تربیت
Tarbiat.Org

انسان؛ از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی
اصغر طاهرزاده

مقام خلیفة‌ اللّهی انسان

روشن شد «در عین این‌كه بدن به‌عنوان ابزاری در اختیار روح است، در حقیقتِ روح نقشی ندارد و تنها وسیله‌ی به کمال رسیدن روح است و روح با به‌كارگیری بدن كامل می‌شود ولی در هر حال کرامت انسان به بدن او نیست».
كرامت تكوینیِ نوع انسان بدین ‌معنی است كه انسان در مراتب وجود نسبت به سایر مخلوقات در درجه‌ای برتر قرار دارد امّا نه برتریِ قراردادی كه در ذات او دخالت نداشته باشد، بلكه برتری تكوینی. مثل مرتبه نور شدید خورشید كه به خورشید نزدیك‌تر است و ذاتاً آن‌چنان است كه به خورشید نزدیک است، نه این‌كه قرار گذاشتند آن نور نزدیک‌تر باشد. در مورد انسان هم همین‌طور است كه چون جامع اسماء الهی است تكویناً كرامت و برتری دارد و از این جهت به عنوان خلیفه‌ی الهی در قرآن مطرح است. درآیات 30-33 سوره‌ی بقره می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ* وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ* قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» وقتی پروردگار تو ای پیامبر! به فرشتگان فرمود: «من در زمین خلیفه‌ای قرار خواهم داد» آنان گفتند: «آیا در زمین كسی را قرار می‌دهی كه فساد و خونریزی كند، در‌حالی‌كه ما تو را تقدیس می‌كنیم و تسبیح می‌نمائیم»، خدا فرمود: «من چیزی می‌دانم كه شما نمی‌دانید» سپس خدا به آدم(ع) همه‌ی «اسماء» را آموخت، بعد آن‌ها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «مرا از اسماء ایشان خبر دهید، اگر راستگویانید» گفتند: «تو منزّهی، ما دانشی نداریم، جز آن‌كه خودت به ما آموخته‌ای.» خداوند به آدم فرمود: «آن‌ها را از آن اسماء خبر ده» پس چون به اسمائشان خبر داد، خدا به ملائكه فرمود: «آیا نگفتم به شما كه من دانای به آسمان‌ها و زمین هستم و می‌دانم آنچه را آشكار دارید و آنچه را پنهان دارید؟!»
از آیات فوق برمی‌آید كه: از اول بنا بوده آدم برروی زمین خلیفه شود و از آنجایی که خلیفه آن كسی است كه جانشین مُسْتَخْلَفُ‌عَنْه گردد و نقش او را داشته باشد، باید آدم بر روی زمین از جهتی نقش نمایش كمالات خدا را داشته باشد.
آیات فوق ملاك خلافت الهی را «علم به اسماء الهی» اظهار داشت و چون آدم توانست اسمائی را كه به او آموخته شده به ملائكه عرضه بدارد، خداوند به ملائكه فرمود: «نگفتم در مورد خلافت آدم، من چیزهایی می‌دانم كه شما نمی‌دانید؟».
ملائكه همه‌ی اسماء را نمی‌دانستند و در مقام علم به جامعیّتِ اسماء و اظهار آن‌ها نبودند، هر چند به بعضی از اسماء مثل سبّوح و قدّوس آگاهی داشتند بنابراین روشن می‌شود که خلیفه‌ی الهی باید اسماء الهی را تماماً بشناسد و آن‌ها را ارائه دهد.
ملاحظه می‌فرمایید که خلافت الهی مقامی منحصر به شخص حضرت آدم(ع) نیست، زیرا اوّلاً؛ آیه دلالتی بر این انحصار ندارد، ثانیاً؛ خلافتی که در زمین مطرح است مربوط به حضرت آدم و فرزندان او می‌شود و تا زمین هست، این خلافت باید باشد. ثالثاً؛ وقتی آدم اسماء را ارائه داد و مشخص شد دارای درجه و مقامی است كه ملائكه در آن درجه نیستند و خداوند دستور سجده به همه‌ی ملائكه داد و همه‌ی ملائكه سجده كردند و شیطان كه در اثر عبادت به مقام ملائكه رسیده بود و باید سجده می‌كرد، سجده نكرد و از درگاه خدا رانده شد، شیطان اجازه خواست از آن‌وقت تا روز قیامت، با فرزندان آدم دشمنی كند و آن‌ها را از مسیر بهشت باز دارد. حال سخن این است كه اگر مقام اسماء منحصر به‌آدم(ع) بود، چرا شیطان با فرزندان آدم دشمنی كرد؟ این‌ها همه می‌رساند که مقام خلافت الهی مقام نوع آدم است و نه حضرت آدم و شیطان با این مقام دشمن است.
مسأله‌ی خلیفه‌بودن آدم، گواه كرامت خاصّی است برای انسان‌ها كه یا از آن كرامت بهره می‌گیرند و با اراده و با انتخاب، آن كرامت را در شخصیّت خود به فعلیّت می‌رسانند و یا در عین این‌كه استعداد این كرامت در آن‌ها هست به آن نظر نمی‌كنند و خود را از درجات عالی وجودشان بی‌بهره می‌نمایند. علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در رابطه با همین آیه می‌فرمایند: «به نظر می‌رسد كه قصد منزل دادن آدم و همسرش در بهشت، به منزله‌ی نمونه‌ای باشد كه خدای تعالی خواسته وضع آدمیان را قبل از نازل‌شدن به دنیا و كرامتی كه در منزل قرب داشته‌اند با آن مثال تجسّم كند و نیز بنماید كه انسان در مقابل آن همه نعمت كه در اختیار داشته، خستگی و آلام را اختیار می‌كند و به‌جای این‌كه سعی كند خود را به همان جا كه آمده برگرداند، به حیات سرد دنیایی مشغول می‌كند. خداوند خواست با این مثالِ واقعی روشن نماید، هر انسانی كه راه خطا پیمود، اگر به پروردگار خود رجوع كند، خداوند او را به دار كرامت و سعادتش برمی‌گرداند، و برعكس، اگر چنگ به دامن زمین زد و از هوس پیروی كرد، به جای برگشت به دار كرامت، به جهنّم برمی‌گردد». چنانچه ملاحظه می‌فرمائید: داستان آدم ، داستانِ هویت هر انسان در هر روز از زندگی او است.(46)