همچنین، اگر از دست دادن مطلوب، به آینده مربوط میشود، خواه آینده نزدیک یا دور، از اندیشه خسارت و زیانی که در آینده ممکن است گریبان ما را بگیرد، حالتی به ما دست خواهد داد که آن را خوف یا ترس نام مینهیم و متقابلاً، اگر انسان بداند در آینده خطری وی را تهدید نمیکند حالت به وی دست میدهد که از آن با عنوان امنیت و آسودگی یاد میکنیم.
اگر انتظار داشته باشد که در آینده به یکی از خواستههایش نایل آید، یا زیانی از او برطرف شود، حالتی پیدا خواهد کرد که به آن، امید یا رجاء میگویند و هنگامی که مطمئن شود که در آینده به خواسته خود نمیرسد، یا زیانش برطرف نمیشود، حالت دیگری به نام یأس و ناامیدی به وی دست خواهد داد.
بنابراین، میتوان گفت: در حقیقت، وسعت مفاهیم در این باب از دو جهت است: یکی این است که شامل همه خواستههای انسان، اعم از حب ذات، حب کمال، علم، قدرت و انواع لذتها میشود و تحقق و عدم تحقق آنها انواع غمها و شادیها را به دنبال دارد.
دوم آنکه اختلاف اضافات و حیثیاتی مثل، زمانی گذشته یا آینده، با اختلاف نسبت فعل به خود انسان یا فاعل دیگری موجب تنوع انفعالات میشود و به تناسب هر یک از آنها مفهوم خاصی انتزاع میشود.
مثلاً، حالات انسان را در فقدان فرزند در نظر میگیریم که نسبت به گذشته، غم و اندوه است و نسبت به آینده خوف و ترس. اگر خودش سبب شده باشد، پشیمانی پدید میآید و اگر دیگری موجب از دست رفتن او باشد، خشم در انسان حاصل میشود. در همه موارد بالا، متعلق حالات و انفعالات نفسانی، مرگ فرزند است؛ اما با توجه به زمانها و نسبتهای مختلف، حالات گوناگون و عکس العملهای متعدد پدید میآید.