قبل از اینکه آن جمله را بگویم یک مسالهای شرعی برایتان بگویم، عظمت اسلام را تماشا کنید. قاضی که در مسند قضا مینشیند، بعضی چیزها برای او حرام است و بعضی چیزها بر او واجب است و بعضی را چیزها برایش مستحب است. از مستحباب قضاوت میگویم. جایز را نمیگویمها. حواستان هست. جایز به این میگویند که میخواهی تانجام بده نخواستی هم انجام بده. ولی مستحب یعنی یک چیزی هم گیرت میآید. مثل نماز نافله میماند. الله اکبر از عظمت اسلام! میفرمایند که یکی از مستحباب قضاوت این است که اگر آن موضوع مورد قضاوت از حقوق الله باشد، گاهی مستحب است که حرفدر دهان متهم بگذارند و اگر از حقوق ناس باشد، این کار حرام است. که حرف در دهان متهم بگذارید. مثلا دو نفر پیش ما آمدند، ما هم قاضی هستیم. میگوید: آقا! ایشان پول ما را نمیدهد. اگر من بیایم و اینجا حرف در دهان متهم بگذارم که حالا شاید ایشان پول را داده و شما فراموش کردید. آن طرف هم میگوید: بله! اتفاقا من هم یم خواستم همین را عرض کنم. هیچی دیگر این بیچاره حقش خراب شد. در حقوق ناس باید به حال شخص احقاق و احیا شود. اما یک وقت هم هست. که این مورد تهمت از حقوق الله است. مثلا یک نفر را گرفتند و آوردند میگویند که شراب خوده است و یک دمی به خمره زده، درسته؟! میگویند تو از کجا میدانی. میگوید: دهانش بوی آن زهر مار را میدهد. حالا واقعا هم خوردهها. ولی میفرمایند مستحب است که قاضی حرف در دهانش بگذارد. یعنی مثل نماز نافله میماند، ثواب دراد که بگوید: نه بابا! یک داروهایی است که آدم خورده باشد. آن هم میگوید: بله! اتفاقا من هم میخواستم همین را عرض کن ولی رویم نمیشد. میگوید: یک راهی باز کن بگذار بیچاره برود.
آن مرد خدمت امیر المؤمنین (علیه السلام) میگوید: آقا! ما زنا کردیم حضرت فرمود: نعم! لعلک لمستها شاید جور دیگری بوده شاید دست زدی. میگوید: نه آقا! ما زنا کردیم. حضرت باز هم فرمودند شاید یک چیز دیگر بوده است. این آقا خدمت سید انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت که آقا! ما زنا کردیم. حضرت رویش را برگرداند. رفت از آن طرف آمد. دوباره این شخص گفت که آقا! ما زنا کردیم. باز برگرداند. از طرف سوم آمد: از طرف چهارم. آخر فرمود: من تعجب میکنم از این مردم که خدا عیب اینها را پوشانده و اینها به دست خودشان، عیب خودشان را باز میکنند. زنا کردی، چه کار داری که آبروی خودت را داری میبری؟ پس اگر موضوع قضاوت از حقوق الله باشد، مستحب است حرف در دهان متهم بگذاریم که برود.