حضرت سید انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) یک روز با امیر المؤمنین (علیه السلام) صحبت میکردند. درباره یم نفر محب! برای یک نفر اهل محبت که ایشان یا در دنیا نبوده ولی خردسال بوده است. تعبیر من این است که برایش جلسه فوق العاده گذاشته بود. او چه کسی بود؟ مسلم بن عقیل سلام الله علیه بود. چطور؟ این از معجزات پیغمبر است. چون حضرت مسلم یا نبوده یا کودک بوده است. حالا صحبت این طور است: فرمود: یا علی! علی جان! انی احب عقیلا حبین(78) من عقیل را به دو گونه دوست میدارم. مگر دو جور محبت هم میشود؟ چرا نمیشود؟ شاعر میگوید که: احبک حبین، حب الهوی و حبالا تجعل اهل لذاک گاهی دو جور محبت است. حالا چی است؟ فرمود: حباله و حبا لحب ابی طالب له یکی اینکه عقیل را دوست میدارم و یکی اینکه چون حضرت ابوطالب او را دوست میداشت.
حضرت ابوطالب روحی له الفداء اینقدر بزرگ بود که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محبتش را الگو قرار داده است. تا این جا مال عقیل است. و اما حضرت مسلم را ببیند. من از شما عزیزان سوال میکنم اگر پیغمبر میفرمود که فرزند این عقیل، شهید راه اسلام میشود، درست بود. شهید راه امام حسین میشود، درست بود. اما محبت چقدر مهم است! پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از تمام اینها صرف نظر کرده و کاملا دستش را روی محبت گذاشته فرمود:: یا علی! این عقیل را که ما دوست داریم، چی میشود ؟ چه سرگذشتی دارد؟ و آن ولده لمقتول فی محبه ولدک یا علی فرزند این عقیل در محبت فرزند تو کشته میشود. دستش را روی محبت گذاشته است. تدمع علیه عیون المومنین چشم مومنین برای آن مسلم گریه میکند و تصلی علیه الملائکه المقربون؛ ملائکه مقرب خدا برای او درود و تهنیت میفرستند. این دیگر در عظمت آن آقا بس است. حضرت مسلم خیلی آقاست شفاعت عجیبی هم دراه!
من یه چیزی به شما میگویم، زود بگذریم. این مطلب چون پیرامون محبت و متفق علیه مشهور علماست برای شما نقل میکنم. چون گفتم تا ما چیزی را یقین نکنیم، بر منبر - آن شاء الله - نمیگوییم. یک کاسب در نجف بوده است. سن ایشان حدود هشتاد سال بوده است. یک چند تا مثلا جعبه پرتغال و چند بسته سبزی و اینها میفروخته است، ولی اینقدر مرد شریفی بوده است که میگویند مغازهاش پاتوق مراجع تقلید بوده است. مراجع که در دکان کسی نمیروند. اما هر وقت یک مرجع رد میشد، میگفت: یک سری به حاجی بزنیم. میرفتند و مینشستند. یک مریضی بر ایشان عارض شده بود که دیگر از نظر علم طب متفق علیه تمام اطباء بوده که عمل جراحی باید بشود. این حاجی گفته بود که من دیدم عبادتهایی دارم، یک برنامهای دارم که اگر بخواهم بیمارستان بروم، همه اینها به هم میخورد.
بعضیها واقعا به عبادت انس میگیرند. من اگر مباحثم ایجاد کرد امشب این انس با عبادت ار به شما آن شاء الله میگویم. اگر مباحثم ایجاب نکرد که هیچ، به قول یک دست عرب داشتیم که میگفت: الباقی عند التلاقی حالا اگر نشد بعدامی گویم. خود انس با عبادت یک بحثی است.
