تربیت
Tarbiat.Org

پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تبیین سه معنا از قرب الهى

مفهوم «قرب» را با سه معنا مى‌توان تبیین كرد كه: اولین آنها معناى اعتبارى و استعارى و دومى معناى فلسفى و آخرین آنها معناى مورد نظر است.

معناى اعتبارى قرب
در عرف ما رایج است كه مى‌گویند؛ فلانى با فلان رئیس، رابطه نزدیكى دارد یا فلان شخص از نزدیكان فلان مسؤول است، مقصود از این نزدیكى چیست؟ آیا مقصود این است كه پهلوى او مى‌نشیند، مكان زندگى او با رئیس نزدیك است یا مقصود چیز دیگرى است؟
مقصود از نزدیكى در اینجا، این است كه ارتباط آنها چنان خوب است كه اگر
‌( صفحه 165 )
او پیشنهادى كند، رئیس مى‌پذیرد، پیشنهاد و درخواست او را رد نمى‌كند. قرب به همین معنا در مورد خداى متعال هم متصور است و براى كسانى كه در سطح متوسطى از معرفت هستند كافى به نظر مى‌رسد. تصویر قرب، طبق این معنا بدین صورت است: اگر آدمى توانست به وسیله رفتار اختیارى خود به مرحله قرب الهى برسد، از مقربان درگاه خدا مى‌شود. هر درخواستى را كه از خدا داشته باشد، خدا مى‌پذیرد و به تعبیر معروف، «مستجاب‌الدعوه» مى‌شود. در روایات هم یكى از آثار قرب به خدا «استجابت دعا» ذكر شده است. در روایات «قرب نوافل»(17) آمده است «اِنْ دَعانى اَجَبْتُ» كسى كه در انجام نوافل به مقام قرب برسد هرچه دعا كند، اجابت مى‌كنم.
معناى عمیق قرب بسیار فراتر است و استجابت دعا تنها شعاعى از قرب حقیقى محسوب مى‌شود، علاوه بر این، قرب به این معنا خودبخود دلالتى بر تكامل روحى ندارد.

معناى فلسفى قرب
قرآن در سوره مباركه قاف آیه 16 مى‌فرماید: «ونحن اقربُ الیه من حبل الورید» «ما از رگ گردن به شما نزدیك‌تریم». اگر رگ گردن كسى را جدا كنند، حیات دنیوى او خاتمه پیدا مى‌كند و ادامه زندگى او میسّر نیست. هیچ چیز به حیات انسان از رگ گردن نزدیكتر نیست، اما خداى متعال مى‌فرماید: ما از رگ گردن هم به شما نزدیك‌تریم؛ یعنى، خداوند منان از نزدیك‌ترین اندامهاى انسان هم به او نزدیك‌تر است، آن هم اندامى كه حیات انسان به آن بستگى دارد. این آیه مباركه گویاى رابطه‌اى مستحكم بین خالق و مخلوق یا علت و معلول است و رابطه وجودى هر
‌( صفحه 166 )
مخلوقى باخداى خویش را تبیین مى‌كند. براى توضیح بیشتر این موضوع به رابطه خود با تصورات و صور ذهنى خود توجه كنید، صورت ذهنى‌اى را كه شما در حافظه خود ایجاد مى‌كنید مخلوق شماست و وجود آن وابسته و قائم به وجود شماست اگر انسان لحظه‌اى توجه خود را از صور ذهنى خود قطع كند، ممكن نیست آن صورت ذهنى باقى بماند. آیا ممكن است صورت ذهنى كه معلول شماست از شما جدا شود و در عین حال باقى باشد؟ آیا مى‌توان اراده انسان را از او جدا كرد؛ بگونه‌اى كه اراده در جایى باشد و مرید در جایى دیگر؟ آیا مى‌توان حالات نفسانى آدمى را از او جدا كرد؟ عشق، محبت، امید، ترس و... قابل تفكیك از وجود آدمى نیستند. وجود همه اینها قائم به وجود انسان است.
نزدیك‌ترین رابطه‌اى كه بین اشیاء و افراد قابل تصور است، رابطه آفریده با آفریننده است. جدایى معلول از علت، مساوى با نیستى معلول است لذا فلاسفه مى‌گویند: «معلول، نسبت به علت مفیض یا فاعل مفید یا علت ایجادى خود، عین‌الربط است»، اصلاً وجودش عین بستگى است. نه اینكه معلول، وجودى مستقل دارد و آن وجود، وابسته به علت است.
پس این مفهوم هم یكى از معانى قرب است، اما اگر بپرسند كه آیا مقصود از رسیدن انسان به كمال و مقام قرب، همین معناى فلسفى آن است، باز هم جواب منفى است، زیرا چنین «قربى» همیشگى و براى همه انسانهاست و تمامى مخلوقات الهى قائم به اراده او هستند و از او تفكیك‌ناپذیرند. پس بار دیگر همان سؤال را تكرار مى‌كنیم كه مقصود از قربى كه هدف نهائى كمال انسانى است، كدامین معناست؟