حالا بر میگردیم به روایات. روایاتش هم سنگین است. ایم طور نیست که یک ترجمهای بکنیم و رد بشویم. خیلی از فلاسفه را سرگردان کرده است. جابربن عبدالله انصاری رضوانالله علیه از حضرت سید انبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) سوال میکند که یا رسول الله اول شیء خلقه الله ما هو(152) یا رسول الله! اول چیزی که خدا آفرید، آن چه چیز است؟ حضرت فرمود: اول ما خلق الله نور نبیک یا جابر اول چیزی که خدا آفرید نور پیامبر توست، ای جابر! ثم جعل منه کل خیر این تعبیر - مخصوصا - خیلی به فلاسفه و عرفا غذا داده است. ثم جعل منه کل خیر هرچیزی را از آن نور قرار داده است. پس صادر نخستین نور المقدس حضرت سید انبیاء است و شکی در آن نیست. منتهی گفتم که مطلب به این سادگی نیست. بسیار دقیق است. حال این صادر اول در بین فلاسفه، عرفا، کلامیون، فقها، نامهای مختلف دارد. به این صادر اول روح گفته میشود: قلم گفته میشود، نور گفته میشود و عقل گفته میشود. منتهی آخرش اینها به یک جا رسیدند و یک تعبیر ساختند. این تعبیر دیگر مشترک است. مثل یکی اصطلاحی که در یک علمی بیاید و هر مملکتی آن علم را بخوانند، آن اصطلاح را بدانند و به کار ببرند. آن عبارت مشترک عبارت است از حقیقت محمدیه وقتی نگاه میکنیم میبینیم که این مفهوم را عرفا در عرب و عجم به شعر کشیدند یا به بیان کردند. حتما ملاحظه فرمودید که مولوی میگوید:
گفت پیغمبر شما را ای مهمان - چون پدر هستم شفیق و مهربان
زان سبب که جملهای اجزای منید - جز را از کل چرا بر میکنید(153)
دیگری میگوید:
ای آخر انبیاء به صورت - معنای تو بر همه مقدم
گفتم که معارف، ساده نیست. شبهای گذشته هم گفتم که خیال نکنید هر کی یک شعری گفت و یک سری تکان داد و یک آهی کشید، نعوذ بالله میشود قدوه العرفا نه! مسله مشکل است، خطیر است. ابن فارض مصری در قرییب به هفصد و پنجاه بیت به این معارف بسیار بلند و بالا نگاه میکند. میگوید: من طمعم در جای بالائی است که میبینم چه نسل هائی در این راه رفته است. راجع به صابر اول از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید: و انی و آن کنت ابن ادم صوره من اگر چه ظاهرا فرزند آدم هستم. اما به یک اعتبار پدر عالمم. چه قدر زیبا گفته است! آن شاعر انبیاء زیبا گفته است:
ای آخرانبیاء به صورت - معنای تو بر همه مقدم
تمام انبیاء آنهایی مه زمانا مقدم بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)بودند ولی به اعتبار این که اول نور مقدس اوست، همه از فرزندان او حساب میشوند. اینجا عرفا هنگامه هایی کردند که بحث بسیار مفصلی است. حالا این یک اصل علمی است. رنگ وجود را دیگر مراتب امکان باید با واسطه بگیرید. این قرار این نظام است. یعنی یکی از اسرار کون و نوامیس عالم هستی است.