در سن بالا میگوید زیارت جامعه کبیره را خطاب به ابی عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) خواندم. گفتم که جامعه کبیره بهترین زیارت است، سرمایه شیعه است. خدایا تو را چطور شکر کنیم که این زیارت را به دست ما رساندی، خدا شاهد است اگر بدانید زیارت جامعه چی است، در پوست خود نمیگنجید، روی پای خود بند نمیشوید. نمیدانید چیست. میگوید: خواندم و خوابیدم، شب، آقا به خواب آمد و فرمود: برو پیش مسلم، کار تو را دوست میکند، حالا امام حسین (علیه السلام) از او بالاتر است ولی گاهی اینها از این کارها میکنند که شخصیت هارا نشان بدهند که بفهمی این شخصیتهای پایینتر از معصوم، چه شخصیتهایی اند.
فردا بیدار میشود و میرود کوفه، یک نخ میبندد به گردنش یک نخ هم میبندد به ضریح حضرت مسلم (علیه السلام)، این چیزهایی که من میگویم افرادش بحمدالله زنده هستند. اینها برای حضرت مسلم چیزی نیست، اینها را میخواهم بگویم که بدانید اولیای خدا نمردهاند. گیرندگی را ما از دست دادهایم. شفاعت اینها مثل سیل همه جا هست. نخ را بست به گردنم و ضریح خابم برد. یک وقت دیدم آقای جلیل القدری آمد و فرمود: من مسلمم. چی میخواهی؟ گفت: حضرت ابی عبدالله مرا فرستاده است و امر فرموده، من هم امرشان را اطاعت کردهام. بلند شو! میگوید: بلند شدم، نه مریضی نه غدهای نه بیماری ای هیچی کان لم یکن شیاء مذکورا فضیلت این آقا دیگر از این بیشتر نمیشود که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنشیند در اوان کودکی او و قبل از ولایت او برایش جلسه بگذارد. دیگر ما فضیلت بیشتر از این را نمیدانیم بگوییم. اما مصیبتش هم به عظمتش خیلی بزرگ است. من مصیبت تندش را نمیتوانم بخوانم. یک دو تا شعری هست که برایتان تزجمه میکنم. در حوزه معلومات ناقابل بنده تا امروز که به اینجا رسیدم، در زیر این آسمان هیچ کس به مانند علامه سید محمد باقر حلی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) برای حضرت مسلم شعر نگفته است. هنگامه کرده هنگامه، که من از آن، دو سه بیتش را انتخاب کردهام که ترجمه میکنم.
ببنید چقدر زیبا گفته این سید. ای پسر عم حسین! ای حضرت مسلم! شیعیان برایت خون گریه میکنند نه یک بار گریه کنند و تمام بشود.
اینها مرتب اشک چشمشان را به نثار میکنند؟ چرا؟ چرا گریه میکنند؟ در بیت سوم میگوید: برای این که دم شهادت، آب آوردند که میل کنی نتوانستی میل کنی. عجب! دو تا بیت دیگر دارد که میگویم آن شاء الله عنایت میکنید. ایام محرم است میدانید آقا وقتی به طرف کوفه میرفت اطرافش را گرفتند و هزاران نفر با او بیعت کردند، بعدا برگشت دید که سی نفر هستند، یک دفعه هم دید هیچ کس نیست. این غروب دلگیر کوفه از اسب پیاده شده بود آرام آرام قدم بر میداشت. خدایا! کجا بروم؟ چه بکنم؟ این شعار، بیتهای تندی دارد که من از بیتهای تند آن گذشتم. یکی دو تای آن را مجبورم که بگویم، دلم خیلی میسوزد. با این بیعت و این قضیه، فردا قضیهای پیش آمد که هیچ با این بیعت نمیسازد. سید به آن اشاره میکند که از امام زمان (علیه السلام) عذر میخواهم، میگوید
الست امیر هم البارحه؟
آقا! شما که دیشب، امیر مردم بودید. چرا امروز، بدتان را روی زمین میکشند؟
