مناجات با خدا و انس با او در روح انسان داراى چنان اثرى است كه اگر
( صفحه 124)
كسى به واقع با خدا ارتباط برقرار كند در هنگام دعا به مسائل مادّى و دنیوى توّجه پیدا نمىكند تا آنها را از خدا بخواهد. از اینرو، از ارزش والایى برخوردار است. گرچه لطف خداوند ایجاب مىكند كه انسان به هر دلیل كه او را مىخواند دست رد بر سینه داعى نزند، ولى وسعت كرم خدا مطلبى است و بلند همّتى انسان مطلبى دیگر. منظور این نیست كه انسان نباید براى تأمین حوایج دنیوى خود در خانه خدا برود، بلكه سخن در این است كه آنان كه لذّت مناجات بااو را دریافتهاند هرگز آن را با اغراض مادى نمىآلایند. اما گذشته از این مطلب، بنده اى كه خود را فاقد همه چیز مىبیند باید هر حاجت و نیازى كه دارد از او بخواهد، هرچند اسباب عادى آن نیز فراهم باشد. حتى شایسته است كه انسان هنگام احساس نیاز از همان ابتدا به خدا رو آورد و همه چیز را وسیله و سبب بداند؛ اما مهمترین مطلوب، نفس سخن گفتن و راز و نیاز با خداست كه از درخواست از خدا بسى بالاتر است.
یكى از بزرگان مىفرمود: «براى بنده زشت است كه از مولاى خود وسایل تأمین مادّیات را بخواهد؛ غذاى خوب، لباس مطلوب و مسكن مناسب، بلكه بنده دانا كسى است كه همواره در اندیشه انجام فرمان مولاى خود باشد. مولا خود راه و رسم بنده نوازى و نیازهاى بنده را مىداند؛ نباید به او یاد داد كه من به چه چیزى نیازمندم.» درخواست این قبیل چیزها از دون همتّى است. بنده باید متّوجه فرمان مولا و اجراى آن باشد، نه در فكر خود. باید از خدا توفیق بندگى بخواهیم، از او بخواهیم به ما توفیق عطا كند تا آن گونه باشیم كه او مىپسندد. اگر درخواستى هم از خدا داریم این گونه باشد.
( صفحه 125)