کانالهاو انگیزههای مختلفی را که برای نفس تصور کردیم، چنانکه قبلا گفتهایم جدا و منعزل از یکدیگر باقی نمیمانند و همانند شاخههای درخت ننیستند که وقتی در یک نقطه از هم جدا شدند هر یک برای خودش به سویی حرکت و رشد کند و هیچوقت با هم ارتباط پیدا نکنند و فی المثل شاخه علم و آگاهی بکلی جدای از شاخه قدرت و شاخه قدرت نیز جدای از شاخه لذت راه خود را ادامه دهند.
از خصوصیات نفس این است که کانالهای مختلف آن با هم آمیزش و اشتباک پیدا میکنند، در هم فرو میروند و به یکدیگر مربوط میشوند. گاهی ممکن است چند انگیزه گوناگون انسان را به انجام یک کار مشخص وادار یا به چیزی علاقهمند سازند. فی المثل، غریزه جنسی یکی از انگیزههای انسان است؛ ولی، این غریزه غالبا با زیبایی طلبی انسان همراه است و به کمک هم انسان را در یک مسیر خاص تحریک میکنند، کسی که همسری انتخاب میکند تنها هدفش در اشباع کردن میل جنسی خلاصه نمیشود که بدون درک زیبایی همسر نیز همانند ارضاء میل جنسی در نابینایان که از درک زیبایی همسرشان عاجز و ناتوان هستند امکان پذیر خواهد بود؛ بلکه، به همان میزان و یا حتی بیشتر گرایش به این دارد که همسر زیبایی انتخاب کند، بهرحال این دو انگیزه با هم انسان را وادار به گزینش یک همسر میکنند.
همچنین، حقیقت طلبی که گفتیم: یکی از میلهای اصیل و انگیزههای بنیادی انسان است که پیوسته او را وادار به تحقیق و تلاش خواهد کرد. اما در اغلب موارد، بویژه مواردی که علم وسیله برای کسب قدرت یا جمع مال و ثروت شود و یا بنحوی عامل التذاذ انسان باشد و یا احترام و شخصیت و عزت و موقعیتی را برای انسان فراهم آورد، با انگیزهها و تمایلات دیگری همراه میشود و با قوت و قدرت بیشتری انسان را وادار به تلاش خواهد کرد. و از این رو است که هر چند میل به حقیقت، نسبت به همه علوم، کشش مساوی در انسان ایجاد میکند؛ ولی، انسان از میان آنها آن علوم ویژهای که یکی از امتیازات و ارزشهای فوق را برای او اومغان آورد، دنبال خواهد کرد، یعنی، در حقیقت این تمایلات دیگر هستند که با میل به حقیقت جویی همراه میشوند و در جهت دهی به فعالیت آن نفس چشمگیر دارند.
در نتیجه میتوان ادعا کرد که انگیزههای متنوع و پیچیده انسان با ایجاد عشق و نفرت نسبت به متعلق یکدیگر در ترتیب اثر دادن و یا رها کردن و تاکید و تضعیف یکدیگر تاثیر میگذارند و این رابطه، از سویی قدرت انسان را بر انجام کارهایی که متعلق چند انگیزه است میافزاید و در صورت تعارض با هم از آن میکاهد مگر انسان با سرانگشت علم و معرفت این تعارض را به نحوی معقول که برای انسان در کل مفید و سودمند باشد حل کند و سبب گزینش آن انگیزهای باشد که انسان را به کاری مفیدتر و دارای آثار و نتایج بهتر و بادوامتر وادار میکند و از طریق حل این تعارض مجددا قدرت انسان را بر انجام آن کار بیفزاید.
با توجه به بیان فوق به خوبی بر رابطه تنگاتنگ و نزدیک ابعاد گوناگون و انگیزههای مختلف انسان و تاثیر و تاثر آنها نسبت به یکدیگر واقف میشویم.