این نور، خیلی با عظمت بوده است. حتی بعضیها، حدیث عقل را تطبیق به این نور کردند که میگوید لما خلق الله العقل استنطقه ثم قال له اقبل فاقبل ثم قال له ادبر فادبر ثم قال و عزتی و جلالی ما خلقت خلقا هو احب الی منک(154). خدا وقتی عقل را آفرید، فرمود روبکن! او هم رو کرد. بعد گفت: پشت کن! او هم پشت کرد. شما میدانید که اگر خدا به مخلوقی بگوید روبکن، این در خواست، تحصیل حاصل است. تحصیل حاصل هم محال است. خدا درخواست محال از مخلوق خودش نمیکند. همچنین اگر خدا به مخلوقی بگوید، پشت بکن، این هم باز، خواست محال است چون مخلوق نمیتواند پشت به خدا بکند. برای همین است که اهل عرفان، این حدیث را هم تاویل کردند و گفتند مخلوق، نور نبوت است. منتهی پشت بکن، رو بکن، به معنای دنیایی خودش نیست، پشت بکن، یعنی به این دنیا بیا! در آن عالم نور زمان مطرح نیست. و ما امرنا الا واحده کلمح بالبصره(155) این مطلب مشکل است، واردش بشویم میترسم که عزیزان خسته بشوند. اجمال مطلب این است که به حبیب خودش میگوید: پشت بکن، بعضی بیا در این دنیا. حضرت آمد در این جا لباس بشری به تنش کرد که ما را هدایت بکند. آمدنش به اینجا بسیار مشکل بود. برای همین است که میفرماید: ما اوذی النبی مثل اوذی(156). هیچ پیامبری اندازه من اذیت نشد. ببینید، در تاریخ پیغمبری بوده که او را بین درخت گذاشتند و اره کردند، پیغمبری بوده که زنده به گورش کردند، اما چطور شد که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید من از همه بیشتر آزار دیدم؟! این دو معنا دارد. یکی اش آزارهای ظاهری است که بله، اذیتش کردند. خیلی آن بزرگوار را اذیت کردند که آدم نمیتواند بگوید. و یک معنای باطنی دارد که صاحب این مقام بیاید با یک عده بنشیند، با یک مشت عرب جاهل و با اینها گفتگو بکند، اذیت از این بالاتر نمیشود. خیلی به زحمت افتاد. نیر تبریزی در اول آن منظومهاش میگوید:
آفرینش را چو فتح الباب شد - نور احمد، مهر عالم تاب شد
اینمطلب را از روی حدیث گفته است. وقتی نور حضرت را آفریدند، نوری منشق شد که آن عبارت بود از نور حضرت صدیقه کبری (علیهم السلام) که میگوید:
بعد از آن نور شریف فاطمه - آن مبارک فاتحت را خاتمه
مرحوم نیر خیلی زیبا گفته است. یک وقتی است که شعار میدهیم و یک وقت است که یک مطلب علمی داریم. این از مطلب علمی است. من مرده، شما زنده یادتان باشد، اینها که روی زمین راه میروند همه شان از صدقه سر حضرت زهرا (علیهم السلام) هستند. برای اینکه روایت داریم بعد از آن صادر اول و بعد از آن که نور حضرت، آفریده شد، نور دخترش آفریده شد و آن نور واسطه فیض برای خاقت زمین و آسمان شد. دیگر اینها معانی بلند و بالائی دارد. خواستم بگویم همه ما، از صدقه سر حضرت صدیقه کبری (علیهم السلام) در اینجا قدم میزنیم.
رحمه موصوله همین است. نور امیر المؤمنین (علیه السلام) از جنس این است و با نور پیغمبر اکرم فرقی ندارد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که سرور و اشرف همه مخلوقات در خلق و خلق و علم و کرم است. بگذریم، برای همین است که تمام انبیاء که به نبوت و به پیغمبری رسیدند، از باطن امیر المؤمنین (علیه السلام) مدد گرفتند و پیغمبر شدند و به همین اعتبار هم امیر المؤمنین پدر همه خلق است. برای همین فرمود که انا و علی ابوا هذ الامه(157) همین طور که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر همه است نور امیر المؤمنین (علیه السلام) هم از جنس همین نور است؛ فرق نمیکند. در این جا من برای شما عرض میکنم.
