تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

ذکر توسل‏

حضرت سید انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) یک روز با امیر المؤمنین (علیه السلام) صحبت می‏کردند. درباره یم نفر محب! برای یک نفر اهل محبت که ایشان یا در دنیا نبوده ولی خردسال بوده است. تعبیر من این است که برایش جلسه فوق العاده گذاشته بود. او چه کسی بود؟ مسلم بن عقیل سلام الله علیه بود. چطور؟ این از معجزات پیغمبر است. چون حضرت مسلم یا نبوده یا کودک بوده است. حالا صحبت این طور است: فرمود: یا علی! علی جان! انی احب عقیلا حبین(78) من عقیل را به دو گونه دوست می‏دارم. مگر دو جور محبت هم می‏شود؟ چرا نمی‏شود؟ شاعر می‏گوید که: احبک حبین، حب الهوی و حبالا تجعل اهل لذاک گاهی دو جور محبت است. حالا چی است؟ فرمود: حباله و حبا لحب ابی طالب له یکی اینکه عقیل را دوست می‏دارم و یکی اینکه چون حضرت ابوطالب او را دوست می‏داشت.
حضرت ابوطالب روحی له الفداء اینقدر بزرگ بود که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محبتش را الگو قرار داده است. تا این جا مال عقیل است. و اما حضرت مسلم را ببیند. من از شما عزیزان سوال می‏کنم اگر پیغمبر می‏فرمود که فرزند این عقیل، شهید راه اسلام می‏شود، درست بود. شهید راه امام حسین می‏شود، درست بود. اما محبت چقدر مهم است! پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از تمام اینها صرف نظر کرده و کاملا دستش را روی محبت گذاشته فرمود:: یا علی! این عقیل را که ما دوست داریم، چی می‏شود ؟ چه سرگذشتی دارد؟ و آن ولده لمقتول فی محبه ولدک یا علی فرزند این عقیل در محبت فرزند تو کشته می‏شود. دستش را روی محبت گذاشته است. تدمع علیه عیون المومنین چشم مومنین برای آن مسلم گریه می‏کند و تصلی علیه الملائکه المقربون؛ ملائکه مقرب خدا برای او درود و تهنیت می‏فرستند. این دیگر در عظمت آن آقا بس است. حضرت مسلم خیلی آقاست شفاعت عجیبی هم دراه!
من یه چیزی به شما می‏گویم، زود بگذریم. این مطلب چون پیرامون محبت و متفق علیه مشهور علماست برای شما نقل می‏کنم. چون گفتم تا ما چیزی را یقین نکنیم، بر منبر - آن شاء الله - نمی‏گوییم. یک کاسب در نجف بوده است. سن ایشان حدود هشتاد سال بوده است. یک چند تا مثلا جعبه پرتغال و چند بسته سبزی و اینها می‏فروخته است، ولی اینقدر مرد شریفی بوده است که می‏گویند مغازه‏اش پاتوق مراجع تقلید بوده است. مراجع که در دکان کسی نمی‏روند. اما هر وقت یک مرجع رد می‏شد، می‏گفت: یک سری به حاجی بزنیم. می‏رفتند و می‏نشستند. یک مریضی بر ایشان عارض شده بود که دیگر از نظر علم طب متفق علیه تمام اطباء بوده که عمل جراحی باید بشود. این حاجی گفته بود که من دیدم عبادت‏هایی دارم، یک برنامه‏ای دارم که اگر بخواهم بیمارستان بروم، همه این‏ها به هم می‏خورد.
بعضی‏ها واقعا به عبادت انس می‏گیرند. من اگر مباحثم ایجاد کرد امشب این انس با عبادت ار به شما آن شاء الله می‏گویم. اگر مباحثم ایجاب نکرد که هیچ، به قول یک دست عرب داشتیم که می‏گفت: الباقی عند التلاقی حالا اگر نشد بعدامی گویم. خود انس با عبادت یک بحثی است.
