پس توجه به ضعف و عجز، انسان را متواضع و راه پیشرفت و تعالی را به روی انسان باز میکند و برعکس، توجه به قدرت انسان را مغرور و متکبر میکند و راه ترقی و تعالی را بر او میبندد.
نکته دیگر آن که تحصیل قدرت بیاشکال است اما باید بدانیم که:
اولا: قدرت حقیقی چیست؟
ثانیا: این قدرتهای مادی جز وسیله و ابزاری برای رسیدن به قدرت ابدی نیستند و نمیتوانند مطلوب بالذات باشند.
ثالثا: کسب همین قدرت وسیلهای نباید موجب سلب قدرت دیگران و تجاوز به حقوق آنان شود.
رابعا: این قدرتها در اصل از ما نیست بلکه قدرت خداست که ما از آن بهرهمند میشویم. پس کسی که نعمت الهی قدرت به او داده میشود، شکر این نعمت اقتضا میکند تا از آن به نحو صحیح استفاده کند.
و خامسا: هر چه بر قدرت، افزوده شود، سرانجام محکوم قدرت خدا هستیم و قدرت او بر قدرت ما احاطه دارد.
اگر توجه به اینگونه حقایق نداشته باشیم، قدرت برای ما عوارض نامطلوبی به همراه خواهد آورد و از جمله با غرور و تکبر همراه خواهد بود چنانکه خداوند در آیه:
و اذا قیل له اتق الله اخذته العزه بالاثم(85).
به همین دستاورد بد و خطرناک اشاره دارد که وقتی گفته میشود تقوای خدا داشته باش قدرتش او را به گناه وا میدارد.
او نسبت به قدرتش آنچنان دلبسته میشود که برای دستیابی یا حفظ آن ممکن است دست به کارهای ناشایسته و هولناک بزند. آری، این قدرت و حفظ قدرت است که وی را به اینگونه کارها وا میدارد و نیز این دلبستگی وی را در همین جا متوقف خواهد کرد و روح علو و عتو و برتری طلبی را آنچنان که قبلا گفتیم به دنبال خواهد داشت.