تربیت
Tarbiat.Org

بر درگاه دوست(شرح فرازهایی از دعاهای افتتاح، ابوحمزه و مکارم الاخلاق)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

لزوم تعبّد در احكام دین و آثار حرمت شكنى

نكته دیگرى كه باید بدان توجه شود این است كه با توجه به اینكه دعا درخواست چیزى از خدا و سخن گفتن با اوست و انسان طبعاً چیزى را مى‌خواهد كه آن را مى‌شناسد و در مقام خواستن مى‌فهمد كه چه مى‌خواهد و چه مى‌گوید، به این دلیل، براى بعضى این توهّم پیش آمده كه كسانى كه معانى ادعیه مأثوره را نمى‌فهمند خواندن آن ادعیه برایشان
( صفحه 84)
سودى ندارد؛ چون نمى‌فهمند كه چه مى‌گویند و از خدا چه مى‌خواهند و فقط برخى الفاظ را قرائت مى‌كنند. پس بهتر است كسانى كه معانى آن دعاها را نمى‌فهمند آنها را نخوانند و به جاى آن با زبان خود و مطابق فهم خود با خدا صحبت كنند. نظیر این شبهه درباره تلاوت قرآن نیز مطرح شده است. مى‌گویند: خواندن قرآن براى كسانى كه معانى آن را نمى‌فهمند فایده اى ندارد و موجب اتلاف وقت آنها مى‌شود!
البته این درست است كه بین دعایى كه انسان معناى آن را مى‌فهمد با دعایى كه فقط لقلقه زبان است، تفاوت بسیارى وجود دارد. همچنین است تلاوت قرآن. و نیز فهمیدن معنى بدون حضور قلب با فهمیدنى كه همراه با حضور قلب باشد تفاوت بسیارى دارد. در این مطلب، جاى شكّى نیست.

لذا كسانى كه معناى دعا یا آیات قرآن را نمى‌فهمند باید تلاش كنند آن را بیاموزند تا بفهمند كه با خدا چه مى‌گویند یا خدا به آنها چه مى‌گوید؛ ولى ندانستن معانى دعاها یا آیات قرآن نمى‌تواند مجوّزى براى ترك قرائت آنها باشد، یا آنكه جملات آنها را به زبانى غیر عربى بگوییم.
اگر این فكر توسعه پیدا كند، كار به جایى مى‌رسد كه گفته مى‌شود ـ همانطور كه برخى گفته اند ـ بهتر است كه نماز نیز به زبانهاى دیگر ترجمه شود، و هر قومى با زبان خودش نماز را بخواند (گویا این سخن در تركیه اظهار شده است) سپس كم كم گفته مى‌شود كه اصلا حركات و سكنات نماز نیز لزومى ندارد و نیازى به خم و راست شدن نیست! مگر خدا دیكتاتور است كه در مقابل او خم شویم؟ بدین ترتیب، روح «تعبّد» نسبت
( صفحه 85)
به دستورات خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ضعیف مى‌گردد و از بین مى‌رود.
نقطه انحراف بعضى از گروههاى سیاسى كه ادعاى اسلام داشته اند و حتى بسیارى از آنان كه بواقع مسلمان هم بودند، از همین جا شروع شد: روشنفكر مآبى در مسائل تعبّدى. بنابراین، باید با احتیاط بیشترى با مسائل تعبّدى برخورد كنیم. نباید مرز تعبّدیّات را شكست، وگرنه به عاقبت شوم دیگران دچار مى‌شویم.
اسلام نیز مانند سایر ادیان آسمانى داراى امورى تعبّدى است كه تابع شناخت، معرفت و فلسفه بافیهاى ما نیست. اصولا روح اسلام همان تسلیم بودن در مقابل خدا(64) و تعبّد است. بنده آن است كه در مقابل خدا فرمانبردار باشد، خواه حكمت فرمان را بفهمد، و خواه نفهمد، باید بندگى كند، ببیند كه مولى از او چه خواسته، همان را عمل كند. اگر تنها در پى عمل به چیزى باشد كه راز آن را مى‌فهمد، در واقع، خود پرستى كرده است، نه بندگى. اگر فقط به دستوراتى عمل كنیم كه بدانیم براى ما نفع دارد، این در حقیقت خودپرستى است نه خدا پرستى. روح خداپرستى این است كه انسان به آنچه خدا فرموده، عمل كند چه به نفع او باشد چه به ضرر او.
