حاصل سخن درباره خیر و شر این است كه ما مفهوم خیر را تقریباً به سه صورت استعمال مىكنیم 1. خیر اصیل وفى نفسه 2. خیر نسبى یا مقایسهاى 3. خیر اخلاقى یا ارزشى.
خیر اصیل به این معناست كه: اگر موجودى را فى نفسه در نظر بگیریم و وجود
( صفحه 110 )
آن را مستقل وجداى از ارتباطش با سایر اشیاء و افراد بسنجیم، به «خیر بودن» آن حكم مىكنیم و به قول فلاسفه الهى، وجود هر شیئى فى نفسه عین خیر است یا «الوجود خیرٌ محض» در مقابل، عدم آن نیز شر به حساب مىآید. این موضوع، علاوه بر استدلالات عقلى و فلسفى، از پشتیبانى آیات قرآن نیز بهرهمند است؛ مثلا در آیه مباركه سوره سجده آمده است «الذی أحسن كلَّ شیء خلَقه»(9) یعنى: «خداى متعال خلقت هر چیزى را نیكو قرار داد.» پس خیر به این معنا اصیل وفى نفسه است.
مفهوم «خیر نسبى یا مقایسهاى» نیز در صورتى بدست مىآید كه دو شىء یا دو فردى را كه وجود آنها با یكدیگر تزاحم دارد، مقایسه كنیم. اگر بین دو موجود كه وجود یكى از آنها به گونهاى با وجود دیگرى تزاحم دارد، مقایسه كنیم و موجودى را از آن جهت كه سبب نقصان یا از بین رفتن دیگرى مىشود بسنجیم، در این صورت حكم مىكنیم كه وجود یكى از آنها براى دیگرى شر است یا وجود یكى به دلیل كمك به رشد و كمال دیگرى براى آن موجود خیر است. فرض این گونه خیر و شر، فقط در مواردى است كه تزاحم بین موجودات وجود داشته باشد. بنابراین، مجردات تام - كه با یكدیگر هیچ تزاحمى ندارند ـ مشمول این خیر و شر نمىگردند. این خیر و شر، به اصطلاح فلاسفه خیر و شر بالعرض است، خیر و شرى است كه ذاتى نیست، چون بعد از مقایسه موجودات، به خیر یا شر بودن آنها حكم مىكنیم و البته فرض چنین خیرى در اَعدام هم ممكن است؛ مثلا، امساك از غذا امرى عدمى است، اما وقتى كه امساك از غذا موجب سلامتى انسان شود، همین امر عدمى (نخوردن) خیر خواهد بود. شاخ و برگى را كه باغبان از یك درخت مىزند در واقع براى درخت امرى عدمى است، ولى خیر درخت در آن
( صفحه 111 )
است، زیرا این كار موجب رشد آن مىشود. پس فرض خیر و شر نسبى فقط در بین موجودات مادى است، زیرا ممكن است موجودى براى موجود دیگر خیر یا شر باشد و فرض خیر در اَعدام هم از این جهت ممكن است كه گاهى «عدم» زمینه پیشرفت خیرى را فراهم مىكند و در واقع موانع رشد و كمال موجودى را از بین مىبرد و لذا ممكن است خیر باشد.
سومین كاربرد مفهوم خیر و شر در مورد خیر و شر اخلاقى یا ارزشى است. این بحث معركهاى از آراءِ فلاسفه اخلاق است كه ماهیت ارزش چیست و خیر و شر ارزشى كدام است. طبق نظر بزرگان فلسفه اخلاق اسلامى، خیر و شر اخلاقى فقط در امور اختیارى مطرح مىشود. اگر عملى فاقد عنصر اختیار باشد؛ یعنى، دخالتى در پیدایش كار اختیارى نداشته باشد و خود آن هم نتیجه یك كار اختیارى نباشد، متصف به ارزش اخلاقى نمىشود و نمىتوان گفت كه خوب یا بد است. البته از نظر فلسفى ممكن است بگویند وجودش خیر است یا اینكه وجود آن براى وجود دیگرى خیر است، اما از نظر اخلاقى چیزى كه هیچ عنصر اختیارى در آن نباشد، به آن خیر یا شر گفته نمىشود؛ مثلا مىتوان گفت سنگ یاقوت خیلى زیباست، براى كسى كه از زینت آن استفاده مىكند «خیر» است، اما مدح یاقوت مدح اخلاقى نیست و از آنجا كه زیبایى یاقوت اختیارى نیست، مدح اخلاقى آن هم معنا ندارد، زیرا ارزش اخلاقى در جایى است كه اختیارى در میان باشد و فاعل، قدرت فعل یا ترك آن را داشته باشد. فعلى از نظر اخلاقى خیر است كه مقدمه رسیدن انسان به كمالى باشد ـ اینكه حقیقت كمال چیست، چه مراتبى دارد خود بحث گستردهاى است كه جاى آن در اینجا نیست ـ بهطور اجمال مىتوان گفت: هر رفتار اختیارى، با مقدمات و مؤخراتش كه موجب كمال نفس انسان مىشود، از نظر اخلاقى ارزشمند است و هر رفتار اختیارى كه موجب نقص در انسانیت انسان مىشود و مانع رشد و كمال او مىگردد، از نظر اخلاقى بىارزش است.
( صفحه 112 )
اكنون با توجه به این مقدمه كوتاه و تبیین مفاهیم فلسفى و اخلاقىِ خیر و شر، به اصل موضوع مىپردازیم كه آیا سرشت انسان خیر است یا شر. امّا باز هم باید منظور سؤال كننده روشن شود كه مقصودش از «خیر» كدامین معناى آن است، زیرا این سؤال مطابق هر كدام از مفاهیم سهگانه خیر، جواب مخصوص خودش را دارد. اگر مقصود از خیر در این سؤال، معناى اول آن است بدون شك سرشت انسان خیر است و انسان از آن جهت كه «موجود» است و آفریده خداست، وجود و صفات وجودى او همه خیر است. در این دیدگاه اصلا شر معنا ندارد و فقط جنبه عدمى او است كه متصف به شر مىشود.
و اما پاسخ سؤال مطابق معناى دوم خیر. همان گونه كه بیان شد اگر موجودى موجب رشد و كمال موجودى دیگر شود، از این جهت خیر است و اگر باعث انحطاط، ضعف یا نقص آن شود، از این جهت شر است. این خیر و شر نسبى است، وجود زهر براى مار خیر است، اما براى مار گزیده شر است. مطابق این مفهوم از خیر، فطرت و سرشت انسان و تمامى قواى خدادادى او براى خود انسان ، خیر است؛ یعنى مىتوانند موجب رشد و كمال انسان شوند، اگر چه براى موجود دیگرى كه از ناحیه انسان صدمه مىبیند، شر است. بنابراین، خیر نسبى كه آن را در مقدمه توضیح دادیم بر انسان و تمام صفات و افعال او كاملا منطبق است.
و اما خیر یا شر بودن سرشت انسان، مطابق سومین معنا (خیر و شر اخلاقى) به زودى روشن خواهد شد.