تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

شهادت مظلومانه زید بن علی بن الحسین (علیه السلام)

از باب نمونه شما ببینید، حضرت سجاد (علیه السلام) پسرس دارد به نام زید بن علی. ایشان خیلی مرد بزرگی بود. من در مطالعات ناقابلی که داشتم به لطف خدا به دست آوردم که اهل بیت (علیهم السلام) زید رابسیار، دوست می‏داشتند. یک عده محدثین اشتباه کردند، خیال کردند که زید - نستجیر بالله - محبوب اهل بیت نبوده است. واقعا بعضی‏ها اشتباهاتی خیلی عجیب می‏کنند. زید وقتی قیام کرد، تمامش برای این بود که یک توهین به حضرت باقر (علیه السلام) شده بود.
زید پیش هشام بن عبدالملک رفت. این خلیفه جائر، که ذکر شر او را می‏گویم، معاصر حضرت سجاد و حضرت باقر (علیهم السلام) بود. زید پیش او رفت که از والی مدینه، شکایت کند. آن پلید عوض این که بر گردد و به شکوائیه زید رسیدگی کند. یک توهین به حضرت باقر (علیه السلام) کرد. ابن ابی الحدید می‏گوید: فغضب زید(67) زید غضبناک شد. حتی کاد آن یخرج من اهابه با همزه وهای هوز به معنای جلد است. پوست است می‏گوید: اینقدر غضبناک شد که نزدیک بود از پوست خودش خارج شود. آمد بیرون. گفت: یک کاری می‏کنم که رسول الله را وقتی دیدم بگویم برای تو کاری کرده‏ام. آقا! زید شهید شد. جنازه زید را بعضی از شیعیان در ساحل رودخانه، زیر آن شن‏های ساحل مخفی کردند. بنی امیه جنازه را پیدا کردند و بردند، به دار آویختند. یعضی‏ها خیال کردند که - نعوذبالله - زید، محبوبیت نداشته است.
در کتاب شریف کافی، روایت معتبر داریم، که مردم ساده آمدند و گفتند: آقا! جنازه عمویتان را پیدا کردند. وبکی باعلی صوته حضرت‏های‏های گربه کرد. فرمود: چرا یک آهن، به بدن عمویم نبستند. اگر آهن می‏بستید، زیر آب می‏رفت، بهتر از این بود که، دست اینها بیفتد. این قدر این‏ها خبیث بودند. جنازه زید چهار سال بر دار آویخته شده بود ت‏که از مردم زهر چشم گرفته شود. نگهبان می‏گذاشتند این‏ها نگهبان سه ساعت، پستشان بود. مرتب عوض می‏شدند. شبانه روزی بود، که مبادا کسی این جنازه را پائین بیاورد. یکی از این نگهبان‏ها، سنی است. اما سنی معمولی نیست. ابن زهری یکی از علمای بزرگ سنی است. سنی‏ها خیلی احترامش می‏کنند. کتابی دارد به نام الکاشف من دنبال این کاشف بودم. خیلی حریص بودم. مطلبی را در آن ببینم. می‏دانید موضوع کاشف چیست؟ کاشف موضوعش بسیار خاص است و ویژگی دارد. مولف می‏گوید من در این کتاب فقط اسم کسانی را که در کتب شش گانه اهل تسنن، اسمشان آمده، آوردم. الکاشف فی من وله روایه فی الکتب السته می‏دانید این را گل سر سبد می‏دانند روایان کتب سته را روی چشمشان می‏گذارند.
یکی از نگهبانان بدن زید از روات مخالف است که اسمش در الکاشف هست. می‏گوید: من داشتم از این بدن نگهبانی می‏دادم که یک دفعه خوابم برد. در عالم خواب دیدم، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. یک نگاهی به این بدن کرد، بعد به طرف من نگاهی کردند و فرمودند: هکذا تفعلون بولدی با بچه من این طور رفتار می‏کنید؟ آن وقت این بدن چهار سال در فضا بود.
در این جا خوب است، از یک شاعر بسیار بلند مرتبه‏ای یاد کنیم. در نجف اشرف یک شاعری بوده است به نام شیخ صالح الکواظ رضوان الله علیه، یک وقت یک شاعری یک شعری را یم گوید و کس دیگری همان مضمون را می‏گیرد و یک بیت شعر می‏گوید. این، عیب ندارد. از جمله دزدی‏های حلال، مضمون دزدی است. اما شعر دزدیدن حرام هست، گاهی بعضی‏ها شعر می‏دزدند. سراقات ادبی همین است. حالا اگر شاعری سعر می‏گفت و مضمونش بی سابقه بود، اسم در می‏آورد. مرحوم کواظ، در مورد بدن زید شعری گفته است که در طول تاریخ، مضمونش بکر است؛ وبرای این هم در نجف اسم در آورد. می‏دانید چی گفته؟ من نمی‏دانم سحراست یا شعر؟!
می‏گوید که:

کان السماء و الارض فیه تنافسا - فنال الفضا منه لعز المراتب ‏

می گوید: زمین و آسمان روی این بدن به ذقابت برخاستند. زمین گفت: من می‏خواهم پیش خودم نگه دارم. آسمان گفت: من می‏خواهم پیش خودم ببرم. فضا در این وسط برنده شد. این بدن تو قضا ماند.
زمانی که ابومسلم خراسانی می‏خواست قدرت را منتقل کند، برای در باغ سبز نشان دادن بود که اول کار گفت: این جنازه را بیاورید پائین. مردم هم خوش بین شدند. در صورتی که بنده به ابومسلم هیچ عقیده ندارم. یک آدم سیاسی، قسی القلبی بود که خدا می‏داند.
چه کار داریم حالا؟! غرض این است که بگویم یک همچنین فشاری حاکم بود که حتی یک نفر شکوائیه می‏برد، به امام زمانش توهین می‏کنند و بعد هم به این مظلومیت شهید می‏شود.