یادم مىآید زمانى كه بازار مباحث ماركسیسم و ماتریالیسم داغ بود، در جلسهاى داستانى را نقل كردم كه: مرحوم آقاى «الهى»، برادر مرحوم علامه طباطبایى رضوانالله تعالى علیهما، كه ایشان هم فیلسوف برجستهاى بودند، در تبریز از شخصى كه احتمالا هنوز هم زنده است و در كار احضار روح دستى دارد، درخواست كرده بودند كه روح پدرشان را احضار كند، بعد از اینكه روح پدر حاضر شد، از او سؤالاتى كرده بودند از جمله پرسیده بودند: كه «آیا از ما راضى هستید؟» پدر در جواب فرموده بود كه من از شما راضىام، اما حق این بود كه «محمدحسین» ـ مقصود مرحوم علامه طباطبایى صاحب تفسیر «المیزان» است ـ
( صفحه 48 )
ما را در ثواب تفسیر «المیزان» شریك مىكرد. بعد از اینكه این سخن به گوش مرحوم علامه مىرسد كه پدر از او گله كرده كه چرا او را در ثواب تفسیر المیزان شریك نكرده است، ایشان به گریه افتاده و گفته بودند: خدایا! كار من از روى بخل نبوده است، بلكه من مطمئن نبودم كه این كار ثوابى داشته باشد. حال كه چنین است پس نصفى از ثواب تفسیر را به روح پدر و نصف دیگر را به روح مادرم هدیه كردم. بعد از این جریان، بار دیگر وقتى كه روح پدر احضار مىشود و از او مىپرسند كه آیا راضى شده است، جواب مىدهد: «بله ثواب ما رسید». چند روزى بعد از نقل این داستان آقایى آمد، بعد از تواضع و احترام فراوان، دست مرا بوسید و گفت: شما با نقل این داستان مرا از شبهات اعتقادى و مشكلاتى كه سالها از آنها رنج مىبردم نجات دادید و همه چیز براى من حل شد و افزود: بعد از اینكه شما داستان را نقل كردید، بنده جستجو كردم و به واقعیت و صداقت آن پى بردم؛ حالا مىفهمم كه وجود آدمى منحصر به ماده نیست. وجود روح، حقیقى است و قیامت و حساب و كتابى در كار است. در هر صورت خوابهاى صادق و احضار ارواح و ... مىتواند زمینههاى استدلال عقلى را فراهم كند، پس استفاده از تجربههاى حسى و از آثار آنها هم راه دیگرى براى پى بردن به وجود روح مجرد آدمى است.