اگر انسان بخواهد پس از ترك این جهان، دچار غم غربت نگردد و با دست خالى این جهان را ترك نكند باید از همین دنیا و پیش از مرگ به فكر آن روز باشد، و زاد و توشه مناسب برگیرد. (تَزَّوُدا فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَقوى) نه آنكه تمام همّ و غم خود را در دنیا و لذایذ آن متمركز نماید. لازم است از هم اكنون بداند كه با چه كسى باید مأنوس گردد كه در روز غربت او را تنها وا نگذارد، باید با كسى انس بگیرد كه مىتواند نیاز اصلى او را تأمین كند، همان كه با فراهم آوردن اسباب و وسایلى در این دنیا، زمینه تأمین نیازهاى مادى و معنوى او را آماده كرده است. امام زین العابدین(علیه السلام) در فقراتى از دعاى «ابوحمزه» به حقایق فوق توجّه كرده و به خداوند چنین عرض مىكند:
«وَ ارْحَمْنی صَریعاً عَلَى الْفِراشِ تُقَلّبُنی اَیْدی اَحِبَّتى وَ تَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدُوداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ یُقَلِّبُنی صَالِحُ جیرَتی وَ تَحَنَّنْ عَلَىَّ مَحْمُولا قَدْ تَنَاوَلَ الاَقْرِبَاءُ اَطْرافَ جِنَازَتی وَجُدْ عَلَىَّ مَنْقُولا قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحیداً فی حُفْرَتی َوَ ارْحَمْ
( صفحه 251)
فی ذلكَ الْبَیْتِ الْجَدیدِ غُربَتی حَتّى لااَسْتَأنِسَ بِغَیْرِكَ»؛
(خدایا،) آنگاه كه در بستر مرگ افتاده ام و (خودم نمىتوانم حركت كنم، بلكه) عزیزانم مرا از این پهلو به آن پهلو مىكنند بر من ترحّم كن و آن هنگام كه در مَغْسَل دراز كشیده ام و همسایگان صالحم مرا به راست و چپ مىگردانند (و غسل مىدهند) بر من تفضّل كن و وقتى كه مرا مىبرند و خویشاوندان اطراف جنازه ام را گرفتهاند بر من مهربانى كن و هنگامى كه مرا (به سوى قبر) منتقل مىكنند و به تنهایى در قبرم بر تو وارد مىشوم بر من كَرم نما و در آن خانه جدید بر غریبى ام رحم كن تا با غیر تو انس نگیرم.
مهمترین نكته این فقرات این است كه به خدا عرض مىكند: «خدایا، در آن خانه جدید بر تنهایى ام رحم كن تا به غیر تو انس نگیرم.» مگر ممكن است كسى كه در این عالم طعم انس با خدا را چشیده باشد، وقتى وارد قبر مىشود با غیر خدا انس بگیرد؟ یا مگر ممكن است كسى كه در دنیا با غیر خدا مأنوس بوده است وقتى وارد قبر مىشود فقط با خدا انس داشته باشد؟
خداوند به داود فرمود:
یا داوُدُ اَبْلِغْ اَهْلَ اَرْضى اِنِّى حَبیبُ مَنْ اَحَبَّنى وَجَلیسُ مَنْ جالَسَنى وَموُنِسٌ لِمَنْ اَنَس بِذِكْرى وَ صاحِبٌ لِمَنْ صاحَبَنى؛(159)
اى داود، به اهل زمین بگو من دوست كسى هستم كه مرا دوست بدارد و
( صفحه 252)
همنشین كسى هستم كه با من مجالست كند و مونس كسى هستم كه با ذكر من انس دارد و مصاحب كسى هستم كه همراه من باشد.
انسان در دنیا با هر چه انس گرفته باشد دلش با آن است؛ و حشرش در قیامت نیز با آن است:
اَنْتَ مَعَ مَنْ اَحْبَبْتَ وَلَكَ مااكْتَسَبْتَ؛(160)
با كسى خواهى بود كه او را دوست دارى و براى توست آنچه بدست آورى.
