تربیت
Tarbiat.Org

پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

پرسش و پاسخ

1. بر فرض پذیرش تأثیر و تأثر بین «گرایش‌ها و تمایلات»، «رفتار و كنش» و «معرفت و شناخت» كدام یك از این‌ها مقدم و كدام یك مؤخر است؟
پاسخ: اگر شناخت را اعم از علم حضورى و حصولى بدانیم و علم حصولى را هم
‌( صفحه 243 )
شامل ادراك حسى، خیالى و عقلى بدانیم، از طرف دیگر رفتار را نیز اعم از ظاهرى و قلبى به حساب آوریم، در این صورت مى‌توان گفت كه شناخت، منطقاً بر رفتار مقدم است. اگر رفتار را صرفاً حركات فیزیكى انسان بدانیم كه بدون اراده انجام مى‌شود با شناخت ارتباطى ندارد، اما رفتارى كه در اینجا مطرح است، فیزیكى نیست، بلكه مقصود رفتار ارادى و اختیارى است و رفتار اختیارى متوقف بر شناخت و اراده است. اگر هیچ شناختى، اعم از حصولى، حضورى، حسى، خیالى یا عقلى وجود نداشته باشد اصلا كار اختیارى صورت نمى‌گیرد. به دنبال شناخت، یك سلسله از تمایلات درونى انسان برانگیخته مى‌شود، بعضى از انگیزشها لزوماً ناشى از شناخت نیست، اما مجموعه وسیعى از آنها ناشى از شناخت است و بعد از شناخت است كه كار اختیارى انجام مى‌گیرد و همان كار اختیارى است كه موضوع ارزش یا ضد ارزش است.
رفتارهاى فیزیكى مبناى ارزش قرار نمى‌گیرند. صِرف اینكه حركتى غیر اختیارى از انسان صادر شود یا رشدى صورت گیرد، موضوع ارزش قرار نمى‌گیرد. منشأ ارزش، كار اختیارى است كه ریشه آن «شناخت» است. پس مى‌توان گفت كه شناخت بر همه اینها مقدم است، ولى اینها هم ممكن است مقدمه‌اى براى شناخت به حساب آیند؛ به تعبیر دیگر «مبدأ»، شناختهاى حصولى، حسى و خیالى است، «منتها» هم شناخت حضورى است و تمامى اینها واسطه‌اى براى رسیدن به آن مرحله‌اند.

2. ارتباط مباحث ارزشى با «مدیریت» چگونه است؟
پاسخ: از آنجا كه بناست ارتباط ارزشهاى اسلامى با رفتار انسانى در مدیریت بررسى شود پس لازم است كه ریشه‌هاى ارزش و كیفیت تأثیر آن در رفتار، در سطحى عالى و عمیق شناخته شود. اگر درصدد بررسى عمیق این ارتباط باشیم
‌( صفحه 244 )
باید ملاك ارزشها را بشناسیم تا نحوه اِعمال آنها را در مدیریت بدانیم. شناخت ارزشهاى متعارف بدون ریشه‌یابى و اكتفا به شناخت ارزشهاى كمتر از حد نصاب، جایگاه دستگاه ارزشى اسلام در مدیریت را روشن نمى‌كند.

3. اگر در جامعه‌اى فساد و ناهنجارى كمتر باشد، آیا دلیلى بر حاكمیت ارزشهاى اسلامى است؟
پاسخ: ریشه ارزشها در اسلام، خداشناسى، خداپرستى و تقرب به خداست، بنابراین اگر در كشورى فساد و ناهنجارى كم باشد، اما ریشه آن ناشى از تحمیل و زور یا عادت و آداب و رسوم باشد، نه توحید و تقرب، با معنایى كه از ارزش ارائه شد متناسب نیست. ارزشهاى اسلامى فقط در سایه شناخت و حركات آزادانه و اختیارى صورت مى‌گیرد. عملى كه بر انسان تحمیل شود، انسان را به كمال نمى‌رساند. ممكن است گروهى از انسانها را در جایى محصور كرد، تحت فشار قرار داد و زمینه حركت آنها را محدود و از ارتكاب جرم جلوگیرى كرد، اما صادرنشدن جرم و جنایت از چنین مردمى نشان ترقى و وارستگى و ارزشمندى آنها نیست.

‌( صفحه 245 )