یكى از عللى كه موجب مىشد اكثر امتها در ابتداى بعثت انبیا با انبیا مخالفت كنند این بود كه انبیا انسان ها را به پذیرفتن معاد دعوت مىكردند و پذیرش این دعوت براى بعضى از انسان ها بسیار دشوار بود؛ آنان براى خود خدایانى مىساختند و آن ها را پرستش مىكردند، امّا به خداى واقعى ایمان نمىآوردند. زیرا لازمه پذیرش توحید، پذیرفتن معاد و زندگى پس از مرگ است و چون آنان قدرت خدا را محدود مىپنداشتند، نمىتوانستند بپذیرند كه خداى آنان مىتوانند دوباره آنان را زنده كند و آنان نتایج اعمال خود را در دنیاى دیگرى مىبینند. پذیرفتن معاد به این معنا است كه روزى همه اعمال و كردار انسان ها محاسبه مىشوند و
( صفحه 284)
انسان ها به جزاى اعمال نیك و بد خود مىرسند؛ و كافران گمان مىكردند كه اگر از ابتدا آن را انكار كنند، راحت و آسوده خواهند بود و مىتوانند به راحتى به ارضاى امیال خود بپردازند.
بهترین راه براى پذیرفتن معاد، دقت در قدرت خداست. او همان گونه كه انسان ها را از نیستى به هستى آورد، مىتواند بار دیگر آنان را زنده كند. قرآن كریم مىفرماید:
«اَیَحْسَبُ الاِنْسانُ اَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قادِرِینَ عَلَى أَنْ نُّسَوِّى بَنانَهُ بَلْ یُرِیدُ الاِنْسانُ لِیَفْجُرَ اَمَامَهُ»(187)
آیا آدمى مىپندارد كه ما دیگر، ابداً استخوان هاى او را باز جمع نمىكنیم؟ بله ما قادریم خطوط سر انگشت او را نیز دوباره، مانند قبل، برگردانیم؛ بلكه انسان مىخواهد آنچه در پیش دارد همه را به فجور و هواى نفس بگذراند.