تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

بیداری از غفلت و توبه به حقیقت‏

نخستین موضوعی که در بخش اخلاق فردی؛ یعنی، آن بخش از اخلاق که به تنظیم رابطه انسان با خودش مطرح می‏شود، موضوع توجه، التفات، هوشیاری و بیداری است در مقابل حالت غفلت و بی‏توجهی. از این رو، علماء اخلاق و کسانی که مراتب سیر انسانی را بررسی کرده‏اند مانند ارباب سیر و سلوک و عرفاء منزل اول از منازل سیر و سلوک انسان به سوی تعالی را یقظه قرار داده‏اند که به معنی بیداری و هوشیاری در مقابل غفلت بکار می‏رود.
در قرآن کریم، آیات بسیاری شاید بیش از بیست مورد، دلالت می‏کنند براینکه ریشه شقاوت و تباهی انسان و مفاسد و رذائل اخلاقی وی غفلت است که ما در اینجا به بعضی از آنها اشاره می‏کنیم:
در یکی از آیات، که قبلا هم در مواردی به آن اشاره شد، چنین آمده است:
و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لایفقهون بها ولهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون.(32)
و محققا، برای جهنم بیافریده‏ایم بسیاری از جن و انس را آنان را که برایشان دلهایی است که با آنها نمی‏فهمند و برایشان چشمهایی است که با آنها نمی‏بینند و برایشان گوشهایی است که با آنها نمی‏شوند آنان همانند چارپایان و بلکه گمراه‏تر از چارپایانند آنان همان غفلت زدگان هستند.
از سیاق این آیه، کاملا روشن است که مایه بدبختی کسانی که به عذاب ابدی و شقاوت جاودانی مبتلا می‏شوند، همان غفلت و ناآگاهی ایشان از حقایقی است که انسانیت انسان اقتضای آگاهی، التفات و توجه به آنها را دارد و به همین لحاظ، این افراد از نظر ارزش از حیوانات هم که مقتضای طبعشان غفلت و ناآگاهی است پست‏تر می‏شوند.
در آیه دیگری پس از آنکه درباره کسانی سخن می‏گوید که پس از ایمان، کفر ورزیدند و زندگی دنیا را بر آخرت برگزیدند و در توصیف و تحلیل روانی آنان اضافه می‏کند که:
اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون.(33)
آنان کسانیند که خدا بر دلهاشان و گوشها و دیده‏شان مهر زده و آنان همان غفلت زدگانند.
در این آیه نیز روشن است، آنچه موجب شد که خدای متعال بر دل آنان مهر بزند تا قوای ادراکیشان از مسیر درست منحرف شود و کارآیی نداشته باشند همان غفلت و بی‏توجهی ایشان است.
یکدسته دیگر از آیات، غفلتهای خاصی را مورد توجه قرار داده‏اند که به بعضی از آنها نیز اشاره می‏کنیم و مخصوصا، نکته‏های خاصی را که در بعضی از این آیات هست، مورد توجه قرار می‏دهیم.
در یکی از آیات آمده است:
اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون ما یأتیهم من ذکر من ربهم محدث الا استمعوه و هم یلعبون لاهیه قلوبهم.(34)
روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و آنها در حال غفلت و بی‏خبری روی گردانند هیچ پند و موعظه و کلام جدید و نوی از سوی پروردگارشان نیاید جز آنکه آنرا بشنوند ولی غرق در اوهام و تخیلات به بازی خود سرگرم شوند و دلهاشان به امور پست مادی و دنیوی مشغول است.
در هر یک از سه آیه فوق، واژه‏ای هست که با بحث ما ارتباط پیدا می‏کند: در آیه نخست، واژه غفلت به کار رفته، در آیه دوم جمله و هم یلعبون و در آیه سوم لاهیه قلوبهم.
آیات فوق، نمونه‏هائی از آن آیات هستند که در بالا گفتیم: غفلت را منشأ فساد و تباهی انسان دانسته‏اند. طبعا، از همین آیات نیز می‏توان دریافت که آنچه در نقطه مقابل غفلت واقع میشود؛ یعنی، توجه و التفات و آگاهی، نیز مایه سعادت انسان خواهد بود.
البته، لفظی که به طور کامل محتوی مفهوم مورد نظر ما در مقابل مفهوم غفلت باشد، نمی‏توان، بطور قطع، مشخص ساخت؛ ولی، شاید بتوان گفت: جامع‏تر از همه الفاظی که چنین محتوایی دارند همان واژه ذکر است که به معنی آگاهی و هشیاری به کار می‏رود.
کلمه ذکر گاهی در مقابل نسیان واقع می‏شود که در این صورت، به معنی فراموش نکردن و ادامه توجه است و گاهی نیز به معنی یاد آوری خواهد بود؛ یعنی، توجهی که پس از نسیان و فراموشی بر انسان عارض میشود، چنانکه خود غفلت نیز اعم است و شامل دو نوع غفلت می‏شود چه غفلتی که پس از ذکر و آگاهی و توجه و پس از زدوده شدن غفلت ابتدایی مجددا عارض بر انسان می‏شود.