حضرت على(علیه السلام) درباره این گونه امیدها مىفرماید:
یَدَّعى بِزَعْمِهِ اَنَّهُ یَرجُو اللّهَ كَذَبَ وَالْعَظیمِ ما بالُهُ لا یَتَبَیَّنُ رَجاؤُهُ فى عَمَلِهِ؟ فَكُلُّ مَنْ رَجا عُرِفَ رَجاؤُهُ فى عَمَلِهِ... یَرْجُو اللّهَ فِى الْكَبیرِ وَ
( صفحه 134)
یَرْجُوا الْعِبادَ فِى الْصَّغیرِ فَیُعْطِى الْعَبْدَ ما لا یُعْطِى الرَّبَّ.
به گمان خود مدعى است كه به خدا امیدوار است. به خداى بزرگ [سوگند ] دروغ گوید. چرا امیدوارى او در كردارش ظاهر نمىشود؟ هر كه امیدوار است امید او در كردارش آشكار است... در كارهاى بزرگ به خدا امید بسته است و در كار خُرد به بندگان، پس حق بنده را ادا مىكند و حق خدا را نه چنان. چه شده است كه باید در حق خدا كوتاهى شود و كمتر از حق بندگان رعایت گردد!(83)
حضرت مىفرماید: اگر كسى به چیزى امیدوار باشد براى رسیدن به آن تلاش مىكند. امید، انسان را به تكاپو و تلاش وا مىدارد. جوان محصّل به امید اینكه با گرفتن مدرك شغل مناسب و موقعیت اجتماعى خوبى به دست آورد، سالها زحمت مىكشد، شب و روز، گرما و سرما، رنج دورى از وطن و... را تحمل مىكند. چرا؟ چون امید دارد با گرفتن فلان مدرك موقعیت مناسبى بدست آورد. پس امید مایه حركت است نه رخوت و تنبلى.
برخى به بهانه اینكه به خدا امید دارند، شانه از هر تكلیفى خالى مىكنند. نه در انجام مستحبات كوشا هستند و نه در ترك مشتبهات. وقتى از آنها سؤال شود در پاسخ مىگویند، رحمت خدا وسیع است. خدا با رحمتش با ما رفتار خواهد كرد، نباید از فضل خدا مأیوس بود! آیا امید اینها به خدا از امید اولیا و انبیا بیشتر است؟ آن بزرگواران با اینكه نهایت امیدوارى را به خدا داشتند در عین حال از انجام كوچكترین اعمال كوتاهى نمىكردند. آیا امید و رجاءِ ما از امید آنها بیشتر است كه بدون
( صفحه 135)
عمل امید داریم خداوند ما را در بهترین قصور بهشت جاى دهد!؟
ما معمولاً خیال مىكنیم امیدمان به خدا زیاد است. اما امیرالمؤمنین(علیه السلام) مشت همه را باز كرده و همه را رسوا نموده؛ مىفرماید: شما نه خوف دارید، نه رجا. اگر به خدا امید داشته باشید، باید اثرش در عمل شما آشكار شود. وقتى به بنده اى امید دارید و انتظار دارید كارى براى شما انجام دهد، چگونه با او رفتار مىكنید؟! مواظبید كارى كه موجب رنجش خاطر او شود از شما سر نزند، همواره به او احترام مىگزارید و... آیا هرگز در مقابلش به او هتّاكى مىكنید! یا دشمنى و مخالفت مىكنید؟ اما با خدا چطور؟
حضرت مىفرماید: با اینكه امیدى كه به این بنده دارید در امور كوچك و خرد است، اما رفتارى كه با او مىكنید، با خدا ندارید در حالى كه امیدى كه به خدا دارید در امور بزرگ و عظیم است.
مگر امیدى كه انسان به بنده اى مىتواند داشته باشد در چه امور است؟ معمولاً در امور خیلى جزیى و حقیر است. مشكلى از انسان برطرف كند یا وساطت در انجام امرى شود یا اگر خیلى بزرگ باشد در هنگام نیاز آبروى انسان را حفظ كند. یا حتى در هنگام خطر جان انسان را نجات دهد، تا اینكه مدت بیشترى در دنیا زندگى كند. در هر صورت همه اینها محدود است. مدركى كه جوان محصل سالها از بهترین دوران عمر خود را صرف دستیابى به آن مىكند، مگر چقدر ارزش دارد؟ صد میلیون، یك میلیارد، صد میلیارد تومان؟ هر چه رقم بزرگ باشد بالاخره محدود است و طرف نسبت با نامحدود و بى نهایت نیست. آنچه ما از خدا
( صفحه 136)
انتظار داریم یك زندگى ابدى نامحدود است. آیا متناسب با این امید و این خواسته عمل مىكنیم؟ اگر امید داریم چرا آثارش در رفتار ما نمایان نیست؟ پس بهتر است صادقانه با خدا روبرو شویم و خود را فریب ندهیم. خدا كه فریب نمىخورد گرچه متأسفانه عده اى در صدد فریب دادن خدا و خدعه و حیله نسبت به او هستند، غافل از آنكه خدا فریب نمىخورد:
«یُخادِعُون اللّهَ وَالَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ الاّ اَنْفُسَهُمْ»(84) ؛
مى خواهند خدا و اهل ایمان را فریب دهند. در حالى كه جز خود را فریب نمىدهند.
