آنچه از میلها و نیازهای انسان تاکنون، مورد توجه قرار دادهایم آن نیازها و تمایلاتی بودند که یا انسان بدون تأمین آن نیازها و اشباع آن میلها قادر نیست به زندگی خود ادامه بدهد مثل نیاز به خوردن و آشامیدن؛ و یا اینکه بقاء نوع انسان در روی زمین به پاسخگویی به آنها بستگی دارد مثل غریزه و نیاز جنسی؛ و یا اینکه سلامتی و دوام حیات انسان تا حدودی در گرو تأمین آنها خواهد بود مثل نیاز به لباس و مسکن؛ و یا قدرت انسان را در توسعه و تسریع کارهایش میافزود مثل نیاز به مرکب.
در هر حال نیازهای فوق کم و بیش و نیازهائی مادی هستند که توجه نکردن به آنها زندگی مادی انسان را به خطر میاندازند و یا به شکلی در آن اختلال ایجاد میکنند.
اکنون آنچه را که در اینجا میخواهیم بگوییم این است که در برابر نیازها و تمایلات مادی بالا یک سلسله دیگر از تمایلات و لذتها در انسان وجود دارد که در زندگی او از چنین نقشی برخوردار نیست که با تأمین نشدن و اشباع نشدن آنها زندگی مادی انسان به خطر بیفتد، بلکه صرفا از تأمین و اشباع آنها انسان لذت میبرد که از این نوع به نام زینت و تجمل یاد میکنیم.
در انسان در کنار گرایشها و تمایلاتی که دارد گرایش به زیبایی نیز وجود دارد که مستقل از نیازهای دیگر انسان است، هر چند که غالبا با آنها توأم میشود. مثلا غذایی که انسان میخورد و نیاز مادی بدن خود را به غذا برطرف میسازد، اگر در عین حال خوش رنگ و بو باشد و در ظرفهایی تمیزتر و زیباتر و مرغوبتر به انسان عرضه شود بطور طبیعی از آن، لذت بیشتری خواهد برد ولی حیثیت نیاز به غذا غیر از حیثیت لذت بری از رنگ و دیگر جهات آن خواهد بود. شخص نابینا که از همان استفاده میکند، نیاز غذایی او تأمین میشود؛ ولی از آنجا که چشمش رنگ مطبوع و خوب غذا را نمیبیند از این نوع لذت محروم خواهد بود و کسانی که از حس بویایی برخوردار نیستند نیز همان استفاده مادی را از غذا میبرند، و با قوه باصره نیز از رنگ مطبوع غذا لذت میبرند هرچند که بوی خوب و مطبوع غذا را درک نمیکنند و از این نوع لذت بیبهره هستند.
استفاده از بوی خوش و یا دیدن رنگ مطبوع و یا شکل زیبا و مناظر پر طراوت و یا درک جمالهای معنوی و زیباییهای ادبی در شعر و نثر و... در زمره نیازهای طبیعی انسان نیستند بدین معنا که اگر نباشد زندگی انسان به خطر نمیافتد، ولی به هر حال لذتی را برای انسان به ارمغان میآورند که گاهی بر لذتهای مادی و مورد نیاز حیاتی انسان نیز میچربد. متعلق اینگونه لذتها مجموعا تحت عنوان زینت و تجمل میگنجد و لفظ زینت و جمال شامل همه آنها میشود.
زینت یک تفاوت ظریفی با جمال دارد به این شکل که زینت صرفا به زیبایی عرضی و آرایش اطلاق خواهد شد که یک امر عارضی است و با ضمیمه کردن شیء که خود و بطور طبیعی در آن وجود دارد گفته میشود.
فیالمثل به انسانی که ذاتا و خود به خود زیبا است جمیل گفته میشود اما وقتی کسی خود را به وسیله آرایش و با برداشتن زیور آلات خارجی، بستن دستنبد و سینه بند طلا و مروارید و برداشتن گوشواره و النگو خود را بیاراید میگویند او زینت کرده است.
بنابراین، زینت یک امر عرضی است اما جمال صفت ذاتی خود شیء است، ولی ملاک در هر دو یکی است، به این معنا که زینت هم که یکی امر عرضی است در اصل به جمال ذاتی زیور آلات برمیگردد و آن زیور آلات خارجی، خودشان، ذاتاً باید جمیل باشند تا وقتی به شیء دیگری اضافه میشوند و در اعضا و جوارح انسانی آویخته میگردند آن را هم زینت ببخشند. پس این جمال ذاتی اشیا است که دو نوع جلوه داد: جلوهای در خود شیء جمیل دارد، و جلوهای نیز در شیء دیگری که با آن تزیین میشود، که دومین جلوه آن را زینت گویند در مقابل جلوه نخست که جمال نام دارد.
جمال معمولاً در دیدنیها، اعم از اشیا یا انسانها، به کار میرود، ولی، در شنینیها هم یک نوع جمال هست. ما در زبان فارسی از صدای خوب و لذتبخش با عنوان صدای زیبا نام میبریم. البته، شاید بتوان گفت: کلمه جمال در لغات مختلف در اصل برای دیدنیها وضع شده و سپس به دیگر مظاهر آن اطلاق گردیده است. به هر حال منظور از زینت در اینجا چیزهایی است که انسان، در عین آن که به آنها نیاز مادی ندارد و از نبودن آنها خطری متجه او نخواهد شد، معالوصف از درک آنها لذت میبرد.