«ذكر» یعنى چه؟ ذكر در عربى به موارد گوناگونى اطلاق مىشود، مىتوان گفت ریشه همه آنها همان چیزى است كه مادر فارسى به آن «یاد» مىگوییم. البته گاهى به مناسبت به كتب آسمانى و نیز به انبیاء ذكر اطلاق شده است مثلاً، قرآن در مورد «تورات» مىفرماید:
«وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبوُرِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادى الصّالِحوُنَ».(126)
در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتیم: «همانا بندگان شایسته ام وارث زمین خواهند شد».
به خود قرآن نیز در آیات زیادى ذكر اطلاق شده است از جمله:
«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا اَلذِّكْرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظوُنَ».(127)
ما ذكر (قرآن) را نازل كردیم و ما خود نگهدار آنیم.
شاید اطلاق ذكر به كتب آسمانى و شخص انبیا به این جهت است كه اینها مردم را متوجه خدا مىكنند؛ مردم با خواندن این كتب و دیدن انبیا به یاد خدا مىافتند. (به قول اُدبا علاقه سببیّت وجود دارد).
بنابراین اصل معناى لغوى ذكر همان یاد و توجّه است. یاد كسى یا
( صفحه 210)
چیزى گاهى فقط در دل است و گاهى علاوه بر دل به زبان نیز سرایت مىكند. وقتى شما مىگوئید به «یاد» دوستم افتادم یا فلان حادثه و خاطره به «یادم» آمد، این یاد امرى قلبى است كه در ذهن شما خطور كرده است. حقیقت یاد همین توجّه قلبى و حضور در دل است. گاهى این یاد از دل به زبان سرایت مىكند، به دوست خود مىگویید، «ذكر خیر» شما بود. یعنى علاوه بر یاد قلبى، در زبان نیز اسم او برده شد. ذكر زبانى ناشى از توجّه قلبى است؛ تا ذهن انسان متوجه چیزى نشود بر زبان جارى نمىشود، لذا ذكر زبانى حاكى از توجّه قلبى كه حقیقت ذكر است مىباشد.
در اینجا خوب است اشاره كنم كه در امور عادى همواره ذكر زبانى همراه با توجّه قلبى است؛ امّا متأسفانه در مورد ذكر الهى، معمولاً اذكار ما بدون توجّه قلبى است. گاهى نماز مىخوانیم، قرآن مىخوانیم، اما چیزى كه اصلاً در ذهن و توجّه ما نیست «یاد» خداست. در حالى كه حقیقت و فلسفه نماز چیزى جز توجّه به خدا نیست. حتى هنگامى كه دعا مىكنیم و از خدا درخواست حاجت مىنماییم نیز به خدا توجّه نداریم. بسیارى از ماها وقتى كه نماز مىخوانیم، اگر كسى با چشم بصیرت بنگرد، كشكولى از زن و فرزند و كسب و كار و خانه و ماشین و پست و مقام و... مىبیند. مجموعه اى از این خیالات هستیم. چیزى كه اصلاً وجود ندارد توجّه و یاد خداست.
به هر حال حقیقت ذكر همان توجه قلبى است. قرآن مىفرماید:
«وَاذْكُرْ رَبَّكَ فى نَفْسِكَ تَضَّرُعَاً وَخیفَةً وَدُوْنَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ»؛(128)
( صفحه 211)
پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف و (در زبان) آهسته و آرام یاد كن.
یاد خدا نیاز به داد و فریاد ندارد. شایسته نیست انسان نعره بزند و اسم خدا را بر زبان بیاورد. این آیه بما دستور مىدهد كه ذكر خدا به صورت زمزمه و زیرلب باشد. البته در مواردى كه ذكر الله «شعار» تلقى مىشود، مثل «اذان» یا «تكبیر» در میدان نبرد، باید بلند باشد تا هدف مورد نظر تأمین شود.