از خدا بخواهید که اجل به من مهلت بدهد، بلکه این مطالب را روی کاغذ بیاورم و تقدیم شما عزیزان کنم.
این جمله بسیار سنگینی است. البته من مفسر این جملات نیستم.
ولی مثل پروانه یک قدری پیرامونش میچرخم. جمله این است که زائر عرضه میدارد. انتم الصراط الاقوم و السبیل الاعظم و شهداء دارالفناء و شفعاء دارالبقاء و رحمه الموصوله این رحمت موصوله را اگر بداند که چیست خرق عادت ممکن است از او سر بزند. ما نمیدانیم چیست. فقط اجمالا عرض میکنم که رحمت موصوله یعنی رحمتی که اول دارد و آخر ندارد. خیلی عجیب است. حالا دیگر نمیشود بعضی چیزها را بگویم. البته من پیرامون این جمله چیزهائی دارم، دعا کنید آن شاء الله بلکه به صورت یک مکتوب در بیاید. یک مقدار تا آنجایی که وقتمان میرسد عرض میکنم که امیدوارم سودمند باشد. این افکار نورانیتان را با یک صوات نورانیتر کنید.
یک مبحثی هست بین فلاسفه متکلمین و عرفا و محدثین که مفاد آن، متفق علیه این فرق است. منتهی گفت که: عبارتنا شتی و حسنک واحد و کل الی ذاک الجمال یشبر هر کس به ذوق خود و به لسانی به این مطلب که الان عرض میکنم اذغان کردند و دربارهاش حرف زدهاند. مبحثی داریم، به نام صادر نخستین یکی از مباحث بسیار بغرنج است که فلاسفه یک جور برخورد کردند و عرفا، کلامیون، محدثین، عباراتی دارند. البته تا آنجا که این فقیر رو سیاه میدانم، آنهایی که معتدل بودند، وقتی آراشان را جمع بندی میکنید، میبینید یک حرف زدند، منتهی در قالبهای مختلف
صادر نخستین به آن چیز گفته میشود که حضرت پروردگار آن را آفریده و آن واسطه فیض وجود بین، خدا و دیگر مراتب امکان شده است. یعنی عقلا و نقلا برای آنهایی که دارای عرفان شهودی بودند، کشفا و پهودا به ثبوت رسیده است که پروردگار، مخلوقی دارد که آن بلاواسطه میتواند فیض بگیرد و صبعه وجود را از حضرت حق بگیرد و موجود بشود، غیر از آن بقیه مخلوقات باید به واسطه او و باذن الله، رنگ وجود را بگیرند. صبعه وجود را بگیرند. این را صادر اول میگویند. حالا این مقدار که خداوند، صادر نخستین دارد، متفق علیه ارباب بصائر و ارباب عقول است. حالا چه طرف فیلسوف باشد، عارف باشد، محدث باشد یا فقیه باشد. اما صحبت در تطبیق است که ببینم این صادر نخستین چه بوده است؟ وقتی به روایات بر میگردیم، میبینم که مطلب روشن است. فلاسفه مسلمان و عرفای اسلام هم از حیله آن دسته از روایات خارج نشدند و بلکه هر الهامی که گرفتند، از آن دسته از روایات گرفتند. گفتم که این مبحث بغرنجی است. من دیگر توکلت علی الله این را مطرح کردم، به مصلحتی که آن شاء الله آخرش خواهید دید که آن مصلحت چیست.