چند سال پیش جهت سفر تبلیغی به کشور اتریش رفته بودم، در سفارتخانه نشسته بودم، یک کسی آمد و گفت یک مصری دم در است و منتظر شماست. رفتم دیدم یک آدم درشت قد بلندی هست. اول خواست که یکمقداری از من دلبری کند، این ورقه زندانش را به من نشان داد و گفت که من زندان سیاسی بودم. گفتم خیلی خب! حالا بنشین ما زندانی سیاسی زاد دیدیم. ا خودمان از یک کشور انقلابی آمدیم. بنشین ببینم چی میگی؟ گفت شنیدم که شما شیعیان معتقد هستید که ائمه از انبیاء بالاترند. گفتم بله، معتقدیم. گفت چطور؟ گفتم شما هم معتقدید. گفت: عجب! گفتم بله. یک لحظه تتامل کن. تا گفتم شما هم معتقدید اول خیلی با سهل انگاری برخورد کرد، اما بعد گفت به من مهلت بده. رفت از اتاق مجاور یک کاغذی بزرگ و یک خودکار آورد. گفتم اول این را بدان که ما پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را استثناء کردیم. او را سید اولین و آخرین میدانیم. بعد از ایشان معتقدیم که ائمه ما از تمام انبیاء بالاترند. گفت میدانم که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را استثناء کردید. دیدم آدم منصفی است. البته خیلی این مطلب برایش سنگین بود. گفتم متاسفانه، علمای شما مطالب را به شما نگفتند، اما روایت خود شما این مطلب را نشان میدهد. گفت چطور؟ یک روایت برایش گفتم. حالا هان روایت را برای شما میگویم: او این روایت را یادداشت کرد و حالش عوض شد. بعد به او چیز هایی دیگر گفتم که اگر همه آنها را به شما بگویم، مجلسمان عوض میشود. بعدا هم نامه نوشته بود و خیلی به من، به شیعه و به ایران علاقمند شده بود. یک قطره از دریا برایتان میگویم تا شیطان یک وقت سراغ انسان میآید و میگوید که این حرفها را فقط و فقط همین شیعیان میزنند. تخیر! این طور نیست. حاکم نیشابوری، مرد خیلی بزرگی است که مورد احترام اهل تسنن است. میدانید حاکم، چه مردی است؟! دو جمله از عظمتش برایتان میگویم. حاکم کسی است که خیلی علمی، متین و با آرامش، به جنگ مسلم و بخاری رفته است. ایم مطلب شوخی نیست. اولین کتاب اهل تسنن، بعد از قرآن همین کتاب است. شش کتاب در این کتاب است. در این شش کتاب هم اولی بخاری است. و دومی مسلم. مثل این که ما بعد از قرآن، چهار کتاب داریم که در این چهار کتاب کافی(158) اول است ما کافی ار اول میدانیم آن سه تا را بعدا حساب میکنیم. اهل تسنن شش کتاب دارند که اولی آن بخاری است و دومی آن مسلم است. حالا حاکم به جنگ مسلم و بخاری رفته است. ایشان، کتابی دارد به نام المستدرک علی الصحیحین چیزهایی که مسلم و بخاری نیاوردهاند، ایشان آورده است. این خیلی مهم است. منتهی نمیخواهم شما کسل بشوید. اگر نشاط دارید فقط مختصری برایتان میگویم که بگذریم و عظمت حاکم برایتان جا بیفتد.
بخاری و مسلم هر کدام برای نقل حدیث یک معیاری دارند. اینها میگویند شرط مسلم شرط بخاری. این قسمت را کمی بیشتر عنایت کنید، شاید این وقت در تحقیق، به دردتان بخورد. اینها را که من به شما عرض میکنم، یک عمری را گذاراندیم و میگوییم.
مسلم برای نقل حدیث یک معیار داشته است. یعنی مسلم میگوید این حدیث اگر با این معیار، تطبیق شود، من آن را صحیح میدانم. بهاین میگویند: شرط مسلم بخاری یک معیاری برای نقل حدیث داشته است، ابوداود معیار داشته و... برای همین است که یک عالم سنی کتابی نوشته است به نام شروط الائمه البته یعنی شروط ائمه شش گانه. هر کدام در نقل حدیث یک معیاری داشتند. بزرگترین و معروفترین شرح برای بخاری فتح الباری فی شرح صحیح البخاری است که چهارده جلد میباشد و تالیف یک عالم سنی است یعنی ابنحجر عسقلانی سنیها برای عظمت اسم او نزدیک است که از جا بلند شوند.مقدمه فتح الباری اسمش هدی الساری فی مقدمه فتح الباری است. چون کتاب بزرگی است، مولف آن برایش یک مدخلی کذاشته که اگر کسی وارد شد بتواند پیش برود. در این مقدمه در صحنه دوم مینویسد که بخاری، برای یادداشت هر کدام از این احادیث یک غسل کرده است. این خیلی تعجب آور است. من نمیدانم چطور غسل کرده؟! یک وقت حساب کردم، گفتم حتما لنگی بسته بوده و کنار حوض هم بوده، غسل کرده، میآمده بیرون و یاداشت میکرده است. یالاخره ما نمیگوییم چیزی هستیم، ولی ما هم اهل نوشتن و این حرفها هستیم. آدم وقتی مینویسد اگر نصف کاره رود و غسل کند، حواسش خراب میشود. حالا این چطور این کار را میکرده است من نمیفهمم. من میدانم.