وقتى به حضرت ابراهیم(علیه السلام) وحى شد كه باید فرزندت را قربانى كنى به ذهن مبارك ایشان خطور نكرد كه آیا این كار براى خودم، فرزندم یا جامعه مصلحتى دارد یا ندارد. او با خود نگفت كه احكام شرع تابع مصالح و مفاسد است و قتل نفس قبیح مى‌باشد. به محض آنكه به او امر
( صفحه 86)
شد، به ذبح فرزندش همّت گمارد. این عمل او نشان دهنده روح تعبّد اوست.
اصولا فلسفه تشریع دین براى تقویت روح تسلیم و بندگى انسانهاست تا در مقابل خدا مطیع محض باشند و از راه بندگى و فانى كردن اراده خود به خدا نزدیك شوند.
البته ما مى‌دانیم كه احكام اسلام تأمین كننده مصالح فرد و جامعه است، ولى نباید انگیزه ما براى اطاعت امر الهى تأمین منافع شخصى یا اجتماعى باشد، بلكه باید به انگیزه عبودیت، خدا را بپرستیم. بندگى مى‌كنیم چون او مولى است و ما بنده ایم. البته روشن است كه مولاى حكیم به گزاف امر نمى‌كند؛ اما انگیزه ما نباید تأمین منافع خود یا جامعه باشد.
چه بسا، بسیارى از احكام و قوانین شرع بدین منظور تشریع شده باشد كه روح عبودیّت ما تقویت شود. قسمت عمده اعمال و مناسك حج را اینگونه احكام تشكیل مى‌دهد، مانند اقامت در اماكن مشخص به مقدار تعیین شده و در زمان معیّن، اجتناب از عطر، اصلاح مو و اعمالى از این قبیل، طواف به دور خانه كعبه و سعى بین صفا و مروه به شكل خاص و دفعات معیّن شده و سایر اعمال. اینگونه اعمال به قول یكى از وعّاظ «تمرین بندگى» است.(65)
انسانى كه براى حج به مكّه مى‌رود، در واقع با رعایت شرایط و برگزارى مراسم و مناسك مى‌گوید خدایا چون تو مى‌فرمایى مى‌روم، و طبق فرمان تو مى‌ایستم، مى‌دوم، موهاى خود را كوتاه نمى‌كنم، بوى
( صفحه 87)
خوش استعمال نمى‌نمایم.(66) و... در اعمال عبادى و در تعبّدیّات اسلام، بدون شك، بر این تأكید شده است كه مردم باید تابع فرمان خدا باشند و روحیه تعبّد كه مبارزه با خودپرستى و مصلحت اندیشى است، در انسان تقویت شود و در فكر خود نباشد، بلكه در فكر اطاعت از امر خدا باشد.
پس نباید در همه احكام و دستورات اسلامى به دنبال درك مصالح و حكمتهاى آنها باشیم. در احكام اسلام، با مراجعه، به كتاب و سنّت، هر چه را بدان امر شده است بكار مى‌بندیم، نه آنكه در پى یافتن مصلحت یا تجربه باشیم. در روش شناخت احكام اسلام، جایى براى تجربه وجود ندارد؛ ابتدا سند مطالب را بررسى مى‌كنیم و پس از تشخیص دلالت آنها، بدان عمل مى‌كنیم.
البته پیشوایان دینى در بسیارى از موارد حكمتهاى احكام را بیان كرده اند؛ اما این بدان معنا نیست كه هر كجا حكمت حكمى را نفهمیدیم آن را نپذیریم، یا در آن شبهه كنیم. اعمال دینى باید بدون چون و چرا و به همان شكلى كه رسیده مورد عمل واقع شود. هر آنچه حكمتش را بیان كرده اند یا به علم و تجربه به اثبات رسیده مى‌پذیریم و آنچه را هم كه حكمتش بیان نشده یا به تجربه اثبات نگردیده است رد نمى‌كنیم؛ گرچه معرفت ما نیز باید توسعه پیدا كند تا مصالح و مفاسد احكام را بهتر بشناسیم.
( صفحه 88)
بنابراین، قرائت قرآن، نماز یا دعا باید به همان گونه باشد كه فرموده اند و حركات و سكنات نماز نیز به همان شكل و ترتیبى باشد كه از ما خواسته اند. نمى‌توان گفت كه اگر نماز صبح را پس از طلوع آفتاب بخوانیم بهتر است؛ چون با نشاط تریم و مسائلى از این قبیل.این سخنان با روح تعبّد مخالف است و فضولى در كار خداست. در زندان رژیم گذشته، بودند برخى از روشنفكرمآبان كه روزانه چند ساعت قرآن تلاوت مى‌كردند یا در نمازهاى خود سوره هاى بلندى، مانند سوره بقره مى‌خواندند، ولى نماز صبح آنها قضا مى‌شد و هیچ ناراحت نمى‌شدند. شكستن مرز تعبّد به چنین جاهایى منتهى مى‌شود.
