‏فرماید: در زمان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مسئله فصاحت و بلاغت و خطابه و شعر و شاعری اوج گرفته بود. آن زمان بزرگترین شخصیت، یک شاعر بوده است. آخر مردم غافلند. خیال می‏کنند که آن زمان از بیکاری عرب‏ها شعر می‏گفتند نه! این را از من یادگار داشته باشید؛ من در تحقیقات ناقابلم به این جا رسیدم که شعر در آن روزگار به منزله رادیو و تلوزیون بوده است. با یک شعر جنگ می‏شد، با یک شعر صلح می‏شد. با یک شعر بازار باز می‏شد، با یک شعر بازار بسته می‏شد. یک قبیله بالا می‏رفت و یک قبیله پایین می‏آمد. که البته اگر این داستانها را بخواهیم بگوییم خیلی طول می‏کشد و از موضوع خارج می‏شویم. خلاصه بدانید که مردم در آن زمان مرده شعر بودند. و واقعا شعرای عجیبی هم در آن زمان داشتند. وقتی قرآن در آن زمان نازل می‏شد، این شعرها بی فروغ می‏شدند، مردم دست از زندگیشان بر می‏داشتند و بعضی‏ها دنبال پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راه می‏افتادند.
و اما نجاشی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندیده بود و بالطبع معجزاتش را ندیده بود. فقط یک صفحه از سوره مریم خواندند که و اذکر فی الکتاب اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا(86). نجاشی گوش می‏داد، او یک مریم تو ذهنش بود اما اینها که می‏خواندند دید یک مریم دیگری به او نشان می‏دهد. این، آن مریم نیست. فاجاءها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا. وقتی درد مخاض، درد ولادت می‏دهد. فهمید متهمش می‏کنند. گفت: کاش می‏مردم.
تهمت اینقدر بد هست‏ها! زبانهایتان را نگه دارید. حضرت مریم با آن شرح صدر از تهمت اینقدر می‏ترسید. گفت: کاش می‏مردم. می‏مردم که سهل است، می‏گوید ای کاش از ذهنها حتی بیرون می‏رفتم.
فاجاءها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا، فناداها من تحتها الا تحزنی قد جعل ربک تحتک سریا، و هزی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطبا جنیا، فکلی و اشربی و قری عینا فاماترین من البشر فقولی انی نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا. گفت: هر کس با تو خواست حرف بزند، اصلا با او حرف نزن! جوابش را نده. بچه به دنیا آمد. حالا بچه را روی دستش گذاشته، فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریا یا اخت هارون ما کان ابوک امرا سوء و ما کانت امک بغیا. بچه را به سوی قوم خودش آورد. به او می‏گفتند:آخر این چه کاری است؟! مادرت که بد نبود! پدرت که بد نبود! حالا مریم (علیهم السلام) چه کار کند؟ یک دفعه وحی به قلب او نازل شد. وحی به معنای اعم. می‏خواهم بگویم یعنی به اوالهام شد که اینقدر غصه نخور! تو نمی‏توانی اینجا کاری بکنی. این از آن جاهایی نیست که تو بتوانی از عهده آن بربیایی و به قول خودمان حاشا کنی. این کار، کار مشکلی است. بچه هب دنیا آمده و شوخی برادر هم نیست. این را به عهده ما بگذار. ما این بچه را آفریدیم و ما می‏توانیم رفع تهمت هم بکنیم. تو به همین نوزادت واگذار کن. فاشارت الیه گفتند این، یک همچنین کاری کرده و حالا هم ما را مسخره می‏کند. ما با بچه‏ای که درگهواره هست و حرف نمی‏زند، چه طور حرف بزنیم؟! البته حضرت عیسی (علیه السلام) اولین بچه‏ای نبوده که در گهواره حرف زده است. باز هم از این نمونه‏ها داریم که خیلی اسرار دارد و پیچیده است. اگر بخواهیم بگویم، از موضوع خارج می‏شوم. خدا بر هر امری قادر است. قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا به سوی بچه اشاره کرد. این لبهای نوزاد مثل گل، مثل غنچه باز شد. قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حیا و برا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا و السلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا یک تابلو از عیسی و مریم برای همگان درست شد. بعد می‏گوید: ذلک عیسی بن مریم ای دنیای مسحیت! این عیسی است، نه آن که به شما گفتند. نجاشی به این تابلوی تماشایی نظاره کرد. مگر خدا بچه دارد؟! نعوذبالله! ما کان لله آن یتخذ من ولد سبحانه اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون و آن الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم یک دفعه اشک از دیدگان نجاشی جاری شد. شهادتینش را گفت. پس این قرآن متقین را هدایت می‏کند.