تربیت
Tarbiat.Org

انسان؛ از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی
اصغر طاهرزاده

هدف نهایی حقیقت انسان

هر ادراكی برای ادراك‌كننده یا مطبوع است یا غیرمطبوع؛ و یا این‌كه عضوِ ادراك‌كننده نسبت به آن مُدرَك خنثی است، به این معنا که هر قوّه‌ای كمالی دارد و لذّتش در درك آن كمال است، لذّت قوه‌ی شهویّه آن چیزی است كه برای آ‎ن خوشایند است مثل غذا و نكاح. همچنان‌كه لذّت قوه‌ی غضبیه به چیرگی بر دیگران است و لذّت قوه‌ی واهمه، امیدواری‌های خیالی و آرزوهای بلند دنیایی است. ولی برای قوه‌ی عاقله «حق» لذّت‌بخش است، به‌طوری‌كه عقل دوست دارد آنچه را واقعیّت دارد بیابد و از كشف واقعیّت مسرور می‌شود.
به‌عبارتی كمال قوّه‌ی شهویه، جلب منافع است و كمال قوّه‌ی غضبیّه، دفع مضارّ است و كمال قوّه‌ی واهمه، تصوّرِ دست‌یابی به آرزوهایی است كه می‌پندارد. همچنان‌كه قوّه‌ی باصره از شكل‌های زیبا و رنگ‌های نیكو لذّت می‌برد و یا قوّه‌ی سامعه از نغمه‌های موزون لذّت می‌برد و یا قوّه‌ی شامّه از بوی خوش متلذّذ می‌شود.
قوایی مثل شهویه و غضبیه و واهمه، قوای حیوانی هستند که كمال و لذّت آنها برای قوّه‌ی عاقله لذّت نیست، عقل از حق لذّت می‌برد و هركس به اندازه‌ای كه اسیر قوایی از قوای حیوانی باشد، از حق محروم و محجوب است و چنین كسی مطلوبش حق نیست و از حق لذّت نمی‌برد، همچنان‌كه یك حمار آن‌قدر كه از جماع لذّت می‌برد، از علم لذّت نمی‌برد، و بر عکس، عقل به اندازه‌ای كه حق برایش تجلّی كند، در منتهای لذّتِ خود قرار می‌گیرد.
هر انسانی دارای قوّه‌ی شهویّه و غضبیّه است؛ منتها تا زمانی که قوای مملكت بدن در تحت فرمان عقل درنیامده‌اند، این مملكت در هرج‌و‌مرج و در بی‌سر و سامانی است و مدینه‌ی فاضله‌اش محقق نشده است، بلكه همواره بین قوا با همدیگر و قوا با عقل، جنگ و دعوا است، نفس را در این حالت «نفسِ مُضْطَربه» گویند، چنین نفسی در این حال به مقصد اصلی‌اش كه «عِنْدَ ملیكٍ مُقْتَدِر» بودن است، دست نمی‌یابد. هدف نهایی حقیقت انسان عبارت است از این‌كه عقل خود را از حاكمیت غضب ‌و شهوت آزاد كند و آن را به سوی توجه به حق سیر دهد تا به هدف حقیقت انسانی خود دست یابد و لذائذ ابعاد حیوانی خود را هدف نهایی خود نپندارد. اساس سلوک معنوی این است که رجوع انسان در هر حال به سوی حق باشد و لازمه‌ی چنین رجوعی آن است که انسان به شهوت و غضب و واهمه اصالت ندهد. زیرا در آن صورت از هر آنچه را شهویه و غضبیه بپسندند، تبعیت می‌کند و به راحتی و بدون هیچ حجت شرعی، اسیر کبر و کینه نسبت به افراد دیگر می‌گردد و نمی‌تواند بدون رقابت‌های شیطانی عمر خود را بگذراند. لازم است که انسان در همه‌ی این امور اصل را بر آن بگذارد که از عقل پیروی کند تا به سوی حق رهنمون گردد زیرا عقلِ آزاد از غضبیه و شهویه و واهمه، انسان را به سوی حق می‌برد که هدف نهایی حقیقتِ انسان است.