اکنون، که معلوم شد قرآن وجود این میل را بد و نامطلوب نمیداند، جای طرح این پرسش است که با وجود این دید مثبت قرآنی، چرا گاهی از لذتطلبی مذمت و نکوهش شده است؟ و آیا وجود اینگونه نکوهشها و مذمتها با این دیدگاه قرآنی چگونه قابل جمع است.
در پاسخ به این سؤال میگوییم: مذمتها و نکوهشهایی که در این زمینه و در رابطه با این میل انجام شده است، به اصل لذتطلبی مربوط نمیشود تا با این دیدگاه قرآنی در تعارض باشد. بلکه منشا این نکوهشها چیزهای دیگری خواهد بود که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم. به عبارت دیگر منشا این نکوهشها سرزنشها اصل لذت نیست بلکه یک تعداد از عوامل جنبی همراه با آن و عارض بر آن هستند که منهای آنها نکوهشی نیز برای لذتطلبی انسان وجود ندارد و ما به بعضی از این عوامل جنبی اشاره میکنیم:
الف) یکی از عوامل جنبی و عرضی عبارت است از غفلت کردن و فراموش نمودن لذتهای ارزندهتر و مطلوبتر، به لحاظ تمرکز و غرق شدن در لذایذ آنی و لحظهای زودگذر و توجه بیش از حد به هوسهای کم ارزشتر.
انسان وقتی لذتی را درک کرد ابتدا توجهش به طرف آن جلب میشود و در مرحله دوم و مراحل بعد میلش به این که ز آن شیء لذیذ بیشتر استفاده کند به تدریج شدت مییابد و در نتیجه از لذایذ دیگری که هست و میتواند از اانها بهرهمند شود کم کم محروم میگردد.
به عبارتی دیگر، انسان، دارای ظریفتی محدود است و طوری آفریده نشده که در این عالم همه لذتها را بتواند یکجا استیفا کند و از همه آنچه که قابلیت لذت بری دارند بتواند بهرهمند شود. بنابراین، او ناگزیر است که از میان آنها مقداری را که لذت بری از آنها برایش ممکن و میسور است انتخاب کند.
اکنون که پای گزینش و انتخاب به میان آمد، طبیعی است که عقل و منطق اقتضا میکند، از میان همه انواع لذتها با کمیتها و شدتهای مختلف، بهترین، شدیدترین و عمیقترین لذتها را در محدوده گزینش خود قرار دهد؛ ولی، او گاهی در این انتخاب دچار اشتباه و لغزش میشود و معیارهای درست عقلانی را در گزینش خود رعایت نمیکند؛ بلکه براساس معیارهای غیر اخلاقی، غیر منطقی و نادرست و یا حتی بدون توجه به هیچ معیاری و به خاطر انس با لذتهای احساسی مادی به گزینش برخی از لذتها میپردازد که اینگونه ترجیح ممکن است وی را از رسیدن به لذت عمیقتر و والاتر باز دارد. از این رو منشا ارزش منفی خواهد شد.
ب) دومین عامل جنبی که منشا ننکوهش لذت میشود عبارت است از رفتن به طرف لذایذ بیاهمیت و غرق شدن در هوسهای پست و کمارزش به خاطر لذت گرایی افراطی و تن ندادن به سختی و کار و تلاش. انسان که فکر میکند میتواند زندگی بدوون سختی و زحمت داشته باشد و براساس علاقه افراطی که به لذت دارد میخواهد از هر چیزی که موجب رنج و مشقت میشود فرار کند غرق در لذتهای پست و هوسهای کم اهمیت و به همان میزان کم ارزش میشود غافل از اینکه این زندگی دنیا را خداوند توأم با رنج و سختی و کار و کوشش قرار داده و بدون زحمت و مشقت نیست. لذتهایی که انسان در این عالم دنبال میکند مقدماتی دارد که تحصیل آنها با رنج است و به قول معروف میبایست رنجی کشید تا به لذتی رسید.
و یا به قول شاعر:
نابرده رنج گنج میسر نمیشود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
قرآن روی این مسأله زیاد تکیه میکند که زندگی انسان در دنیا توأم با مشقت است و ما باید این حقیقت، هر چند ناگوار را بفهمیم و بپذیریم که در این نشاط زندگی بیرنج برای هیچکس میسر نمیشود. قرآن در یکی از آیات خود با تعبیری جالب از این همراهی و آمیختگی زندگی با رنج و زحمت اینگونه خبر داده و میگوید:
لقد خلقنا الانسان فی کبد.(118)
محققا انسان را در رنج و زحمت آفریدیم و زندگی انسان را در کار و مشقت قرار دادیم.
بنابراین، نباید انسان به دنبال گنج بیرنج و زندگی بیزحمت باشد؛ ولی میتواند از میان لذتهایی که همه آنها کم و بیش توام با زحمتها و رنجهایی هستند، و مقدمات رنج آوری دارند آنها را برگزیند که بهتر پرارزشتر و مطلوبترند و باید این کار را بکند هر چند که دارای زحمت و رنج بیشتری باشند.