در سن بالا می‏گوید زیارت جامعه کبیره را خطاب به ابی عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) خواندم. گفتم که جامعه کبیره بهترین زیارت است، سرمایه شیعه است. خدایا تو را چطور شکر کنیم که این زیارت را به دست ما رساندی، خدا شاهد است اگر بدانید زیارت جامعه چی است، در پوست خود نمی‏گنجید، روی پای خود بند نمی‏شوید. نمی‏دانید چیست. می‏گوید: خواندم و خوابیدم، شب، آقا به خواب آمد و فرمود: برو پیش مسلم، کار تو را دوست می‏کند، حالا امام حسین (علیه السلام) از او بالاتر است ولی گاهی این‏ها از این کارها می‏کنند که شخصیت هارا نشان بدهند که بفهمی این شخصیت‏های پایینتر از معصوم، چه شخصیت‏هایی اند.
فردا بیدار می‏شود و می‏رود کوفه، یک نخ می‏بندد به گردنش یک نخ هم می‏بندد به ضریح حضرت مسلم (علیه السلام)، این چیزهایی که من می‏گویم افرادش بحمدالله زنده هستند. این‏ها برای حضرت مسلم چیزی نیست، اینها را می‏خواهم بگویم که بدانید اولیای خدا نمرده‏اند. گیرندگی را ما از دست داده‏ایم. شفاعت این‏ها مثل سیل همه جا هست. نخ را بست به گردنم و ضریح خابم برد. یک وقت دیدم آقای جلیل القدری آمد و فرمود: من مسلمم. چی می‏خواهی؟ گفت: حضرت ابی عبدالله مرا فرستاده است و امر فرموده، من هم امرشان را اطاعت کرده‏ام. بلند شو! می‏گوید: بلند شدم، نه مریضی نه غده‏ای نه بیماری ای هیچی کان لم یکن شیاء مذکورا فضیلت این آقا دیگر از این بیشتر نمی‏شود که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنشیند در اوان کودکی او و قبل از ولایت او برایش جلسه بگذارد. دیگر ما فضیلت بیشتر از این را نمی‏دانیم بگوییم. اما مصیبتش هم به عظمتش خیلی بزرگ است. من مصیبت تندش را نمی‏توانم بخوانم. یک دو تا شعری هست که برایتان تزجمه می‏کنم. در حوزه معلومات ناقابل بنده تا امروز که به اینجا رسیدم، در زیر این آسمان هیچ کس به مانند علامه سید محمد باقر حلی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) برای حضرت مسلم شعر نگفته است. هنگامه کرده هنگامه، که من از آن، دو سه بیتش را انتخاب کرده‏ام که ترجمه می‏کنم.
ببنید چقدر زیبا گفته این سید. ای پسر عم حسین! ای حضرت مسلم! شیعیان برایت خون گریه می‏کنند نه یک بار گریه کنند و تمام بشود.
اینها مرتب اشک چشمشان را به نثار می‏کنند؟ چرا؟ چرا گریه می‏کنند؟ در بیت سوم می‏گوید: برای این که دم شهادت، آب آوردند که میل کنی نتوانستی میل کنی. عجب! دو تا بیت دیگر دارد که می‏گویم آن شاء الله عنایت می‏کنید. ایام محرم است می‏دانید آقا وقتی به طرف کوفه می‏رفت اطرافش را گرفتند و هزاران نفر با او بیعت کردند، بعدا برگشت دید که سی نفر هستند، یک دفعه هم دید هیچ کس نیست. این غروب دلگیر کوفه از اسب پیاده شده بود آرام آرام قدم بر می‏داشت. خدایا! کجا بروم؟ چه بکنم؟ این شعار، بیت‏های تندی دارد که من از بیت‏های تند آن گذشتم. یکی دو تای آن را مجبورم که بگویم، دلم خیلی می‏سوزد. با این بیعت و این قضیه، فردا قضیه‏ای پیش آمد که هیچ با این بیعت نمی‏سازد. سید به آن اشاره می‏کند که از امام زمان (علیه السلام) عذر می‏خواهم، می‏گوید
الست امیر هم البارحه؟
آقا! شما که دیشب، امیر مردم بودید. چرا امروز، بدتان را روی زمین می‏کشند؟