گاهى برخى از آنها، مسأله انضباط را مطرح مى‌كردند، مى‌گفتند: انسان باید منظّم باشد و هر نمازى را رأس ساعت معیّنى بخواند، مثلاً نماز صبح را همیشه رأس ساعت شش بخواند و نماز ظهر را همواره رأس ساعت دوازده!
اما روشن است كه به دلیل تغییر زمان شرعى با زمان رسمى، وقت نمازها نمى‌تواند اینگونه انضباط یابد، لذا گاهى ظهر شرعى در ساعت دوازده است و گاهى چند دقیقه قبل یا بعد از آن. اگر بخواهیم به اسم نظم و انضباط نمازهاى خود را قبل یا بعد از وقت شرعى آنها بخوانیم این خود، به نوعى، شكستن مرز تعبّد است.
انجام اعمال دینى به شكلى كه شارع از ما خواسته، اگر هیچ فایده اى در بر نداشته باشد، دست كم روح تعبّد را در انسان تقویت مى‌كند. همین دلیل كافى است كه شخص را به انجام آنچه شارع گفته است، مقیّد كند. این
( صفحه 89)
بالاترین فایده از انجام امور تعبّدى است. اگر هم جایى حكم خدا براى شخص یا اجتماع ضررى داشته باشد، مصلحت تعبّد، آن را جبران مى‌كند. این روحیه حافظ دین، سنّتها و احكام الهى است و كسى كه مقیّد به انجام تعبّدیات است هیچ گاه اجازه نمى‌دهد كه قانون الهى شكسته شود و مثلاً، اقتصاد سوسیالیستى یا اقتصاد سرمایه دارى به جاى اقتصاد اسلامى مطرح گردد، هر چند فكر كند كه این منافع بیشترى براى جامعه دارد و دراقتصاد اسلامى منافعى نبیند. انسان مؤمنِ متعبّد به آنچه خدا گفته عمل مى‌كند.
با شكسته شدن مرز تعبّدیات و حریم قوانین الهى، بتدریج، این مطلب مطرح مى‌شود كه احكام اجتماعى اسلام براى زمان خاصّى بوده و ما اكنون احكام بهترى داریم، تشریع خمس و زكات براى كم كردن فاصله طبقاتى بوده؛ ولى امروزه مسأله «تساوى عمومى» مطرح است و مالكیت خصوصى ملغى شده است. بنابراین، خمس و زكات موضوعیتى پیدا نمى‌كند.
بسیارى از كسانى كه چنین مسائلى را مطرح مى‌نمایند در ظاهر مخالف اسلام نیستند، بلكه تصوّر مى‌كنند، این گونه احكام اسلام براى چهارده قرن پیش بوده؛ امّا امروزه عقل بشر تكامل یافته است و نیازى به تبعیّت از دستورات وحى ندارد و مى‌تواند براى خود قانون جعل كند!
پس شبهه مزبور مبنى بر حُسن استفاده از زبان غیر عربى در دعاها به دلیل نفهمیدن معانى آنها، در نهایت به مطرود دانستن وحى و قوانین آسمانى منجر مى‌گردد. بنابراین، باید حریم احكام الهى و تعبّدیات را محترم شمرد. دین از جانب خدا آمده و به هیچ یك از بندگانش حقّ دخالت در آن را نداده است:
( صفحه 90)
«اِنِ الْحُكْمُ اِلاّ لِلّهِ» ؛(67)
فرمانى جز براى خدا نخواهد بود.
«وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللّهُ فَأُلئِكَ هُمُ الْكافِرُون» ؛(68)
و هر كه برخلاف آنچه خدا فرستاده حكم كند از كافران خواهد بود.
