در بحث حاضر، از آنجا كه سخن در مورد ارزش اخلاقى است، ارزش كالا یا افراد مورد نظر نیست، بلكه مقصود ارزشهاى عملى، فعلى یا رفتارى است، آن هم ارزشهاى فعلى و رفتارى كه با اختیار از انسان صادر شود یا مبدأ آنها فعل اختیارى باشد و یا نتیجه امرى ناشى از اختیار انسان باشد، پس ارزشى كه اینجا از آن سخن مىگوییم، ارزش اقتصادى یا ارزش به معناى فلسفى آن نیست، بلكه ارزشى است كه در مورد اخلاق مطرح مىشود و موضوع آن نیز رفتار اختیارى انسان است.
فعل اختیارى، هر عملى است كه انسان آن را با اختیار و انتخاب خود انجام مىدهد. «مبدأ یا منشأ فعل اختیارى» مثل: صفات نفسانى، از قبیل حرص و آز یا سخاوت و بخشندگى. «نتیجه فعل اختیارى»؛ یعنى ملكهاخلاقى و نفسانى كه در اثر تكرار یك عمل اختیارى ایجاد مىشود.
( صفحه 143 )
پس در یك جمله: هر ارزش اخلاقى كه موضوع آن رفتار انسانى یا مبدأ یا نتیجه یك فعل اختیارى باشد، موضوع این بحث قرار مىگیرد. طبق این توضیح، معناى عنوان بحث ـ نظام ارزشى اسلام ـ این است كه: از نظر اسلام ارزشهاى خاصى معتبر است كه محور این ارزشها افعال اختیارى انسان است و این ارزشها از درون با یكدیگر چنان ارتباطى دارند كه مجموعهاى هماهنگ یا یك نظام را تشكیل مىدهند.
ما معتقدیم كه اسلام ـ به عنوان مكتب انسان سازى كه از منبع نورانى وحى سرچشمه گرفته است ـ از نظام ارزشى خاصى برخوردار است؛ یعنى بین تمامى اجزاء و عناصر آن، ارتباطى مستحكم و جهتدار وجود دارد، در حالى كه در میان عناصر متفرقه بسیارى از مكاتب فلسفه اخلاق، مثل مكتب «پوزیتیویسم، تجربه گرایى» چنین پیوندى وجود ندارد. در این مكتب علاوه بر اینكه هیچ ارتباطى بین اجزاء و عناصر آن وجود ندارد، ملاك تعیین ارزش نیز وابسته به نیازها و قراردادهاى اجتماعى است و از هیچ پایه عقلانى و منطقى برخوردار نیست. ارزش همان است كه مردم آن را ارزش مىدانند، نه غیر از این. لذا كاربرد واژه نظام و سیستم در مورد چنین مجموعه پراكندهاى نابجاست.