تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

انواع وحشت و ظلمت‏

امیر المؤمنین (علیه السلام) می‏فرمایند: قرآن مراتب دارد. دقت بفرمایید که امشب می‏خواهم مطلبی بلند و بالا به یادگار برایتان بگویم. آن شاء الله همه مان مشمول عنایات امام زمان (علیه السلام) قرار بگیریم.
وحشت دو نوع است. وحشت حسی و غیر حسی. وحشت حسی چطور است؟ آدم در بیابان گیر کرده است، می‏ترسد و ناراحت است. یک کسی شب در منزل خوابیده صدایی می‏آید و می‏ترسد، انسان وسط دریاست، دریا در تلاطم است و کشتی بالا و پایین می‏شود. به این وحشت وحشت حسی می‏گویند. یک وحشتهایی داریم که غیر حسی است. مثلا آدم با یک نا اهلی مانوس شود، ناراحت است و می‏ترسد. وحشت‏های غیر حسی هم بر دو قسم است. قسمی از آن‏ها مربوط به دنیاست و قسمی هم مربوط به آخرت است. مثلا بدهکاری، وحشت غیر حسی مربوط به دنیاست. انسان می‏گوید اگر طلبکار آمد طلبش را می‏خواهد چکار کند؟ بعضی از گرفتاری‏ها در دنیا هست که وحشت غیر حسی مربوط به آخرت است. مثلا یک نفر یک گناهی کرده وحشت دارد. که خدایا! چه کنم؟ من را می‏بخشی یا نمی‏بخشی؟ یا یک نفر وحشتی دارد از اینکه خدایا! آیا عاقبتم به خیر می‏شود یا نه؟ این‏ها غیر حسی هستند و مربوط به آخرت است.
حالا می‏گوییم که ظلمت افراد هم بر دو قسم است. حسی و غیر حسی. ظلمت‏های حسی محتاج به توضیح نیست. ظلمت‏های غیر حسی مانند وحشت‏های غیر حسی است. قدری مربوط به دنیاست و قدری مربوط به آخرت است. این جا نمونه‏های وحشت‏ها را فقط ذکر می‏کنیم که خیلی مصدع نباشیم. نکته‏ای را که دلم می‏خواهد این جا در ذهن عزیزان جا بیفتد این است که وحشت‏ها انواع عدیده‏ای دارد و وحشت هر کس به نسبت خودش است تا برسیم به معصوم. به معصوم که برسیم در آنجا وحشت نیست. معصوم نور است. وحشت برای چه داشته باشد؟! این هایی که می‏بینید می‏فرماید: ظلمت نفسی و تجرات بجهلی اینها یک قسمتش برای یاد دادن به. و شماست. یک قسمتش هم فقط درک عظمت است. شبهای گذشته گفتم آقا عظمت را می‏بیند، فقط مانده که چه بگوید؟ می‏گوید: ظلمت نفسی و الا اینها اصلا ترک اولی هم نمی‏کردند.
بنارباین وحشت هر کس تا به عصمت نرسیده، به نسبت خودش است. در مورد کسانی که نزدیک مقام عصمت هم بوده‏اند. همین طور است. مثلا حضرت زینب کبری (علیهم السلام) در عداد چهارده معصوم (علیهم السلام) نبوده است ولی عملا معصوم بوده‏اند. علم لدنی داشته است. این مطلب روشن است. یا در مورد حضرت قمر بنی هاشم (علیه السلام)، امام معصوم (علیه السلام) می‏فرماید: کان نافذ البصیره چشمش پرده‏ها را می‏شکافت. چشمش باز بود. به آن مرتبه رسیده بود. اینها شخصیت هایی هستند که در قرب معصومند. توجه فرمودید! در مورد اینها هم تقریبا می‏شود گفت که لاحق به معصوم می‏شوند: البته در بعضی از ابعاد؛ نه در کل ابعاد. حالا این بحثش مفصل است. اجمالا وحشت برای آنها نیست. چه وحشتی؟ شما حضرت زینب کبری (علیهم السلام)، را ببینید، ایشان با آن همه مصیبت بعضی فضولی می‏کنند که ببین خدا برادرت را چنین و چنان کرد؛ ایشان می‏فرمایند: ما رایت الا جمیلا(140) جز زیبایی چیزی ندیدم. وحشتی نیست. نه وحشت مربوط به دنیا و نه مربوط به آخرت. غرض این است که می‏خواهم بگویم وحشت هر کس نسبت بهخودش است. ممکن است من به یک چیز خیلی ناچیزی وحشت کنم. مثلا یک پستی درام مقامی دارم اگر بخواهند از من بگیرند، من وحشت می‏کنم، می‏ترسم که، وای! من چکار کنم؟
یک بنده خدایی یک دفعه یک پستی را داشتند از او می‏گرفتند، به من تلفن زد که من با تو یک درد دلی دارم، در صورتی که من چکار می‏توانستم بکنم؟ من نه وزیرم و نه وکیلم. یک هیچ کاره. خلاصه حالا آمد دیدم که خیلی ناراحت است. می‏گوید به من یک تلفن زدند که شما در منزل تشریف داشته باشید، خدمتتتان برسیم. الان نه ماه گذشته و خبری نشده است. گفتم عزیز من برو یک چیزی به دست بیاور که نتوانند از تو بگیرند. این را می‏توانند بگیرند. کاری ندارد؛ می‏دهند و می‏گیرند. صبح می‏آید می‏بیند نوشتند: بسمه تعالی. با تشکر و تقدیر. با تشکر، یعنی التماس دعا. با تشکر و تقدیر از زحمات شما که تمام شد. برو یک چیزی به دست بیاور که نتوانند از تو بگیرند. چه خبرته؟ من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا(141). هر کس عزت خواست، همه عزت برای خداست.