باید با خدا با صداقت باشیم. خلاف زرنگى است كه انسان با خدا زرنگى كند، زرنگ در برابر خدا كسى است كه نیت خود را خالص گرداند و صادقانه با خدا روبرو شود.
آنچه را از روى هواى نفس انجام مىدهیم و نام خدایى بر آن مىنهیم، ممكن است مردم را فریب دهد، ولى خدا فریب نمىخورد. اگر تا كنون حال ما چنین بوده به دلیل ناخالصى اعمال و نیاتمان بوده است. اگر بخواهیم حال ما تغییر كند باید دگرگون شویم؛ امیدمان فقط به خدا باشد، وگرنه خدا ما را رها مىكند تا چنان با هم درآویزیم كه بیچاره شویم و راه به جایى نبریم. باید بدانیم كه تنها خدا مىتواند تكیه گاه مطمئن و امن باشد و غیر او به هر كه امید بندیم ناامید مىشویم.
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل است كه خداى تبارك و تعالى مىفرماید:
( صفحه 137)
«به عزت و جلالم و مجد و رفعتم بر عرش سوگند، هركس به غیر من امیدوار باشد امید او را به یأس مبدل خواهم كرد و در نزد مردم لباس خوارى به او خواهم پوشاند و او را از نزد خود دور خواهم ساخت و به وصال خود نخواهم رساند. آیا در مشكلات به جز من امید بسته است، در حالى كه مشكلات در دست من است؟ و به جز من دل بسته است و در خانه دیگرى را مىكوبد، در حالى كه كلید همه درهاى بسته به دست من است و در خانه من به روى آنكه مرا بخواند باز است؟ چه كسى را مىتوان یافت كه در گرفتاریهاى خود به من امیدوار بوده، ولى امیدش را نومید ساخته ام؟ و چه كسى را مىتوان یافت كه در امر مهمش به من دل بسته بوده ولى او را محروم ساخته ام؟... .»(85)
بنابراین باید تنها و تنها به خدا امید داشت. و معناى امیدوارى به خدا آن است كه همه نیروها را از خدا بدانیم و آنها را به كار گیریم و توجه داشته باشیم كه تا اراده خدا در كار نباشد كارى انجام نمىگیرد؛ باید نزد پزشك رفت و دارو مصرف كرد، ولى شفا به دست خداست. اگر خدا نخواهد تشخیص پزشك درست از كار در نمىآید و داروى دیگرى تجویز مىكند، یا با درست بودن همه وسایل شفا حاصل نمىگردد. این بدان معنى نیست كه نیازى به مراجعه به پزشك نمىباشد. در همان حال كه به خدا امیدواریم، باید به دستور پزشك هم عمل كنیم؛ زیرا اینها از وسایل و مجارى فیض الهىاند. در هر حال شفا از جانب اوست.
اتكاى به خدا یعنى ایمان به اینكه همه امور و اسباب آن به دست
( صفحه 138)
خداست، انسان قلباً متوجه خدا باشد، به این واقعیت ایمان داشته باشد كه او همه امور را سامان مىدهد و اسباب را فراهم مىسازد، اگر در جایى هم اسبابى نبود او از سبب سازى عاجز نیست و حتى بدون اسباب هم مىتواند كارى را انجام دهد. بنابراین، انسان مؤمن، در هیچ حالى، امیدش از خدا قطع نمىگردد، چه اسباب عادى فراهم باشد و چه نباشد. اگر به واسطه یا وسیله اى، كه در نظر گرفته است، دست نیافت نومید نمىگردد، خواه این واسطه یا وسیله پول باشد یا شفیع یا دكتر و دارو و یا امثال آن. پس نباید انتظار داشته باشیم كه حتماً از طرق غیر عادى خداوند نیازهاى ما را برطرف كند. خودپرستى است كه اسباب عادى را نادیده بگیریم از خدا بخواهیم كه از غیر طرق عادى مشكل ما را برطرف سازد؛ زیرا اراده خداوند بر این تعلق گرفته است كه از طریق اسباب عادى به مقصود خود برسیم.
مى فرماید:
«اَبَى اللّهُ اَنْ یُجْرِىَ الاَْشْیاءَ اِلاّ بِالاَسْبَابِ» ؛(86)
خداوند ابا دارد از اینكه اشیا از غیر طریق سببهاى خود تحقق پیدا كند.
آرى، اگر درجایى اسباب عادى فراهم نبود با استفاده از اسباب غیر عادى كار خود را انجام مىدهد؛ همچنان كه براى گروهى از بنى اسرائیل مائده آسمانى فرستاد، حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در آتش زنده نگاه داشت و بسیارى از موارد دیگر.
( صفحه 139)
(5)
اَللّهُمَّ اِنَّا نَرْغَبُ الَیْكَ فی دَوْلَة كَریمَة تُعِزُّ بِهَا الاِسْلاَمَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ اَهَلَهُ و تَجْعَلُنَا فَیها مِنَ الدُّعَاةِ اِلى طَاعَتِكَ وَالقَادَةِ الِى سَبیلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْیَا وَالاْخَرِةِ.
پروردگارا، ما سخت مشتاق دولت كریمه اى هستیم كه در پرتو آن، اسلام و مسلمانان عزّت خود را باز یابند و نفاق و منافقان به ذلت كشیده شوند و در آن (دولت) ما را از دعوت كنندگان به طاعت و فرمانبردارى و پیشوایان راه خودت قرار دهى و به وسیله آن كرامت و بزرگوارى دنیا و آخرت را نصیب ما نمایى.