تربیت
Tarbiat.Org

پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

فطرت در فلسفه اسلامى

مفهوم فطرت از چند جهت در فلسفه اسلامى مطرح است: جهت اول این است كه علوم و معرفتهاى انسانى به یك سلسله علوم بدیهى منتهى مى‌شوند و این بدیهیات از «فطرت عقل» ناشى مى‌شوند. جهت دوم، غیر از بدیهیات اولیه كه از فطرت عقل ناشى شده است، دسته‌اى از بدیهیات ثانوى نیز به نام «فطریات» خوانده مى‌شوند. قضایاى فطرى در منطق، دسته‌اى از قضایا هستند كه حد وسط آنها همیشه در ذهن حاضر است، علاوه بر اینها در نوشته‌هاى فلاسفه اسلامى، اصطلاح «فطرت وهم» هم به كار رفته است؛ مثلا در كتابهاى «نجات» و «شفا»ى ابن سینا گاهى از فطرت وهم بحث مى‌شود.
ما هم اكنون درصدد بررسى موارد كاربرد این كلمه در مكاتب فلسفى نیستیم، بلكه مقصود بیان این نكته است كه واژه فطرت در فلسفه اسلامى جایگاه خاصى دارد و در سایر مكاتب فلسفى هم مورد توجه فیلسوفان بزرگ شرق و غرب قرار گرفته است.
اما در مورد كاربرد فطرت در قرآن مجید مى‌توان گفت: از این جهت كه قرآن به زبان مردم؛ یعنى به زبان عربى روشن نازل شده است، مفاهیمى را كه به كار مى‌برد در ابتدا قابل فهم تمامى مردم و اهل آن زمان است. اما به مرور ممكن است در موارد استعمال آن اختلافاتى بروز كند؛ به این معنا كه دایره استعمال یك لغت محدودتر یا گسترده‌تر شود و همین موضوع نیز به نوبه خود منشأ پیدایش اصطلاح جدیدى شود. در قرآن كلمات زیادى داریم كه در ابتدا به معناى لغوى خودش به كار رفته، ولى كم كم در معناى خاص دیگرى مصطلح شده است.
به نظر مى‌رسد كه كاربرد «فطرت» در قرآن هم به همین صورت است؛ یعنى، قرآن معناى لغوى آن را اراده كرده است، منتها چون عرف مردم آن را در معناى خاصى به كار برده‌اند، به تدریج در همان معناى خاص، مصطلح شده‌است. در هر
‌( صفحه 89 )
صورت، واژه‌هاى زیادى داریم كه دایره معناى لغوى آنها وسیع است، منتها در عرف مردم یا در عرف گروه خاصى فقط در مورد خاصى به كار گرفته مى‌شوند.