حال اگر کسی به خاطر فرار از کار و تلاش و زحمت و تنبلی و تنپروری و لذت گرایی افراطی برای که پیوسته بلمد و خود را به درد سر نیندازد اصولا از آن لذایذ والا چشم پوشی کرد و غرق در لذایذ پست و بیاهمیتی شد که نیاز به رنج و تلاش زیاد ندارد و سهل الوصلتر است، اینچنین لذت گرایی، به خاطر این مسأله جنبی، مورد مذمت و نکوهش قرار خواهد گرفت.
ج) کوتاهی در شکوفا نمودن استعداد درک لذتهای والای انسانی و اکتفا کردن به لذتهای طبیعی خود جوش نیز عامل جنبی سومی است که منشا نکوهش لذت میشود.
انسان از آغاز پیدایش خود، لذتهای خودش را نمیشناسد و از اول، استعداد درک همه لذتهایی را که بطور کلی برای انسان میسر است ندارد. او در کودکی ابتدا فقط لذت خوردن و آشامیدن را درک میکند، پس از آن به تدریج لذت بازی را نیز میشناسد و هنگامی که به سن بلوغ رسید، لذت جنسی را نیز در کنار آنها درک خواهد کرد.
نمونههای فوق در زمره یک سلسله لذتهای انسانی است که خود به خود و بطور طبیعی برای انسانها حاصل میشود. انسانهای متعارف و سالم در سنین خاصی خود به خود لذتهای نامبرده را درک میکنند؛ ولی یک سلسله دیگر از لذتها است که انسان، تنها با تلاش و جدیت خود، قادر است استعداد درک آنها را پیدا کند. مانند لذت انس با خدا و کسب قرب و منزلت در پیشگاه الهی. اینگونه لذتهای نوع دوم نیز در کنار نوع اول، لذتهایی انسانی است بلکه لذات انسانی همین نوع است، زیرا نوع اول در حیوانات هم یافت میشود. ولی، این تفاوت بارز را با آنها دارند که همانند آنها خود به خود و به طور طبیعی استعداد درک آنها در انسان شکوفا نمیشود. بلکه، عوامل خارجی و تلاشهای انسانی در شکفتن آنها نقش اساسی دارند.
بنابراین، عقل اقتضا دارد که انسان طالب کمال، به منظور شکوفا شدن این استعدادها محیط نوع اول و تمایلات و هوسهای حیوانی نشود. حال اگر انسان در راه تحصیل استعداد درک این لذتهای بلند و والا تلاشی نکند و زحمتی به خود ندهد و تنها دل به لذتهای طبیعی و کم ارزش ببندد، این به نوبه خود یک انتخاب نادرست خواهد بود و منشا ارزش منفی میشود.
بنابراین، در زمینه لذت طلبی توجه به این سه مطلب عمده لازم است:
اولا: اینکه بدانیم زندگی بی رنج ممکن نیست و خود را آماده کنیم برای پذیرفتن رنجهای این زندگی که البته، به دنبالش لذتهای ارزشمندی هم وجود دارد و بی صبری و کم طاقتی ما را در لذتهای کم ارزش و هواها و هوسها غرق نکند.
ثانیا: لذتهایی که برای ما میسور است، مقایسه کنیم و آن یک را که مطلوبتر و ارزشمندتر هست برگزینیم.
ثالثا: در راه تحصیل استعداد درک لذتهای متعالی و آمادگی بهره بردن از لذتهای بلند انسانی و فراهم آوردن محیط رشد آنها تلاش و جدیت داشته باشیم. زیرا انسان وقتی دانست که چنین لذتهای متعالی هم وجود دارد، باید برای نیل به آنها و بیرون کشیدن خود از منجلاب لذتهای حیوانی تلاش کند و در مقام انتخاب و گزینش، آنها را هم به حساب بیاورد و مورد غفلت قرار ندهد.
آیات زیادی از قرآن در این زمینه، دلالت دارند بر این که انسانها به حسب طبعشان طالب لذتهای مادی و دنیوی هستند، در صورتی که لذتهای اخروی بر لذتهای دنیایی ترجیح دارند و با توجه یه این که لذتها متزاحم هستند و همه را با هم نمیتوان استیفا کرد، میبایست لذتهای بهتر را انتخاب کنند و اگر نکنند کاری بی ارزش بلکه دارای ارزشی منفی را انجام دادهاند.
اکنون در این بخش، به تعدادی از این آیات، برای نمونه اشاره میکنیم:
خداوند در یکی از آیات قرآن میفرماید:
بل توثرون الحیاه الدنیا والخره خیر وابقی.(119)
بلکه زندگی دنیا را بر میگزینند در صورتی که زندگی آخرت بهتر و بادوامتر است.
در آیه دیگری میگوید:
تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخره.(120)
شما امتعه و نعمتهای دنیا را طلب میکنید و خداوند آخرت را میخواهید.
در آیه دیگری آمده است که:
من کان یرید العاجله له فیها ما نساء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا و من اراد الاخره وسعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا(121).
آنان که طلب دنیا باشند ما در دنیا هر آنچه که خود بخواهیم و برای آن کس که خود میخواهیم پیش میفرستیم سپس جهنم را قرار دادهایم تا او را در حالی که نکوهیده و مردود شده است بسوزاند و آنان که آخرت را طلب نمودند و کوشش لازم را برای رسیدن به آن مبذول داشتند در حالی که مومن بودند سعیشان ارج نهاده میشود.
به هر حال بر ما لازم است لذتهای بهتر را بر لذتهای کم ارزشتر مقدم بداریم.