1. آیا مىتوان گفت كه غربیها در علوم انسانى از ما پیشرفتهترند؟ اگر چنین است چگونه مىتوان از تجربیات آنها استفاده كرد؟
پاسخ: قبل از هر سخنى باید مقصود از «علوم انسانى» روشن شود. متأسفانه در
( صفحه 270 )
عصر اخیر غربیها «علم» را به گونهاى تعریف كردهاند كه عمدتاً از گرایشهاى «پوزیتیویستى، تجربهگرایى» سرچشمه مىگیرد كه هنوز آثار آن باقىمانده و تا حدودى به بعضى از مكاتب دیگر نیز سرایت كرده است. مطابق این تفكر، «علم» شناخت پدیدههاى عینى، ملموس و قابل تجربه تعمیمپذیر است. بنابراین، معارف و اطلاعاتى كه راه شناخت آنها عقل و قیاس است از تعریف «علم» خارجند؛ مثلاً «خداشناسى» «انسانشناسى» «انسانشناسى فلسفى» و «روانشناسى فلسفى» علم نیستند.
سخن این است كه اگر مقصود از «علوم انسانى» علومى است كه صرفاً تجربىاند، بدون شك، اختلاف علوم انسانى در مكتب ما با علوم انسانى در دیدگاه آنها مبنایى است؛ یعنى، اینكه در «روششناسىِ» علوم اختلاف نظر داریم. به اعتقاد ما غیر از تجربه حسى كه كاربرد محدودى دارد، روشهاى دیگرى هم براى كشف حقیقت موجود است. بعضى از موارد، تجربه حسى اصلاً كاربردى ندارد و فقط از روش عقلانى و قیاسى استفاده مىشود. علاوه بر این، گاهى براى كشف بسیارى از حقایق از «وحى» استفاده مىكنیم. اگر باور داریم كه «وحى» كاشف حقیقت است چرا براى آن كمتر از تجربه حسى خطاپذیر ارزش قائل باشیم؟ به هر حال، اگر علوم انسانى را به دو بخش: تجربهپذیر و غیر قابل تجربه تقسیم كنیم، در بخش تجربىِ آن، غربیها پیشرفت قابل توجهى داشتهاند، اما در بخش تحقیق غیرتجربى، پیشرفت آنها، نه از نظر زمانى و نه از جهت عمق مطالب، بیش از ما نبوده است.
شاید بتوان علت عقبافتادگى در بعضى از بخشهاى علوم انسانى را اهمیت ندادن به آنها قبل از انقلاب، از دست دادن رهبران این حركت فكرى از قبیل شهید مطهرى، شهید بهشتى، شهید باهنر و شهید مفتح و گرفتاریها و مسئولیتهاى دانشمندان حوزهاى را بعد از انقلاب دانست.
( صفحه 271 )
اما در پاسخ به این سؤال كه آیا از دست آوردهاى غربیها مىتوان استفاده كرد یا نه؟ باید گفت: استفاده از تجربیات دیگران در هر حال مطلوب است. آنها مسائل را به خوبى و روشنى و با دقت و ظرافت مطرح كردهاند، به مطالب ریز و جزئى كه به ظاهر بىاهمیت به نظر مىرسند بهاى بیشترى دادهاند و بسیارى از سؤالاتى را كه به پاسخگویى نیاز دارند، طرح نمودهاند و البته جوابهاى فراوانى هم به سؤالات مطروحه دادهاند كه ـ اگر چه ممكن است تنها راه حل مشكل و صددرصد قابل قبول نباشند ـ قابل اغماض و چشمپوشى هم نیستند. اگر شخصى، ولو اینكه دشمن باشد، تجربهاى را كسب كرد، شكل عاقلانه قضیه، استفاده از تجربه اوست، همانگونه كه استفاده نكردن از نتایج علوم تجربى آنها، مثل رایانه، تلویزیون، رادیو و ... خلاف عقل است. اما این پندار كه: راه همان است كه آنها در «علوم انسانى» رفتهاند! نتیجه درست همان است كه آنها گرفتهاند! كاملاً نابجاست. اگر مسلمانان این واقعیت را باور كنند كه مكتب آنها معدن ناب بسیارى از معارف و علوم عمیق انسانى است كه باید با همت و تلاش استخراج شوند، هرگز مجذوب پیشرفتهاى مادى نخواهند شد و به خودباختگى فرهنگى مبتلا نخواهند گشت و طرح این مبحث اولین گامى بود كه در جهت استخراج این معدن عمیق الهى صورت گرفت، امید است كه این اولین قدم، زیربنایى براى قدمهاى بعدى باشد و مقبول درگاه حضرت احدیت قرار گیرد.