كسى كه در این دنیا فقط به اموال، دوستان، زن و فرزند خود توجه دارد وقتى او را در قبر مىگذارند و رهایش مىكنند، انبوهى از حسرت و اندوه به او هجوم مىآورد. در آن عالم، كسى مىتواند به خدا انس بورزد كه در اینجا نیز چنین انسى را براى خود فراهم نموده باشد، با خدا آشنا شده و دل به او بسته باشد. ما كه اگر یك ساعت در خانه تنها باشیم، زن و فرزند یا دوستى با ما نباشند و كارى نداشته باشیم كه با آن خود را سرگرم نماییم، احساس تنهایى و وحشت مىكنیم، معناى انس با خدا را نمىدانیم، لذّت آن را درك نكرده ایم. اگر یكى از دوستان یا نزدیكان خود را مدتى نبینیم، برایش دلتنگ مىشویم، اما آیا تاكنون هیچ شده است كه براى نماز دلتنگ شده باشیم؟ آیا تاكنون پیش آمده است كه به انتظار به دست آوردن فرصتى براى دعا و مناجات باشیم و بخواهیم گوشه خلوتى پیدا كنیم و با خدا راز و نیاز نماییم؟
ما معمولاً اگر در جاى خلوتى باشیم احساس وحشت مىكنیم، به
( صفحه 253)
دنبال كسى مىگردیم تا با او صحبت كنیم. اگر هم كسى را پیدا نكردیم در عالم خیال، با خود حرف مىزنیم و به هر شكلى كه باشد خود را مشغول مىكنیم. ما كه این گونه هستیم به طور طبیعى، پس از ورود به قبر، نمىتوانیم به زودى همه چیز را فراموش كنیم و با خدا مأنوس گردیم.
بنابر این، اگر بخواهیم كه در آن عالم دچار غربت و ناراحتى نشویم، باید از این دنیا مقدّمات انس با خدا را فراهم نماییم تا در آنجا با ما باشد و ما را رها نسازد. باید دست كم، یكى از كسانى كه با آنها انس مىگیریم خدا باشد. باید براى خود برنامه اى تنظیم كنیم، اوقات خلوتى داشته باشیم و در آن اوقات به غیر از خدا به چیز دیگرى توجه نكنیم؛ دنیا و همه چیز آن، مال و ثروت، كار، زن و فرزند، دوستان، آشنایان و همه چیز را فراموش نماییم و فقط به او توجه كنیم و به یاد او باشیم.اگر چنین نكردیم در عالم برزخ حسرت عظیمى را به دنبال خواهیم داشت؛ غربت و تنهایى و رنج و اندوهى ما را فرا خواهد گرفت كه هیچ كس و هیچ چیز آن را جبران نتواند كرد.
در وصایاى حضرت فاطمه زهرا به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است كه فرمود:
اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوّلَّ اَنْتَ غُسْلى وجَهِّزْنى ... وَاجْلِسْ عِنْدَ رَأسى قَبالَةَ وَجْهى فَاَكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ و الدُعاءِ(161)؛
هنگامى كه من مُردم، خودت على جان، مرا غسل ده و كفن كن... و وقتى مرا دفن كردى بالاى سرم، مقابل صورتم بنشین و زیاد قرآن بخوان.
( صفحه 254)
چون دل آن حضرت با خدا انس دارد دوست دارد كه گوش وى هم با كلام خدا مأنوس باشد.
كسانى هستند كه منتظرند، حتى براى چند لحظه، فراغتى پیدا كنند و به سراغ قرآن بروند. آنان از خواندن قرآن و شنیدن آن لذّت مىبرند. آنان عاشقانه به نماز و عبادت رو مىآورند؛ آیا تاكنون عاشقى از سخن گفتن با معشوق خود كسل شده است؟ ولى دل ما در هنگام نماز جاى دیگرى است، همچون مرغى كه در قفس اسیر و به انتظار باز شدن در قفس مىباشد، ما نیز منتظریم كه هر چه زودتر نمازمان تمام شود یا ماه رمضان به اتمام رسد. در حال نماز هم كه هستیم دایماً حواسمان متوجّه این سو و آن سوست كه چه كسى آمد و چه كسى رفت. اینها همه شاهد بر این است كه با خدا و یاد او انسى نداریم.