اجمالا میگویند وقتی محبت در دل وارد شد، یک آثاری دارد. آدم هر چه هم بخواهد کتمام کند آثارش ظاهر میشود. میگویند اگر کسی محبت را نچشیده باشد، حال یک محب را نمیتواند بفهمد. خوشم میآید از این احمد شوقی که دیشب هم از ایشان یک بیتی نقل کردم؛ یک قصیده نبویه بسیار زیبایی دارد چقد زیباست؟ عربها رسمشان بر این است که هرچی میخواهند بگویند الا مدیحه یا مرثیه باشد، با تغزل شروع میکنند. رسمشان است؛ بعد وارد مطلب میشوند. این قصیده نبویه احمد شوقی انصافا به نظر من در دنیا منحصر به فرد است. در مقدمهاش تغزل میکند میگوید که یا لائمی فی هواها ای کسی که مرا در محبت ملامت میکنی این برای این است که محبت را نچشیدهای.
یا شیخ اشراق را شما ببینید، البته منظور شیخ سهرو ردی است.
میدانید که دو تا شهاب الدین سهروردی داریم. یکی عارف بود و یکی فیلسوف. یکی استاد سعدی است که سعدی از او در اشعارش یاد میکند؛ مرا پیر دانای مرشد اند رز فرمود. آن سعدی عارف است که استاد سعدی ومعاصر او بوده است. یک کتابی هم دارد به نام عوارف المعارف.
یک شهاب الدین سهروردی هم داریم که او را کشتند. گاهی به او گفته میشود شیخ مقتول. گاهی گفته میشود: شیخ اشراق. ایشان هم آدم عجیبی بوده است و یک قصیده بلند و بالایی از او یافتم که این خلکان در کتاب وفیات الاعیان از او نفل کرده است. در آن قصیده میگوید که این بیچاره عاشق، هر کاری هم بکند محبتش را نمیتواند بپوشاند. محبت آثاری دارد، او میگوید یا رحمه للعاشقین تکلفوا بیچاره عاشقها به زحمت و کلفت افتادند که این بحث را بپوشانند، در ادامه میگوید: اصلا محبت انسان را رسوا میکند. خلاصه در این باب حرفها زده شده است. خواستم یک دور نمایی از این بحث عرض کرده باشم.