تربیت
Tarbiat.Org

پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

موارد استعمال «فطرت» در منابع دینى

به‌طور كلى در منابع دینى «فطرت» در همین دو مورد استعمال شده است:
1. در مورد شناختها و ادراكهایى كه به فطرت نسبت داده مى‌شوند (شناختهاى فطرى).
2. در مورد تمایلات، كششها و غرایز كه منشأ رفتار خاصى در انسان هستند (تمایلات فطرى).
یكى از بحثهایى كه در اینجا مطرح مى‌شود، این است كه آیا واقعاً از نظر قرآن و روایات یك سلسله از شناختها بطور فطرى و خدادادى در انسان وجود دارد؛ آن
‌( صفحه 95 )
گونه كه دكارت در معرفت شناسى معتقد است یا اینكه شناخت فطرى وجود ندارد.
فلاسفه در پى درك این موضوع‌اند كه شناختها و مفاهیمى كه در انسان وجود دارد از كجاست. بدون شك بسیارى از شناختها در حس آدمى ریشه دارند. تصورى كه از رنگ، شكل، اندازه و به‌طور كلى «مفاهیم كیفى و كمى» داریم، منشأ حسى دارند، اما ادراك بعضى از مفاهیم ناشى از حواس آدمى نیست. این سخن از قدیم مورد بحث فلاسفه بوده است كه اصلا انسان چگونه این دسته از «مفاهیم» را درك مى‌كند، در حالى كه این مفاهیم نه دیدنى و نه شنیدنى‌اند؛ مثلا ما در پرتو انعكاس نور، رنگ را با چشم مى‌بینیم و به تبع رنگ، شكل را نیز مى‌بینیم، اما انتزاع مفهوم «جسم» چگونه صورت گرفته است؟ یعنى ذهن ما چگونه با «مفهوم جسم» آشنا شده است؟! اصلاً ما جسم را چگونه شناخته‌ایم؟ از كجا آدمى به وجود روح پى برد؟ از كجا فهمید كه موجودى به نام «روح» وجود دارد و این مفهوم را از كجا بدست آورد؟ بالاتر از همه، ذهن انسانها چگونه با مفهوم «خدا» آشنا شده است؟ هم خداپرستان و هم كفار با مفهوم «خدا» آشنایى دارند، اگر نداشتند كه در مورد وجود یا عدم وجود او قضاوت نمى‌كردند، این مفهوم را از كجا بدست آورده‌اند؟ به هر حال، این موضوع از زمانهاى قدیم مورد توجه فیلسوفان بوده است كه: چگونه انسان با مفاهیمى از این قبیل آشنا مى‌شود؟