بهترین زیارت، از دور و نزدیک، جامعه کبیره است. البته این را هم میگویم که به شرط نشاط بخوانید. اگر خواندی خسته شدی، همان جا باید کنار بگذاری. و الا تا انتظار بکشی که حتما به آخر برسد، فایده ندارد؛ ورق بزنی ببینی هنوز سه صفحه مانده و...، فایده ندارد.
هیچ به درد نمیخورد. در مورد دعای کمیل هم همین هست، اگر یواشکی ورق بزنی و ببینی که مانده، خوشحال بشوی و اگر زیاد مانده، ماتم بگیری این فایده ندارد. اینها را به مردم نمیگویند. چی بگویم من؟ چه عرض بکنم من؟ و الله به خدا دردم زیاد است. جامعه کبیره را به مقداری که نشاط داری باید بخوانی. در دعای کمیل هم اگر حال نداری، کتاب دعا را باز کن بگو یا سریع الرضا(30) و ببند. بگیر بخواب! و الا اگر من بخواهم به زور، دعای کمیل را بخوانم، این کمیل پائین آوردن است.
در تهران یک آقایی به من میگفت: حاج آقا! جای شما خالی بود، بچههای راهنمایی را برداشتیم بردیم یک جا کمیل بود. یک حالی داشتند! گفتم: آی دروغگو! آی دروغگو! بزرگترش نمی تواند حال پیدا بکند. صبرت علی حر نارک فکیف اصبر علی فراقک(31)بزرگترها نمیتوانند بگویند، آن وقت این بچه راهنمایی بگوید که حال پیدا کردم.آخر آدم سر خودش هم کلاه میگذارد؟! عجب حرفیه؟!
پس بدانید که داخل حرمها - آن شاء الله - خدا قسمت کند! -مشهد، کربلا، نجف، سامرا، بهترین زیارت زیارت جامعه کبیره است. نظیر ندارد. بروید و آنجا بخوانید.
مجلسی اول میفرماید: من جامعه کبیره را برداشتم بردم حرم امیر المؤمنین (علیه السلام) که آنجا بخوانم. شروع به خواندن کردم. حالا یک وقت دیدم بدن داخل حرم است ولی من جای دیگر هستم؛ در سامرا هستم خب! یک شایعه دیگر اینجا دارد که دقیق است. یک حرفی را زده بعد احساس کرده که شاید این به دست نامحرم بیفتد. پس چکار باید بکنیم؟ یک حرفی زده که این باید تاویل بشود. دقت کنید! من یک وقت میگویم: این تسبیح از یاقوت است بعد میگوییم نکند یک وقت بیایند و این را از من بگیرند! چون من گفتم یاقوت است. بعد میگویم دروغ گفتم یاقوت نبوده؛ یک چیزی میگویم که دروغ نشود و فکر آن نااهل هم، منحرف بشود. چی بگویم؟ میگویم این یاقوت است حالا اگر خواستی، بگو شیشه است. این علت آوردن است. میگوید: و آن شئت قلت که دروغ هم نیست. بین النوم و الیقظه در خراب و بیداری دیدم؛ یقینا تو بیداری بوده است ولی این جمله را میگوید که نااهل برود دنبال کارش. شعری یادم افتاد بگذارید بگویم. عیب ندارد. در فارسی یک شعری داریم که همگی بلد هستیم. میگوید:
هر که را اسرار حق آموختند - مهر کردند و دهانش دوختند
حرف خوبی زده، واقعا همین طور هم هست. ولی یک وقت هم میشود که بالاخره یک نمونهای، به قول خود بنده که میگویم - گاهی سر ریز میشود. آن شاعر عرب خیلی لطیف گفته سقونی شرابی به من دادند و گفتند که: و قالوا لا تغن صدات در نیاد. عجب! چه شرطی هم گذاشتند! این شراب را بخور و صدایت هم در نیاید! سقونی و قالوا لا تغن و لو سقوا جبالحنین ما سقونی لغنت؛ این شراب را به من دادند؛ گفتند: صدات در نیاد ولی اگر این شراب را به کوه میدادند نعرهاش بلند میشد. ولی ما با آن مدارا کردیم.
بالاخره گاهی یک چیزهائی گفته میشود یعنی به طور کلی که ترک بشود، فایده ندارد. خلاصه! یک چیزی باید به اهلش برسد تا یک نشاطی پیدا کند.
خدایا یک وقتی بشود که ما هم به این جملهها محرم بشویم. اصلا غیر معصوم مگر میتواند که این طور حرف بزند؟ خیلی معذرت میخواهم. من اهل جسارت و پرخاش نیستم. یک وقتی کسی میگفت: که آقا! سند این زیارت چطور است؟ گفتم: ای احمق! دنبال سند میگردی؟ عبارت را نگاه کن! عبارت میدرخشد. حالا آن شاء الله وقتی فرازها را مطرح کردیم. خواهیم دید که مگر یک غیر معصوم، اصلا میتواند از این حرفها بزند؟!