حالا یاد یک مثلی افتادم. خدا امواتتان را بیامرزد. مرحوم پدرم میگفت، طلبه بودیم با یک شیخی هم حجره بودیم. یک وقتی مسارفت رفتیم. بین راه در یکی از این قهوه خانهها، این شیخ قطب نما در آورد که نماز بخواند و اتفاقا پشت به قبله ایستاد. میگوید قهوه چی پیر مردی بود. آمد بیرون نگاهی کرد و یک سری تکان داد و گفت: آشیخ! اگر قبله نما نداشتی، چه کار میکردی؟!.
آنوقت آن بنده خدا برای هر حدیث یک غسل کرده است. من این مطلب را با مدرک برایتان کگفتم که ببینید. حالا با همه این حرفها واین کارها، باز هم یک مقدار، حدیث ضعیف در آنجا آورده که خودش محل حرف است. حالا برگردیم به بحث خودمان. گفتم که وقتی شما مستدرک را نگاه میکنید میگوید هذا صحیح علی شرط مسلم. این را که من آوردم، مسلم قبولش داشته و لم یخرجه ولی نیاورده است؛ یا یک جا دارد که هذا صحیح علی شرط البخاری و لم یخرجه این را بخاری صحیح میدانسته ولی نیاورده است. بعضی جاها دارد هذا صحیح علی شرطهما و لم یخرجاه؛ این را هر دو صحیح میدانستهاند ولی نیاوردهاند. آن وقت همین حاکم یک حدیثی آورده که نشنیدنی است. از قول رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) آورده است که حضرت میفرماید: اتانی ملک فقال یا محمد (صلی الله علیه و اله و سلم)...(159) فرشتهای به سوی من آمدو گفت یا رسول الله! خدا من را مامور کرد که از شما سوالی کنم که شما جوابش را از خدا بخواهید. شما اهل فضل هستید سل یعنی چه؟ مخفف اسال است یعنی یا رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم)! بپرس. حضرت فرمود: چی بپرسم؟. سل من ارسلنا قبلک من رسلنا علی ما بعثوا؟ بپرس که این پیامبرانی که قبل از تو مبعوث شدند، علی ما بعثوا به چه شرطی مبعوث شدند؟ آقا آدم میخواهد برود یک جا استخدام بشود، شرط نمیخواد؟ اگر یک نفر بخواهد بیاید پیش شما کار بکند، اگر چه در نازلترین پست، آیا او را بدون شرط قبول میکنید؟ حالا پیغمبر شدن، شرط نمیخواهد؟ حضرت میفرماید: قلت علی ما بعثوا؟ گفتم که خدایا! من اصاعت امر میکنم و از تو میپرسم که اینها به چه شرطی مبعوث شدند؟ فقال علی ولایتک یا علی جواب آمد بر ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام) تمام این پیامبران به شرط قبول ولایت تو و ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) پیغمبر شدند. بله! برای همین است که میگوید:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود - تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
تمام انبیاء (علیهم السلام) غیر از رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) از باطن امیر المؤمنین (علیه السلام) مدد گرفتند و پیغمبر شدند. در شدائد به حضرت متوسل میشدند. این یک اسراری است که اگر بخواهیم و توضیح بدهیم طول میکشد. این را به آن سنی گفتم، یادداشت کرد و حالش عوض شد. گفتم فقط این قدر بدان که ملاهای شما به شما بعضی چیزها را نگفتند و واقعا هم همین است. آنها حقایق را پوشاندند. تعارف نداریم. من این احادیث را از طریق اهل تسنن میآورم که شما یک وقت خیال نکنید، ما فق این حرفها را میزنیم. بنده احادیث مربوط به ولایت را خیلی وقتها از سنیها استخراج می کنم. چرا؟ چون شیطان نیاید و بگوید که فقط ما هستیم که این حرفها را میزنیم. احادیث اخلاقی و عرفانی را از طریق آنها هیچ وقت نمیآورم. احادیثی که فقط جبه اثبات ولایت را دارد از طریق آنها میآورم. اجمالا به این جا رسیدیم که نور اینها یکی است. پس اگر رسول خدا گفتیم که صادر نخستین است؛ نور امیر المؤمنین (علیه السلام) هم همین طور است. نور صدیقه کبری (علیهم السلام) هم همین طور است. الرحمه الموصوله یعنی به واسطه اینها آمدیم و بقیه مطلب بسیار بغرنج است و مشکل است؛ که آن بقیه باشد برای بعد.