«اصحاب سَبت» یكى از اقوام بنى اسرائیل بودند كه در كنار دریا زندگى مى‌كردند و از راه صید ماهى به امرار معاش مى‌پرداختند. از جانب خدا دستور آمد كه روزهاى شنبه به صید ماهى اقدام نكنند و به عبادت خدا بپردازند. خداوند خواست آنان را آزمایش كند؛ ماهیان در روزهاى شنبه به كنار دریا مى‌آمدند، ولى در سایر روزها از آنها خبرى نبود. آنان براى اینكه به درآمد بیشترى دست یابند و از ضرر اقتصادى خود جلوگیرى كنند، تدبیرى اندیشیدند: در كنار دریا، حوضچه هایى حفر كردند. روزهاى شنبه بین آن حوضچه ها و آب دریا راهى باز مى‌كردند تا ماهیان به سوى آنها سرازیر شوند؛ سپس راه خروج آنها را سد مى‌كردند و روز بعد آنها را صید مى‌نمودند. در ظاهر، این كار هیچ اشكالى نداشت و برخلاف شرع نبود. آنها از صید ماهى نهى شده بودند، نه از پر كردن حوضهاى آب و سد كردن راه ماهیان؛ حیله اى در توجیه شرع و بسیار موجّه تر از حیله هایى كه برخى از ما در توجیه احكام خدا مى‌اندیشیم (مانند آنچه درباره ربا برخى انجام مى‌دهند.) چه بسا، اگر ما نیز از زمره آنان بودیم این كار را بطور كلّى تأیید مى‌كردیم؛ اما خداوند این قوم را به
( صفحه 91)
دلیل ارتكاب این خلاف مسخ كرد.
این مطلب افسانه نیست، از مطالب تحریف شده انجیل و تورات نیز نمى‌باشد، بلكه در قرآن آمده است.(69)
كسانى كه تقوا دارند باید از این داستان ها پند گیرند، دین خدا و احكام الهى را به بازى نگیرند و براى آن «كلاه شرعى» درست نكنند. دین همان است كه خدا فرموده و احكام آن همان كه از سوى پیغمبر و ائمّه(علیهم السلام) بیان شده است.
بكار بردن حیله در احكام شرعى این بلاها را نیز به دنبال خواهد داشت. به بازى گرفتن دین خدا به محو دین منجر خواهد شد. به هرحال، خواندن نماز، دعا و قرآن لازم است، گرچه انسان معناى هیچیك از كلمات آنها را نفهمد. خواندن نماز به عربى واجب است؛ اما خواندن دعا و قرائت قران مستحب. مجدّداً تأكید مى‌شود كه بین دعایى كه انسان معناى آن را مى‌فهمد با دعایى كه معناى آن را نمى‌فهمد فرق بسیارى است. با وجود این، نمى‌توان گفت كه دعا یا تلاوت قرآن كسى كه معناى كلمات آن را نمى‌فهمد بى فایده است. اگر هیچ فایده اى نداشته باشد جز تقویت روح تعبّد بر همه اعمال كسى كه معناى آنها را مى‌فهمد، ولى بدعت گزار باشد برترى دارد. یك عمل كوچك تعبّدى بر صدها سال عبادتى كه از خود ابداع كرده باشیم رجحان دارد. این بندگى است؛ اما آن خودپرستى.
دعاهاى مأثوره نیز چنین است. در آنها؛ ملاك تقویت روحیه تعبّد وجود دارد، گرچه شاید فواید دیگرى نیز در برداشته باشد. شخص
( صفحه 92)
بى سوادى كه رو به قبله مى‌نشیند و با وضو دعاى «كمیل» مى‌خواند، آیا مى‌توان گفت كه هیچ توجهى به خدا ندارد؟ آیا نمى‌خواهد كه مشمول مضامین عالى دعائى كه از خدا مى‌خواهد واقع گردد؟ او با وجود آنكه معانى فقرات دعا را نمى‌داند، ولى به خدا توجه دارد و مى‌خواهد كه آنچه را حضرت على(علیه السلام) در دعاى خود از خدا خواسته به او نیز مرحمت شود. پس علاوه بر تقویت روح تعبّد، ذكر و توجّه به خدا نیز لازمه دعا و تلاوت قرآن است كه بسیار با ارزش نیز مى‌باشد.
البتّه مجدّداً تأكید مى‌شود كه نباید تنها به خواندن اكتفا كرد، بلكه باید سعى شود تا معرفت ما نیز به خداوند زیاد گردد و بفهمیم كه به خدا چه مى‌گوییم یا او با ما چه مى‌گوید؛ ولى اگر معنایشان را نفهمیدیم نباید از آنها دست بشوییم.
قرآن خواندن افراد مؤمن در ماه رمضان حافظ دین است، همچنان كه عزادارى بر سیدالشّهدا و سایر ائمه(علیهم السلام) تا كنون موجب بقاى اسلام و تشیّع شده است. گرچه شكل آنها در پاره اى موارد ایده آل نیست؛ اما روح والایى در آنها نهفته است: تسلیم خدا بودن، احترام به دین و اولیاى دین گزاردن و... . البتّه باید تلاش شود كه شكل آنها نیز مطلبوب تر گردد. باید شكل بهترى پیدا كند و از محتواى برترى برخوردار گردد و روح تعبّد را نیز دارا باشد. ولى تا دستیابى به شكل مطلوب تر، باید همین سنّتها حفظ شود.