مجلسی اول میفرماید: جامعه کبیره را شروع کردم. السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضوع الرساله میگوید: یک مرتبه دیدم بدن در حرم امیر المؤمنین (علیه السلام) ولی من در چ هستم. در سامرا آن شاء الله خدا قسمت کند! قبر دو امام بزرگوار، آنجاست؛ حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهم السلام) در سامرا هستند و زیارت جامعه کبیره - بالقطع و الیقین - تماما از میان دو لب گوهربار حضرت هادی (علیه السلام) بیرون آمده است؛ به فضل الهی، یقین حاصل است. این زیارت سرمایه شیعه هست. یک زیارت نامه به این مفصلی که تماما معصوم بیان کرده باشد، سرمایه بزرگی است. چرا ما قدر نمیدانیم؟!
میگوید یک وقت دیدم مولایم امام زمان (سلام الله علیه) کنار ضریح حضرت هادی (علیه السلام) نشسته است. حالا من هم دارم زیارت را میخوانم. یک مرتبه حضرت، تبسمی کردند و فرمودند: نعمت الزیاره(32)؛ چه زیارت خوبی است! میگوید: به ضریح حضرت هادی (علیه السلام) اشاره کردم و عرض کردم: آقا! کلام این آقاست؛ باید هم خوب باشد. بعد فرمود: تقدم بیا جلو میگوید: هیبت حضرت، من را گرفت. گفتم: مولایم! میترسم کافر بشوم؛ ترک ادب بشود؛ بگذارید دور بایستم. آقا! اجازه بدهید، بایستم؛ میترسیم ترک ادب بشود. فرمودند: وقتی ما میگوییم، عیب ندارد. این نکته را خودتان بگیرید. وقتی ما میگوییم عیب ندارد. میگوید: نشستم تا این قسمت را با ترس و لرز. مجلسی اول بقیه را با خودش برده، هیچ کسی بقیه ماجرا را نمیداند. بعد میفرماید: ثم رایت سپس دیدم. چه دیدم؟ التی لا تحتملها العقول الضعیفه چیزهایی دیدم که عقول ضعیفه آنها را حمل نمیتواند، بکند.
اگر این بزرگان بعضی چیزها را بگویند، برایشان درد سرمی شود. خدا حافظ را رحمت کند. زبان حال اینها را گفته است. من همیشه میگویم و این شعر را خیلی میخوانم و دوست دارم. یک وقت یک جا در منبری گفتم، دیدم که یک کسی با خط زیبا نوشته و یک تابلویی درست کرده برایم آورده است. زیان حال این بزرگان که دم نمیتوانند بزنند. حافظ گفته:
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست - زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
بزرگانی را ما میشناختیم که آنها را لکه دار کردند. خانه نشین کردند. چرا؟ برای اینکه خیلیها این حرفها را نمیدانستند و نمیفهمیدند. بل کذبوا بمالم یحیطوا یعلمه(33) قرآن میفرماید: تکذیب کردند. چیزی را که به آن احاطه نداشتند. عاقبتش این میشود. التی لا تحتملها العقول الضعیفه؛ سپس دیدم آنچه را که عقول ضعیفه نمیتواند حمل بکند.
حالا آنچه را که ما از کل این بحث جمع بندی میکنیم و ریاضات شرعیه و همان عمل به وظیفه ترک محرمات و انجام واجبات، (نمیخواهیم بگویم چله نشینی) میتوانیم به جای برسیم. آن شاء الله خدا به همه مان توفیق بدهد. با مستحبات، نوافل، (نه، نافله مقدس مابی، نه!) که نافله خودش یک بحثی است و یک بابی است و با عمل به وظیفه و با پاکیزگی و طهارت میشود به اینجا برسیم که مجلسی اول را گرفتند و به باطل زیارت جامعه محرم کردند. آقایان! عزیزان! با اعتقاد، عرض میکنم.
انجا که میگوید: انتم الصراط الاقوم و شهداء دار الفناء و شفعاء دار البقاء و الرحمه الموصوله اگر کسی معنای رحمت موصوله را بداند - که من و امثال من نمیدانیم و حسرت میبریم - و یک همچنین آدمی مرده را زنده کرد، نباید تعجب بکنید. رحمت موصوله پانصد صفحه کتاب است. آیا میتواند غیر معصوم این حرف را بزند؟ آن وقت کسی میآید و با پاکیزگی میگوید و آنها هم رحمت موصوله را نشانش میدهند که آقا! این رحمت موصوله است، آدم میآید بیرون، میگوید نمینوانم بگویم. نمیتواند بگوید.