یک بیت بعدش دارد. آن خیلی هنگامه است. من خیلی وقت‏ها شده که در کتابخانه‏ام بودم این بیت را برای خودم خواندم و برای خودم توسل پیدا کردم. این بیت یک مقدمه‏ای دارد و آن این است، که اینجا الان خانواده‏های عزیز شهداء نشسته‏اند، خدا آن شاء الله به همه شان عزت دائمی بدهد. ارواح طیبه شهداء را آن شاء الله شادتر کند. می‏دانید، من در جلسات دیگر هم گفتم که ما به خانواده شهداء در تهران، اصفهان، تبریز، شیراز، هر کجا که شما بروید آنچه که خلاف شرع است مرتکب می‏شوند و هیچ کس هماعتراض نمی‏کند، یک آقایی می‏رود پشت بلندگو و می‏خواند. تحت عنوانی که مجلس بگیرد و بگوید: عجب دهن گرم است، به بهای یک آفرین و بارک الله آتش به جان پدر و مادر شهید می‏زند خدا می‏داند که با اینها چه می‏کند بابا، دستور است گفته‏اند که مصیبت زده را آرام کنید، خدا شاهد است که این‏ها حرام است. ای امام زمان! آخر کی اینها را بگوید. من بچه بگویم. چرا بزرگترها نمی‏گویند؟ آخر آمده می‏گوید که نمی‏دانم برایش خواستگاری کرده بودی یا نه؛ مادرش هم خودش را می‏کشد، یک کارهای بی مزه حرف‏های عجیب غریب. بارها گفته‏ام که آرامش بخش‏ترین مطلب برای خانواده‏های شهداء همین ذکر مصیبت اهل بیت (علیهم السلام) است، اینها را بگویید تا بدانند بر سر اربابشان چه آمده بود، این را بگویید آرام می‏شود، اینها را چیدم تا این بیت بعدی را برایتان بگویم. من از آنها نیستم که با عواطف خانواده شهداء بازی کنم، اما گوش بدهید اطیف‏ترین شعری است که بر عمرم دیدم. می‏گوید: هر شهیدی که به شهادت می‏رسد اول، صدای یک نوحه یک زن برایش بلند می‏شود. حالا این زن یا مادر است یا خواهر است یا همسر است. حالا ببینید چقدر این شعر کامل است؛ اشاره به غربت آقا می‏کند. می‏گوید:

اتقضی و لم تنکک الباکیات - اما لک فی المصر من نائحه ‏

تو کشته بشویو صدای یک زن برایت بلند نشود؟! یعنی در آن کوفه، یک زن نوحه گر نبوده؟ دقت کردید. بعد می‏گوید: بهتر! بهتر که اینطور شد. زنان کوفه کوچکتر از این بودند که برایت نوحه گری کنند. عوضش جبران شد. کجا جبران شد؟ آن وقتی که خبرش به قافله حسین (علیه السلام) رسید، چه کسی برایت گریه کرد؟ عوضش دختر علی (علیه السلام) برایت گریه کرد. زینب کبری (علیهم السلام) فاطمیات، هاشمیات. الا لعنه الله علی القوم الضالمین باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم بسیدنا مسلم بن عقسل یا الله خدایا امر فرج مولایمان امام زمان را نزدیک بفرما.
پروردگارا به علو درجات امام عزیزمان، شهدایمان بیفزا.
مقام معظم رهبری در کنف حمایتت حفظ بفرما.
پروردگارا به حق حضرت مسلم (سلام الله علیه) دعایمان را مستجاب گردان.
برکات را بر این سرزمین نازل بفرما.
شرها را از تمام این سرزمین از تمام این شیعیان دور بگردان.
پروردگارا! سلام و اسلامیان را در همه جای دنیا، یاری بفرما.
کفر و عناد را خواه و ذلیل بگردان.
به آبروی حضرت مسلم (سلام الله علیه) آبرویمان را محفوظ بدار. به آبروی این حضرت قسمت می‏دهیم حسن عاقبت به همه مان مرحمت بفرما.
بسم الله الرحمن الرحیم‏
و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین و الطاهرین و علی جمیع انبیاء الله و رسله و ملائکته و الشهداء و الصدیقین و اللعنه علی اعداء الله اجمعین و لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.