این سخن از مسلّمات است كه «شناخت حقیقی زندگی در گرو معرفت به حقیقت روح است» و تا انسان حقیقت روح را نشناسد، ممكن نیست بتواند ادامهی حیات روح را بعد از بدن یعنی در عالَم آخرت با بصیرت کامل بشناسد و بههمین جهت باز تأكید میكنیم معرفتنفس كلید معرفت حق و شناخت آخرت است و تا نفس را نشناسیم، مرگ - كه دریچهای به عالم غیب است - بهعنوان یك مجهول و یك كابوسِ مبهم برایمان باقی خواهد ماند.
امام الموحّدین حضرت علی(ع) میفرمایند: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشِدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ، فَلایَطْلُبُه»(32)در شگفتم از كسی كه به دنبال گمشدهاش میگردد تا بجوید، در حالیكه خود را گم كرده ولی در جستجوی آن نیست.
اینكه ما خود را در حین خواب - بدون این بدن- بینا و شنوا مییابیم، دلیل بر آن است كه نفس ناطقهی انسان غیر از بدن او است و کلیهی ادراکات مربوط به نفس است.(33) علاوه بر این به عنوان برهان عقلی نیز میتوان گفت كه صِرف آنکه هرکس بدن خود را ادراك میکند بهترین دلیل بر مغایرت نفس از بدن است؛ زیرا ادراك عبارت است از: «حضور مُدرَك نزد مُدرِك». مثلاً وقتی شما یك صندلی را احساس میكنید، در واقع شما صورتی از این صندلی را در نزد خود دارید و آن صورت را درك میكنید، در حالیكه آن صورت، غیر از شما است - چون شما آن را درك میكنید - حال ملاحظه كنید كه نفسِ انسان، بدن و تمام حركات و فعالیّتهای بدن را درك میكند و این دلیل است بر این كه نفس، غیر از بدن و غیر از فعالیّتهای فیزیولوژیكی بدن است؛ یعنی نفس واقعیتی است جدا از بدن. چون همانطور كه عرض شد «مدرِك، غیر از مدرَك است» و آن که درک میکند همان نیست که درک میشود.
سؤال: آیا با توجّه به اینكه نفس انسان حالات و قوای متكثّر دارد، میتوان گفت كه نفس مجموعهی این قوا و حالات است؟
جواب: خیر؛ زیرا در عین اینكه نفس دارای قوای مختلف، مثل شنوایی و بینایی است ولی ما همهی آنها را به نفس خود نسبت میدهیم، یعنی میگوییم:«من دیدم» و «من شنیدم»؛ و در همهی این مراحل خود نفس بهعنوان یك موجود واحد در صحنه است.
انسان دارای نفس ناطقهای است که كلیّهی قوای جسمانی و نیروهای نفسانی، مثل نموّ و تغذیه و حس و حركت، همه و همه شئون و پرتو همان نفس است و نفس ناطقه حقیقت جامعی میباشد كه كلیّه قوایِ آن در حیطهی وجودش قرار گرفتهاند و اوست كه از نظر قدرتِ فكر و تعقّل، بهنام قوّهی عاقله و در مرتبهی تخیّل بهنام قوّهی خیال و در مرتبهی قوّهی بینایی، بیننده و در مرتبهی شنوایی، شنونده است؛ یعنی یك حقیقت است كه در هر شرایط و موطنی بر اساس آن موطن، ظهور میكند و بههمین جهت هم شما میگویید«من دیدم» یعنی بینایی را به خودتان نسبت میدهید.