یک بیت بعدش دارد. آن خیلی هنگامه است. من خیلی وقتها شده که در کتابخانهام بودم این بیت را برای خودم خواندم و برای خودم توسل پیدا کردم. این بیت یک مقدمهای دارد و آن این است، که اینجا الان خانوادههای عزیز شهداء نشستهاند، خدا آن شاء الله به همه شان عزت دائمی بدهد. ارواح طیبه شهداء را آن شاء الله شادتر کند. میدانید، من در جلسات دیگر هم گفتم که ما به خانواده شهداء در تهران، اصفهان، تبریز، شیراز، هر کجا که شما بروید آنچه که خلاف شرع است مرتکب میشوند و هیچ کس هماعتراض نمیکند، یک آقایی میرود پشت بلندگو و میخواند. تحت عنوانی که مجلس بگیرد و بگوید: عجب دهن گرم است، به بهای یک آفرین و بارک الله آتش به جان پدر و مادر شهید میزند خدا میداند که با اینها چه میکند بابا، دستور است گفتهاند که مصیبت زده را آرام کنید، خدا شاهد است که اینها حرام است. ای امام زمان! آخر کی اینها را بگوید. من بچه بگویم. چرا بزرگترها نمیگویند؟ آخر آمده میگوید که نمیدانم برایش خواستگاری کرده بودی یا نه؛ مادرش هم خودش را میکشد، یک کارهای بی مزه حرفهای عجیب غریب. بارها گفتهام که آرامش بخشترین مطلب برای خانوادههای شهداء همین ذکر مصیبت اهل بیت (علیهم السلام) است، اینها را بگویید تا بدانند بر سر اربابشان چه آمده بود، این را بگویید آرام میشود، اینها را چیدم تا این بیت بعدی را برایتان بگویم. من از آنها نیستم که با عواطف خانواده شهداء بازی کنم، اما گوش بدهید اطیفترین شعری است که بر عمرم دیدم. میگوید: هر شهیدی که به شهادت میرسد اول، صدای یک نوحه یک زن برایش بلند میشود. حالا این زن یا مادر است یا خواهر است یا همسر است. حالا ببینید چقدر این شعر کامل است؛ اشاره به غربت آقا میکند. میگوید:
اتقضی و لم تنکک الباکیات - اما لک فی المصر من نائحه
تو کشته بشویو صدای یک زن برایت بلند نشود؟! یعنی در آن کوفه، یک زن نوحه گر نبوده؟ دقت کردید. بعد میگوید: بهتر! بهتر که اینطور شد. زنان کوفه کوچکتر از این بودند که برایت نوحه گری کنند. عوضش جبران شد. کجا جبران شد؟ آن وقتی که خبرش به قافله حسین (علیه السلام) رسید، چه کسی برایت گریه کرد؟ عوضش دختر علی (علیه السلام) برایت گریه کرد. زینب کبری (علیهم السلام) فاطمیات، هاشمیات. الا لعنه الله علی القوم الضالمین باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم بسیدنا مسلم بن عقسل یا الله خدایا امر فرج مولایمان امام زمان را نزدیک بفرما.
پروردگارا به علو درجات امام عزیزمان، شهدایمان بیفزا.
مقام معظم رهبری در کنف حمایتت حفظ بفرما.
پروردگارا به حق حضرت مسلم (سلام الله علیه) دعایمان را مستجاب گردان.
برکات را بر این سرزمین نازل بفرما.
شرها را از تمام این سرزمین از تمام این شیعیان دور بگردان.
پروردگارا! سلام و اسلامیان را در همه جای دنیا، یاری بفرما.
کفر و عناد را خواه و ذلیل بگردان.
به آبروی حضرت مسلم (سلام الله علیه) آبرویمان را محفوظ بدار. به آبروی این حضرت قسمت میدهیم حسن عاقبت به همه مان مرحمت بفرما.
بسم الله الرحمن الرحیم
و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین و الطاهرین و علی جمیع انبیاء الله و رسله و ملائکته و الشهداء و الصدیقین و اللعنه علی اعداء الله اجمعین و لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.