تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

قطره‏ای از دریا

یک نمونه برایتان نقل می‏کنم که این قطره‏ای از دریا است و بعد محرم شدن یک بزرگواری را به جامعه کبیره، برایتان نقل می‏کنم که آن شاء الله این مدخل و این بحث مقدمی یک قدری کامل بشود.
یکی از بزرگان علما که الان هم در قید حیات است، - البته تکرار می‏کنم که این یک قطره از دریاست - نقل فرمودند که: زمان علامه امینی رحمه الله علیه وزیر فرهنگ عراق که آن‏ها وزیر معارف می‏گویند و سنی هم بوده، یگانه فرزند پسری داشته که مریض می‏شود و او را پیش اطبا می‏برند. این طرف آن طرف، خلاصه هر جا می‏برند، جواب یاس می‏شنوند که اذیتش نکنید و این بچه را یک گوشه ببرید که لاقل راحت جان بدهد و کارش تمام بشود. خدا آن شاء الله به حق صاحبان واتین به سر کسی نیاورد!
این مرد وزیر سنی می‏گوید ما که از همه جا دستمان خالی شد؛ امینی که می‏گویند این قدر دم از مولای خود می‏زند و به تمام دنیا مسافرت می‏کند و به کتابخانه‏های جهان زیاد سفر می‏کند و الغدیر می‏نویسد، به این بگوییم ببینیم که می‏تواند کاری بکند یا نه؟ مرحوم اینی رحمه الله علیه فرموده بودند که ددند کسی در می‏زند آمدند و گفتند: آقا یک کسی از طرف وزیر فرهنگ آمده و با شما کار دارد. آخر خدایا! اما با وزیر فرهنگ سنی عراق چه کار داریم؟! چه معامله‏ای با هم داریم؟! آخر یک سنخیتی باید باشد.
می‏گویند که یکی از علمای محترم تبریز در بازار داشت می‏رفت، یکی از این جوان‏های ورزشکار تبریز می‏آید و می‏گوید که: آقا! خدمتون نمی‏رسیم! به مجتهد می‏گوید. آن مجتهد هم می‏گوید که: خب کجا خدمتتان برسیم؟! شما که مسجد نی آیید من هم که زورخانه نمی‏آیم!.
بالاخره منسبت باید باشد بادی سنخیت باشد. ما با وزیر فرهنگ عراق چه رابطه‏ای داریم؟ خلاصه رفتند دم در. دیدند که بله یک نامه‏ای فرستاده که: آقای امینی! پسر ما دارد می‏میرد. تمام اطبا جوابش کردند. شما می‏توانید از این مولایتان چیزی بگیرند؟ حالا در اینجا دقت کنید. مرحوم امینی نامه را می‏گیرد و زیرش می‏نویسد بسم الهه الرحمن الرحیم به برکت امیر المؤمنین سلام الله علیه فرزند شما را شفا داد. نه این که می‏دهد یا خواهد داد، شفا داد. نامه را دست شخص میدهد. این شخص از آن طرف نامه را می‏برد؛ علامه هم از این طرف می‏رود به حرم. روبروی ضریح مطهر می‏ایستد و می‏گوید که: آقا! ما یک حواله‏ای فرستاده‏ایم این حواله خلاصه خراب نشود. می‏روند می‏بینند که بچه بلند نشسته است. چه مریضی؟! چه بیماری؟! اطبا همه دست به دهان ماندند.
شما اسم این را چه می‏گذارید؟ این قدر انسان اعتماد داشته باشد که بنویسد خدا شفاعت کند. و بروند ببیند همین طور است.
من بارها به دوستان عرض کردم و می‏گویم که: آقایان! عزیزان! خواهران! سنن الهی عوض نمی‏شود. این آبی که می‏بینید این همان آب ده میلیون سال پیش است. عوض نشده است، همین است این سنت ظاهری است و عوض نشده است، سنن باطنیه هم عوض نمی‏شود. این بحث سنن یک بحث بسیار قوی و لازمی است؛ اگر زنده بودم در این رابطه آن شاء الله با شما صحبت خواهیم کرد.
خلاصه می‏خواهم بگویم آنچه که عوض می‏شود مردم اند.
امیر المؤمنین (علیه السلام)، همان امیر المؤمنین (علیه السلام) است. با همان قدرت با همان آقایی، با همان کرم و فضل، ولی دیگر یک امینی نداریم.
شما می‏دانید علامه محمد باقر مجلسی رضوان الله علیه پدر بزرگوارش، محمد تقی مجلسی رضوان اله علیه بود که مجلسی اول به او گفته شود. اگر به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی بگوییم مجلسی صاحب بحار می‏شود و اگر بخواهیم پدر بزرگوارش را بگوییم حتما باید قید اول بگذاریم؛ محمد تقی مجلسی اول آقا این مرد آدم مخصوصی بوده و بنده این طور معتقدم علامه مجلسی که بخصوص بوده است. یعنی در طول تاریخ غیبت‏
کبری چند نفر را که علامت دادند و خصوصیات منحصر به خودش را داشته است یکی اش ایشان بود. من در عظمت او یک چیزی عرض می‏کنم، بعد آن قضیه را بگویم که مربوط به جامعه کبیره و محرم شدن است.
سابق بر این علما اجازه روایت می‏گرفتند، یک نفر به یک عالم اجازه روایت می‏داد. این روایت‏ها این طور به دست ما رسیده است.
مثلا می‏گفتند فلانی از فلان کس مجاز است، اجازه دهنده را هم ذکر کردند. می‏گفت: مثلا من از محدث قمی مجازم و به شما اجازه می‏دهم. این طور اجازه دهنده مجیز خود را ذکر می‏کرد. در عظمت مجلسی اول همین بس که وقتی اجازه روایت صحیفه سجادیه را به شاگردانش می‏دهد می‏گوید: من اجازه می‏دهم؛ قاعدتا باید اجازه دهنده خود را هم ذکر کند. پس اجازه دهنده خود را ذکر می‏کند. و صریحا بی پرده می‏نویسد که: اجازه دهنده من مولایم امام زمان (علیه السلام) است. کسی که از معصوم اجازه داشته باشد که حرف بزند، این خیلی حرف بزرگی است. دیگر همین در عظمت او بس است.
اینجا این مطلب را گفتم که محرم شدن به جامعه کبیره و ولایت بیشتر در دلتان جا بیفتد. ببینید که انسان چه قدر میدان تریقی دارد!