مشیّت خدا به این معنا است كه خداوند حكمفرمای نظام آفرینش است و همهی رویدادها در سلطهی اراده و قدرت اوست. و عالم هستی در عین این كه مخلوق اوست، سدّ و مانعی در برابر قدرت مطلقهی او نیست. مخلوقات همه در واقع در خدمت خداوند هستند و وسیلهی برآوردن اهداف او. نه تنها او علم پیشین دارد - «عَلِمَ بِما كانَ قَبْلَ اَنْ یَكُونَ»(79) - و عالم است به آنچه هست، قبل از آنكه بهوجود آید، بلكه پیشاپیش به آمادگی امور میپردازد مثل اینکه میداند نوزاد هنگام تولد نیاز به شیر دارد و لذا قبل از تولد برای او در سینهی مادر شیر را آماده میكند.
آن مقدار آزادی و اختیاری كه به انسان داده نیز خواست و مشیت اوست و مسلّم او با آزادی و اختیار انسانی که خودش به انسان داده، مقابله نمیكند، همچنانکه اختیار انسان هم مقابل ارادهی خداوند نیست، بلكه عطایی است از طرف ربّالعالمین تا انسان در پروریدن ورسیدن به كمال خود قدم بردارد. خداوند در رابطه با اختیار انسان فرمود: «اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ، اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفُوراً»(80) ما او را به مسیری که باید برود راهنمایی کردیم، حال یا شاکر خواهد بود و از آن مسیر استفاده میکند و یا کفور خواهد شد و استفاده نمیکند. یعنی هم راه نیكبختی را به انسان نمایاندیم و هم او را آزاد گذاردیم تا اگر خواست در آن مسیر برود، و اگر هم نخواست، باز خودش به راه نیكبختیاش پشت كرده باشد و نسبت به آن كفر بورزد، تا خوبی و بدی را با انتخاب خود، خودش سرمایهی خویشتن قرار دهد. پس در واقع «مخلوق به راه خود میرود، ولی همیشه خود را در راه خداوند مییابد». از آن جهت به راه خود میرود که خودش راه خود را انتخاب میکند و از آن جهت همیشه خود را در راه خداوند مییابد، که خداوند نیز همین را خواسته که او بتواند خودش به راه نیکبختیاش قدم بگذارد یا به آن پشت کند.