البتّه تعبّدیات را نمى‌توان تغییر داد؛ اما امورى مانند مراسم عزادارى را كه عَرَضى است، مى‌توان به شكل بهترى برگزار كرد، در این گونه امور، بهترین شكل همان است كه از فطرت پاك مردم سرچشمه مى‌گیرد، همان
( صفحه 93)
كه عواطف دینى مردم ایجاب مى‌كند، بدون اینكه كسى به آنها یاد دهد.
اگر تصوّر شود كه چنانچه عزاداریهاى ما به شكل منظّم و به آرامى انجام شود بهتر است، مانند تظاهراتى كه در كشورهاى غربى انجام مى‌شود، اشتباه است؛ چون تظاهرات دینى باید از شور دینى سر چشمه بگیرد و آرامش با شور دینى سازگار نیست. نسبت به عرفیات، موضوع این گونه است؛ اما آنچه را كه حتى شكل و نحوه انجام آن نیز از سوى شارع معیّن شده است، نباید سر سوزنى تغییر كند و باید همان گونه كه خداوند امر فرموده انجام شود، حتى اگر ما فكر كنیم كه شكل بهترى هم وجود دارد.
در روایت آمده است كه امام صادق(علیه السلام) به شخصى دعایى تعلیم داد؛ به او فرمود: بگو: «یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِتْ قَلْبی عَلى دینِكَ» . او گفت: «یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ «وَالاَْبْصارِ» ثَبِّتْ قَلبی عَلى دینِكَ» . حضرت به او فرمود: همانگونه كه به تو تعلیم دادم بگو. آن شخص عرض كرد: مگر خدا مقلّب القلوب و الابصار نیست؟ فرمود: بلى، اما آنگونه كه من گفتم بخوان.(70)
اگر انسان سخن امام یا مطلبى را كه در شرع وارد شده عوض كند به این معناست كه مى‌خواهد بگوید: من از امام یا شارع مقدّس بهتر مى‌فهمم. این روحیه از انانیّت و غرور سرچشمه مى‌گیرد و با عبادت و بندگى سازگار نیست. لازمه عبادت شكستگى، فروتنى و خودباختگى است. امام صادق(علیه السلام) مى‌فرماید:
شیطان به خداوند عرض كرد: پروردگارا، به عزتّت سوگند، اگر مرا از سجده آدم معاف كنى، در عوض، تو را چنان عبادت مى‌كنم كه هیچكس
( صفحه 94)
در عالم نكرده باشد. خداوند فرمود: «اِنّی اُحِبُّ اَنْ اُطاعَ مِنْ حیثُ اُریدُ »(71)؛ اگر مى‌خواهى اطاعت كنى همانگونه كه من مى‌گویم انجام بده.
اگر آنگونه كه دلمان مى‌خواهد خدا را اطاعت كنیم در واقع اطاعت دل خود كرده ایم، نه اطاعت خدا. كوتاه سخن آنكه باید آنچه را از سوى شارع رسیده به همان صورت عمل كنیم، چه در واجبات و چه در مستحبّات؛ متعبّد باشیم و سر سوزنى از آن تخطّى نكنیم؛ نگذاریم مرزهاى تعبّد سست گردد. شكستن مرز تعبّد مساوى با نابود شدن دین است.
این مطلب نیز منافاتى با این ندارد كه ما سعى كنیم مصالح احكام دین را بدست آوریم. بسیارى از آنها در روایات و حتى در قرآن آمده، برخى نیز ممكن است با تجربه و علم اثبات شود. این نیز در جاى خود مطلوب است. آنچه نامطلوب است متوقّف كردن پذیرش دین بر شناخت مصالح آن است.
همچنین باید توجه داشته باشیم كه اگر یكى از مصالح احكام دین را با بیان پیغمبر یا امام(علیه السلام) یا از راه علم و تجربه شناختیم نباید تصوّر كنیم كه مصلحت همان است و بس. ممكن است دهها مصلحت دیگر نیز در كار باشد كه ما آنها را نشناخته ایم.
بنابراین دعا، نماز و قرآن را باید به همان شكلى كه شارع فرموده بخوانیم و در عین حال، درصدد فهم معناى آن و كسب حضور قلب بیشتر نیز بوده و متوجّه باشیم كه ارزش روح تعبّد از عبادات ساختگى خودمان بمراتب والاتر است.