مصداق روشن عواطف طبیعی، روابط خانوادگی و قویتر از همه آنها رابطه مادر و فرزندی و پدر و فرزندی و در مرتبه ضعیفتر، رابطه برادر و خواهری است. حتی افراد یکی فامیل که خویشاوندی دورتری دارند، با هم رابطه عاطفی دارند و البته، هر چه که خویشاوندیشان دورتر باشد رابطه عاطفی آنها ضعیفتر خواهد شد.
البته، گاهی ممکن است یک عامل خارجی سبب شود که خویشاوندی دورتر نزد انسان محبوبتر از خویشاوندان نزدیکترش باشد؛ ولی، این دیگر به رابطه خویشاوندی صرف، مربوط نمیشود و از مراتب عاطفه طبیعی نیست؛ بلکه، جنبه ثانوی دارد. مثل آن که کسی پسر عموی خود را بیش از عموی خویش دوست بدارد، که این نمیتواند عاطفی طبیعی باشد؛ بلکه، عامل خارجی دارد و عاطفه ثانوی است، مثل آنکه از اخلاق ویژهای برخوردار باشد.
عواطف طبیعی اولی که حاصل خویشاوندی است، هر چه واسطه خویشاوندی کمتر باشد قویتر و هر چه واسطه بیشتر باشد ضعیفترند.